آیا وراثت و محیط رشد و نمو موجب جبر و سلب اختیار انسان در دین و عقاید او نیست؟
پاسخ
بسیاری از انسانها، عادات و نظام فکری و رفتاری را پی میگیرند که در کودکی به آنها تلقینشده است، بیآنکه درستی یا نادرستی آنها را بپرسند. این واقعیت اجتماعی چنان رایج است که گاهی اینگونه تلقیشده که اختیاری برای رهایی از این تربیت خانوادگی و دین موروثی نیست . ما انسانها نمیتوانیم دین و آیین خود را تغییر دهیم، اما این باوری اشتباه است؛ ازاینرو، به چند نکته توجه داده میشود:
نکتۀ نخست
آدمی ازآنرو که کودک است و به لحاظ عقلی به بلوغ نرسیده، متأثر از چهارچوب فرهنگی خاصی است که والدین، تربیت فرزند را در آن چهارچوب رقم میزنند. این امر پدیدهای اجتنابناپذیر است؛ و راهی به رهایی از آن نیست؛ چراکه در این مرحله، کودک هنوز به بلوغ عقلی نرسیده تا انتخاب عقلانی داشته باشد، بلکه همواره در آن چهارچوبی رشد میکند که دیگران برایش تعیین کردهاند؛ فرقی ندارد که این چهارچوب اسلامی باشد یا مسیحی یا سکولار؛
نکتۀ دوم
بسیاری از انسانها متأثر از تربیت خانوادگی و فرهنگ پیرامونی دوران کودکی، پس از بلوغ عقلی نیز همان سبک فکری و رفتاری را دنبال میکنند و هیچگاه آن نظام تربیتی و فکری را به چالش نمیکشند؛ تاجاییکه، برخی از نظریهپردازان به این باور غلط رسیدند که انسانها به جبر محیطی مبتلا هستند و هر کاری که انجام میدهند، معلول شخصیت و عاداتی است که در دوران کودکی به آنها تلقین شده است.
روشن است چنین دیدگاهی پذیرفتنی نیست. شاهدش کسانی است که در محیط مسیحی پرورش یافتند، ولی پس از مدتی مطالعه و پژوهش، به دین اسلام گرویدند؛ برای نمونه، پروفسور لگنهاوزن، استاد فلسفۀ غرب در آمریکا که بعد از مدتی بهواسطۀ آشنایی با دین اسلام مسلمان شد. بنابراین، تغییر کیش و آئین خودش شاهدی است بر اینکه ما انسانها مختاریم و قادریم بر عوامل محیطی غلبه کنیم و انتخاب دیگری داشته باشیم.
قبول داریم که تربیت خانوادگی نقش زیادی در تصمیمهای ما دارد، اما نباید این را بهمعنای مغلوب و مجبورشدن آدمی دانست، بلکه باید آن را بهمعنای دمدستیترکردن یک گزینه برای ما دانست که همچنان امکان مخالفت و ترک آن نیز وجود دارد. آری، مردم غالباً گزینۀ دمدستیتر را انتخاب میکنند. دقت بفرمایید «انتخاب میکنند؛» مثلاً، در انتخاب دین غالباً دین مرسومِ جامعۀ خودشان را انتخاب میکنند.
دلیل این انتخاب، متنوع است؛ مثلاً، گاهی مردم بهخاطر دلایل موجه و معقولی که دارند، با دین مرسوم موافقت میکنند و بر همین دین باقی میمانند؛ اما گاهی هم با دین مرسوم موافقت میکنند؛ چراکه مخالفت با این دین برایشان هزینه دارد و زندگی را برایشان سخت میکند و از جامعه طرد میشوند
درهرصورت، همیشه آنها خودشان انتخاب میکنند و همیشه برای آنها امکان تغییر وجود دارد و بههمیندلیل، گاهی به دلایلی دین خود را تغییر میدهند. یا از تغییر دین و چرایی باقیماندن بر دین مرسوم سؤال میکنند و همواره گزینۀ بدیل را برای خودشان محفوظ میدانند؛ بنابراین، کاملاً شدنی و معقول است که از انسانها انتظار داشت که بعد از بلوغ عقلی، تحقیق کنند و دین حق را برگزینند؛