نقش محمدرضا شاه در کشتار مردم ویتنام
وضعیت سیاست خارجی ایران در زمان محمدرضا شاه چگونه بود؟ آیا درست است که شاه در کشتار مردم ویتنام هم وارد عمل شد؟
سیاست خارجی ایران هیچ استقلالی نداشت. شاه در سیاست خارجی تنها مجری بیچون و چرای سیاستهای امریکا بود. مأموریت ژاندارمی شاه براساس دکترین نیکسون، نماد فروش استقلال ایران در سیاست خارجی به کاخ سفید بود؛ زیرا براساس این دکترین، شاه با پول نفت ملت ایران، سیاست خارجی کشور را کاملاً در خدمت برقراری امنیت برای منافع امریکا در سطوح منطقهای و فرا منطقهای قرار داده بود. ابتهاج رئیس برنامه و بودجۀ شاه میگوید به شاه گفتم اگر غربیها میخواهند معادلات خلیج فارس را به نفع خود رقم بزنند، باید خودشان هزینهاش را پرداخت کنند و این کار را نباید با پول نفت ایران انجام دهند، اما شاه این مسئله را قبول نکرده است.[1] البته مأموریت شاه تنها محدود به منطقه نبود.
اولین خدمت شاه، ورود به جنگ ویتنام بود. ایران با فرمان دولت واشنگتن، واحدهایی از افسران و کارمندان و تجهیزات نظامی خود را به سایگون اعزام کرد.[2] طبق گزارش سفارت امریکا در تهران، امریکا از ایران خواست که 50 فروند هواپیمای 5 ـF جهت استفاده در ویتنام تأمین کند و شاه 12 دقیقه پس از طرح این موضوع، پاسخ مثبت داد.[3] در این زمینه خاطرۀ فرح پهلوی بسیار تأسفآور است. او مینویسد که شاه میگفت:
در جریان جنگ ویتنام، نفت و بنزین و سوخت هواپیما به امریکاییان رساندم و حتی هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار سرفرماندهی امریکا در ویتنام قرار دادم. هرچه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه بگوش مجری دستورات منطقهای و فرامنطقهای آنها بودم.[4]
دردآورتر آنجا است که فرح میگوید:
شاه در حضور من به راکفلر (معاون رئیسجمهور سابق امریکا) گفت: «پس از پایان جنگ ویتنام به خاطر آنکه صدها هزار (هفتاد هزار) نظامی امریکایی بیکار نشوند او حاضر شد شصت هزار امریکایی بازگشته از ویتنام را در نیروی هوایی و ارتش ایران استخدام کند. حالا چطور امریکا حاضر نمیشود خدمتگزار صدیق خود را در امریکا بپذیرد.»[5]
سرکوب جبهۀ آزادیبخش ظفار در عمان، مأموریت دیگر شاه در راستای سیاستهای امریکا برای جلوگیری از نفوذ شوروی بود. شاه بالغ بر سه هزار نفر از نیروهای مسلح ایران را ـ که به تدریج تا ده هزار نفر افزایش یافت ـ از سال 1351با هدف سرکوب این جنبش به عمان اعزام کرد، در حالیکه هیچگونه تجاوز ارضی یا تنش سیاسی صورت نگرفته بود. میزان هزینهای که شاه در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کرد به روایت اسناد وزارت امور خارجه، میلیاردها تومان بود و انگلیسیها این هزینه را حدود یک میلیارد دلار اعلام کردند.[6] جریان غمانگیز آنجاست که نظامیان انگلیسی و امریکایی تمام آذوقه و حقوق خود را از عمان میگرفتند، ولی دولت شاهنشاهی ایران به آنها کمک میکرد. نظامیان انگلیسی و امریکایی هیچ کشته یا زخمی ندادند، اما تلفات ارتش ایران از شروع عملیات در آذر 1352 تا پایان سال 1354، کشته شدنِ 25 درجهدار و 186 سرباز و مجروح شدنِ بیش از هفتصد تن بود.[7]
حمایت از سلطنتطلبان متمایل به غرب در جنگهای داخلی یمن، اقدام دیگر شاه با دستور امریکاییها بود. ایران در طولِ این جنگ هشت ساله به ارسال اسلحه و آموزش نظامی اقدام نمود. شاه نیز کمکهای اعطایی ایران به صنعا را اعلام کرده و در روزنامههای آن زمان منتشر شده بود.[8] اعطای کمکهای مالی و نظامی بلاعوض به پاکستان به منظور تقویت این کشور در برابر هند که در آن زمان یکی از کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی به حساب میآمد. طوفانیان که به گفته فردوست توسط مستشاران امریکا در ایران برای فرماندهی ارتش انتخاب شده بود، با بیان مطلب فوق، معترف است که بدون اطلاع محمدرضا پهلوی این کمکها را ارسال میکرد و بعد مسائل را به اطلاع شاه میرساند. یعنی ابتدا با دولت امریکا هماهنگی و اقدام میشد، سپس به اطلاع شاه میرساند.[9]
مأموریت نظامی و پشتیبانی مالی شاه به قارۀ افریقا ـ به ویژه شاخ آفریقا ـ نیز کشیده شد. هدف اصلی این مأموریت، رفع نگرانی امریکا از ظهور و پیدایش دولتها و جنبشهای سوسیالیستی در این قاره بود.[10] شاه در کتاب پاسخ به تاریخ این مأموریت را اینگونه
توضیح میدهد:
