پاسخ دانشمندان منصف غرب به اتهاماتی که به پیامبر اسلام زده اند
س: پاسخ دانشمندان منصف غرب به اتهاماتی که به پیامبر اسلام زده اند چیست؟
ج:
اگرچه پيامبر اكرم(ص) از سوي برخي نويسندگان متعصب غربي مورد انواع تهمت ها و اتهامات قرار گرفته است اما در ميان همان نويسندگان غربي هستند افرادي كه با ديده بصيرت و با نظر انصاف و با فكري روشن و قلبي پاك، و خالي از شوائب تعصب درباره اسلام و شارع مقدس آن اظهار نظر كرده و خط بطلاني بر اتهامات متفكران هم كيش خويش كشيدهاند. ما در ادامه بحث نظر اين افراد را ميآوريم تا ثابت شود كه ((نظرية جنگطلب بودن پيامبر اكرم و گسترش اسلام با زور و شمشير)) تهمتي بيش نيست.
۱ـ توماس كارلايل:
وي درباره اين باره ميگويد:
((و چون محمد به ملايمت و پند و موعظه آنها (كفار) را به راه راست خواند قبول نكردند و به سركشي و قلدري ادامه دادند و از پيروي حق سرباز زدند، بنابراين سزاوار است كه محمد كار را به شمشير واگذار نمايد تا اين آلت برنده كار را فيصله دهد.
دربارة اينكه محمد اسلام را با شمشير به پيش برده سخن بسيار گفتهاند. اگر مردم اين را دليل بر سستي و دروغي بودن دين او بگيرند اشتباه و حقپوشي بزرگي كردهاند. اينها ميگويند: اگر شمشير نبود اسلام پيش نميرفت. ولي بايد پرسيد چه چيز بود كه شمشيررا براي آن نشر آن ايجاد كرد؟ آيا جز قوه دين و ايمان چيز ديگري بود؟ … من معتقدم حق، خودبخود به هر حال پيش ميرود. آيا مگر اين مسيحيت نيست كه گاهي شمشير به كار ميبرد؟ آنچه كه شارلماني با قبائل “ساكسون” كرد در اين باره كافي است.))
۲ـ جان ديون پورت:
وي كه كتابي با عنوان عذر تقصير به پيشگاه قرآن و محمد تأليف كرده، در اين باره مينويسد:
((كساني كه هنوز تصور ميكنند ديني را كه قرآن تعليم داده بوسيلة شمشير تبليغ شده است اشتباه و خبط خارقالعادهاي كردهاند. زيرا همه صاحبنظران و متفكرين به روشني و بيغرضي تصديق دارند كه دين محمد كه بوسيله آن نماز و زكات جانشين قربانيهاي بشري گرديد و ديني كه به جاي جنگ و نزاع دائم و مستمر، روح خيرخواهي، بشردوستي و فضائل اجتماعي را در نفس دميد، بايستي در تمدن اثر و نفوذ مهمي داشته باشد. در حقيقت خير و بركتي بود براي جهان شرق و بالاخره براي قلع و قمع بتپرستي و مانند روش موسي نيازمند آن نبود كه بدون مضايقه ابزار و آلات جنگي و وسايل خونريزي را مورد استفاده قرار دهد.))
۳ـ ار. اف. بودلي:
انتقاد كنندگان بر محمد ايراد ميگيرند كه او آتش جنگ را دامن ميزند و در اين باره بعضي از تاريخنويسان قلمفرسائي ميكنند. به خيال اينكه تنها محمد اين نوع جنگها را بوجود آورد. اين تاريخنويسان فراموش كردهاند كه در دنيا سبب اساسي براي جنگها مذاهب و اديان ديگرند. (و اين اختصاص به اسلام ندارد) اگر محمد تورات را ميخواند ميديد موسي جنگهاي مقدسي را به راه انداخته كه دو هزار سال قبل از جنگهاي محمد بر پا شدند. اگر كمي بيشتر تورات را مطالعه ميكرد ميديد پادشاهان بنياسرائيل بيش از او براي دفاع از عقايد خود ميجنگيدند كه هيچ قابل قياس با قوانين امروز ندارد.
محمد تشنة خونريزي نبود او به اسير اجازة انتخاب ميداد تا اين كه يا جزيه بدهد و يا اسلام را قبول كند (و او را نميكشت.)
۴ ـ ام ساواري فرانسوي:
شايد بعضي بپرسند براي چه پيامبر اسلام كه براي صلح و آرامش آمده بود براي خود پناهگاه ميساخت كه نشانة جنگ به شمار آيد؟ پيغمبر (اسلام) هرگز نميخواست جنگ كند. و تا ميتوانست از جنگ دوري ميكرد. هر جا كه زبان و منطق نيرومند اسلام به علت تعصبهاي جاهلانه و خشك مردم سودمند نبود، و هر جا كه پيروان حزب خدا از روشهاي سياسي خود به علت كارشكني احزاب مخالف مانند كفار و يهوديان كاري از پيش نميبردند و هر جا كه آبرو و شرافت مسلمانان در خطر ميافتاد، دست به جنگ ميبرد. و جز اين هم كاري نميشد كرد… در هر عصر و زماني، دفاع از عقيده و ايمان شايسته و پسنديده بود و محمد نيز جهاد در راه خدا يعني جنگ با كساني كه مسلمانان را آزار ميدادند و از دين و عقيدة خود جانبداري ميكردند روا داشت هنگامي كه جنگ براي دفاع از جان و ناموس و عقيده باشد نه به خاطر ماديات و توسعهطلبي ميتوان گفت اين چنين جنك از جنبه حيواني خارج شده و جهاد انساني خواهد بود.
۵ـ گوستاو لوبون:
وي در اين باره ميگويد:((پيشرفت سريع اسلام موجب شده كه مورخين دشمن اسلام، اين پيشرفت را معلول دو چيز دانستهاند: يكي آزاديهايي كه در اين دين موجود است و ديگري زور شمشير. ولي بايد دانست كه اين نسبتهاي ناروا روي پايه و اساس صحيحي نيست.))
و در ادامه ميگويد:
((زور شمشير موجب پيشرفت اسلام نگشت، زيرا رسم اعراب اين بود كه هر كجا را فتح ميكردند مردم آنجا را در دين خود آزاد ميگذاشتند، و اينكه مردم مسيحي از دين خود دست بر ميداشتند و به دين اسلام ميگرويدند و زبان عرب را بر زبانهاي مادري خود انتخاب ميكردند بدان جهت بود كه عدل و دادي كه از آن عربهاي فاتح ميديدند مانندش را از زمامداران پيشين خود نديده بودند، و براي آن سادگي و سهولتي كه در دين اسلام مشاهده مينمودند و نظيرش را در كيش قبلي سراغ نداشتند.
تاريخ اين مطلب را ثابت كرده اديان به زور شمشير پيشرفت نكرده است. وقتي مسيحيان اندلس را فتح كردند، عربهاي آن سرزمين كشته شدن و آوارگي را بر ترك دين خود ترجيح دادند و به هيچ وجه زير بار مذهب ديگري نرفتند.
واقعاً اسلام به جاي اينكه با سر نيزه پيشرفت كند، به وسيلة تشويق و با نيروي تبليغ و بيان جلو رفته است و همين مسأله بود كه اقوام ترك مغول علي رغم شكست دادن اعراب، دين اسلام را قبول نمودند. در هندوستان كه فقط عرب از آنجا عبور كرد، اسلام به قدري رشد يافته كه اكنون ۵۰ ميليون مسلمان در آنجا وجود دارد، (اين ارقام مربوط به زمان گوستاولوبون ميباشد) و پيوسته بر عدة آنها افزوده ميشود. اكنون كه هزاران كشيش مسيحي با وسايل لازم در آنجا مشغول تبليغ و تمام اهالي هم تحت سلطة حكومت انگليساند، با اين حال معلوم نيست كه در اين امر پيشرفتي نموده باشند.