ایران نمیتوانست نسبت به توسعۀ نفوذ کمونیسم در قارۀ آفریقا بیاعتنا بماند؛ در نتیجه کمکهای متعددی به پارهای از این کشورها که در معرض خطر کمونیسم قرار داشتند، صورت پذیرفت.[11]
شاه در جنگ میان سومالی و اتیوپی نیز از محمد زیادباره، رئیسجمهور سومالی که مورد حمایت غرب و امریکا بود پشتیبانی کرد.[12] شاه از دولت زئیر نیز برای مقابله با چپگرایان، حمایت اقتصادی و پشتیبانی نظامی کرد.[13] ایران از پادشاه مراکش هم علیه چریکهای پولیساریو، که برای آزادی صحرای غربی مبارزه میکردند، حمایت نظامی و مالی نمود.[14] کمکهای اعطایی شاه به مصر نیز یکی دیگر از کرَم بخشیهای شاه از جیب ملت ایران به کام دولتمردان امریکا بود. در همین دوره مطبوعات ایران از اعطای یک میلیارد دلار اعتبار به مصر خبر داده بودند.[15]
خاطرات پرویز راجی، آخرین سفیر دولت پهلوی در لندن، به روشنی نشان میدهد که همۀ اقدامات شاه در خارج کشور از جمله آفریقا با نظر امریکاییها بود. او میگوید: «امریکا دست ایران را در شاخ آفریقا عملاً باز گذاشته است. معلوم میشود ما داریم به اطراف و اکناف بال و پر میگشاییم!»[16] هنری کسینجر وزیر خارجۀ وقت امریکا نیز خدمات شاه به امریکا در ویتنام و آفریقا را تأیید میکند.[17] کمکهایی که شاه معتهد شده بود که به کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی ارائه نماید بیش از 15 میلیارد دلار بود!»[18]
فرح پهلوی همسر شاه ابهامات دربارۀ استقلال فروشی شاه را روشن میکند و از قول شاه چنین نقل میکند:
من در جریان تحریم نفتی اعراب در سال 1967م شیرهای نفت ایران را به روی جهان غرب و اسرائیل باز کردم و به بهای تخریب روابط ایران با اعراب، اجازه ندادم چرخ صنعت انرژی غرب از حرکت بایستد. در جریان «جنگ ظُفار» به منظور حفظ امنیت دهانۀ خلیج فارس و عبور مطمئن نفت به سوی امریکا و ژاپن و اروپا، سربازان ایرانی را به جنگ با شورشیان چپ گرا فرستادم. تمام عمر را صرف سرکوب نیروهای کمونیست و چپ گرا کردم تا منافع غرب و در رأس آن منافع امریکا را حفظ کنم. در جریان جنگ ویتنام نفت و بنزین و سوخت هواپیما به امریکاییان رساندم. حتی هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار سر فرماندهی امریکا در ویتنام جنوبی قرار دادم. هرچه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقهای و فرا منطقهای آنها بودم.[19]
در هرصورت بازخورد این وابستگی در جامعه و تبعات آن برای رژیم شاه و حتی امریکا بسیار گران تمام شد؛ زیرا از دید بسیاری از ایرانیان، اقدامات شاه نشانۀ نوکری کامل وی از امریکا و از دست رفتن استقلال ملی بود که در نهایت همین احساس عمومی، تبدیل به یکی از سرچشمههای نفرت مردم از امریکا و بیزاری از رژیم شاه شد.
[1]. رسول رئیس جعفری، روایت یک فروپاشی، تهران، نهادگرا، 1399، ص 59.
[2]. Ramazani ,Roahollah k, Iran Foreign Policy, 1911- 1973 Charlothesville, University Press of Virginia, 1975,p341.
[3]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 169.
[4]. فرح پهلوی، دختر یتیم، همان، ص 872.
[5]. همان، ص 818.
[6]. اسناد وزارت امور خارجه، جعبه 18، پرونده 294، 27/8/1353 و جعبه 17، پرونده 300، 2/12/1354.
[7]. خبرگزاری پارس، 10 / 8/ 1355.
[8]. روزنامه اطلاعات، 3/10/1354، ص 28.
[9]. ر.ک. ضیاء صدقی، همان، ص 51، 55 – 56.
[10]. کارتر فیندلی، جهان در قرن بیستم، ترجمه بهرام معلمی، تهران، ققنوس، 1379،ص 641.
[11]. محمدرضــا پهلــوی، پاســخ بــه تــاریخ، همان، ص272.
[12]. Yodfat, Aryehoy. The Soviet And Revolationary Iran, Croom Halm Ltd, London, 1984, p.38.
[13]. Avery, Peter, The Cambridge History of Iran, From Nadirshah to The Islamic Republic, Vol 7 England: niversity Press of Cambridge,1991,p 425.
[14]. پل بالتا، مغرب بزرگ از اسـتقلال تـا سـال 2000م، ترجمـۀ عبـاس آگـاهی، تهـران، وزارت امـور خارجه،1370،ص128.
[15]. روزنامه کیهان، 5/3/1353، ص 1و5.
[16]. پرویز راجی، همان، ص171.
[17]. محمدجعفر چمنکار، «مأموریت نظامیگری دولت پهلوی دوم و تأثیرات آن بر سیاست خارجی ایران» (پژوهشهای تاریخی، دوره جدید، س 2، ش8، زمستان 1389، ص 27.
[18]. یوسف نراقی، «نخبگان نظامی و سیاسی عصر پهلوی (1)»، مجله دانش انتظامی، ش 1، بهار 1378، ص149.
[19]. فرح پهلوی، دختر یتیم، همان، ج2، ص 872.
ر. ک. کتاب جهاد تبیین، ج1، سیامک باقری.