در چين نيز پيشرفت اسلام قابل ملاحظه است و فعلاً بيش از ۲۰ ميليون مسلمان در آنجا موجود هستند در حالي كه عرب به چين حمله نكرده و حتي يك وجب از زمينهاي آنجا را به زور شمشير به تصرف خود نياوده است.))
۶ـ رابرتسن:
وي در كتابش تاريخ شارلكن ميگويد: ((اين تنها مسلمين بودند كه جهاد و گذشت و آزادي را با هم جمع كرده بودند، فقط مسملين در تاريه نسبت به پيروان ساير اديان پس از پيروزي محبت ميكردند، و آنان را در انجام شعائر دينيشان آزاد ميگذاشتند.))
۷ ـ لورا واكسيا واگليري:
اگر به پيشگوئيها (و سخنان) محمد يا به فتوحات مسلمانان صدر اسلام توجه كنيم، به سهولت خواهيم ديد كه تهمت تحميل اسلام با زور شمشير تا چه اندازه كذب و (بياساس) است. قرآن ميگويد:((لا اكراه في الدين)) و باز ميگويد: ((قل الحق من ربّك فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر)). محمد كه هميشه اين اصول ملكوتي را به كار ميبرد، بسيار بردبار بود. مخصوصاً دربارة اديان توحيدي و ميدانست كه با بتپرستان تا چه اندازه مدارا كند. او به خوبي ميدانست كه بالاخره خداوند در قلب بشر نفوذ خواهد كرد.
و يا در جاي ديگر ميگويد:
((در دنياي منطقي امروز كسي را جرأت چنين گماني نيست كه بگويد شمشير فاتحين وسيلة راهگشايي اسلام بوده است.))
۸ـ ديسون:
آقاي ديسون به موضوع جنگطلبي و پيشرفت اسلام به وسيلة شمشير اشاره كرده ميگويد:
((اشتباه بزرگي است انسان، گفتة بعضي را كه رواج ميدهند اسلام به زور شمشير پيشرفت كرد و انتشار يافت تصديق كند. زيرا علت اصلي انتشار اسلام بر اساس آن برادري ديني بينظير و زندگاني اجتماعي و ايمان محكمي بود كه مسلمانان را وا ميداشت از دورترين نقطة دنيا تا نقطة ديگر بجنگند.
و بعد از آن، محمد(ص) و جانشينانش با كمال عفت و از خود گذشتگي و پاكدامني و پرهيزكاري، نيرويي در پيروان خود دميدند كه شكستناپذير بود.))
و يا در جاي ديگري ميگويد:
((بعضيها به خاطر شبهاتي كه به آنها القا شده، ميخواهند پيشرفت سريع اسلام را ناشي از نيروي شمشير بدانند. آنها ميخواهند بگويند اين همه قبائل مختلف كه داراي اديان متشتت و رسوم و عادات متغايري بودند، همه به زور شمشير اسلام را پذيرفته يكي شدند.
اگر اين خيال، واقعيت داشته باشد باز هم از اهميت اين پيشآمد عجيب نميكاهد و به نيروي اسلام و سرعت انتشارش صدمهاي نميزند. و ليكن موضوعي كه خيلي كه روشن و ثابت است، اين است كه هر وقت مردم چيزي را به زور شمشير و سر نيزه پذيرفتند چندان دوام نميكند. اما وقتي كه ما به مردمان مسلمان نگاه ميكنيم قطعنظر از اسپانيا كه اسلام را به زور سرنيزه و فشار در آنجا پايمال كردند. ميبينيم ملتهايي كه از صدر اسلام پيرو آن شده و بيش از هزار و دويست سال هم از آن ميگذرد و حاضر نيستند، آن را با هيچ چيزي عوض نمايند.
وانگهي مجبور ساختن ملتي به قبول يك دين لازمهاش اين است كه عدة زيادي از رهبران آن دين و سربازانش در هر شهر و دهي كه فتح ميكنند، اقامت كنند تا از دين جديد محافظت نموده و آسايش و امنيت را پا بر جا سازند. و اين كاري است كه اسلام در تاريخ انجام نداد. چنانكه ميدانيم عربها در جنگهاي خود، آنقدر سرباز نداشتند كه بتوانند از شهرها و روستاهاي فتح شده محافظت نمايند و دين تازة خود را به زور سرنيزه و قدرت به مردم تحميل كنند.))
۹ـ هنري دوكاسترو:
وي در كتابش ((اسلام با مشكلات و پيشامدهاي خطرناك)) پس از وصف پيروزيهاي مسلمين و انتشار اسلام در ميان ملتها، ميگويد:
((آنان مللي را كه از اسلام رو برميگرداندند، و از پذيرش اين آئين سر ميپيچيدند نميكشتند… و حتي يك تن را نيز بدون ميل و به زور شمشير به پذيرش اسلام مجبور نميساختند، و حتي با زبان نيز كسي را تهديد نميكردند، بلكه فقط با برانگيختن رغبت و با آزادي و گزينش شخصي مردم را به اسلام ميخواندند، و نتيجه نيز آن بود كه مردم با تأثيري بسيار نيكو به جانب اسلام گرايش مييافتند و صاحبان خرد با حس درست و گزينش منطقي بدان ميگرويدند.))
۱۰ـ واكستون كوستا:
وي ميگويد:
(( اگر كسي از من بپرسد محمد كه اين همه مورد ستايش تو شده كيست؟ من با كمال احترام و ادب به وي خواهم گفت اين مرد نامي و سرور بيمانند كسي است كه علاوه بر اينكه فرستاده خداوند بود، رئيس و بزرگ حكومت اسلامي و واضع شريعت بيمانند آن است و همانطور كه آن حكومت مرجع و پناه تمام مسلمين و حامي مصالح اجتماعي آنها بوده خود محمد(ص) باني و مؤسس آن نيز به تمامي معني كلمه بزرگترين پيشوا و فرمانده سياسي بود سيادت و فرماندهي او در عاليترين و بزرگترين مظاهر فرماندهي كه بشر به آن برخورده است تجلي مينمود و در حقيقت نظير و مانندي براي آن نبود و نيست، پس اگر محمد نمونة راستي و درستي و مجسمة حقيقت نبود و اگر حائز بلندترين مقامهاي سياسي ديني نميشد و اگر سزاوار فرمانروائي واقعي نبود و اگر سراسر وجودش اخلاص و استقامت و پاكي و حانفشاني در راه نجات ملت خود و پيشرفت آن مبدأ عالي كه آورد و آن دين بيمانند كه به سوي آن دعوت نمينمود نبود و اگر براي ترويج آن فكر بيمانند قدم برنميداشت خلاصه آن كه اگر محمد(ص) داراي آن مزايا نميبود و بدخود و سنگدل بود قطعاَ يارانش او را ترك ميكردند و پيروانش پراكنده ميشدند.))
۱۱ـ مهاتما گاندي:
وي كه از مشهورترين رهبران اجتماعي قارة آسيا در عصر اخير، و مورد احترام ميليونها نفر است، در اين باره ميگويد:
((ميخواهم مهمترين خصوصيات زندگي كسي را بدانم كه امروز بر قلب ميليونها جمعيت بشري حكومت و سلطه دارد… من بيشتر از هر وقتي معتقد شدم كه اين شمشير نبود كه براي اسلام در صحنه حيات پيروزي ايجاد كرد، بلكه سادگي شديد و از خودگذشتگي آشكار پيامبر و توجه و علاقه شديد به حفظ حيثيت و فضيلت و اخلاص شديد او نسبت به دوستان و پيروانش بود و نداشتن ترس از هيچكس و هيچ چيز و اعتقاد مطلق به خدا و رسالتش بود كه او را پيروز نمود.
بله اين صفات بود نه شمشير، كه همه چيز را پيشاپيش آنها ميبرد و بر هر مانعي فائق ميآمد.))