پی آمدهای مشاجره بی فایده در خانواده
نگاهی به علل و پی آمدهای مشاجره و جدلهای بی فایده در خانواده
مهری کلهر
شکستن ساقه های عشق
دلم برای تو تنگ می شود. این روزها که تمام می شوم و تو چون طلوع آفتاب شروع می شوی و صبح خنک، چشمان تو را من ندارم. آسمان آبی نیست، ابرها طغیان کرده اند، گلدان شمعدانی شکسته است و پرده های حریر پنجره مان را باد برده. چه بی دلیل عشقمان تمام شد. چه بیهوده توفان شد… حرفمان کوچک بود: «تو می گفتی بوی بد می دهد؛ چون علفی هرز… سوغاتی پرهام، عموزاده ناتنی از فرنگ برگشته ام، پوچ و بی ارزش».
می دانستم که راست می گویی، اما می گفتم خیلی بدمزه است این تحفه هایی که مادرت از بازار خریده و تو می گفتی چه بد می خندد زن برادرت و من می گفتم راستی چشم های مادرت خوب نمی بیند، می خواهی برایش وقت دکتر بگیرم. نه تو می فهمیدی و نه من که هیچ کداممان قصد آزردن دیگری را نداریم، اما چند ساعت پیش که حرفمان شد، لج کردیم. تو می گفتی این، من می گفتم آن.
بوی بد می آمد، نگاه که کردیم دیدیم آنجا چیزی دارد می سوزد، جرقه افتاده بود، «ما»ی مشترکمان را داشت می سوزاند. هر دویمان ترسیدیم، دلواپسی امانمان نداد، تو گفتی صبر کن بر روی مشتی خاکستر زندگی کردن کار دشواری است، صبر کن می خواهم آب بنوشم؛ اگر آب بنوشم آتش را خاموش می کنیم. من گفتم از هیاهو که بگذریم، پایمان به آب می رسد و چشم هایمان به آسمان و باران و تو گفتی صبر کن، همه چیز را می شوییم و من گفتم صبر کن، دوباره می بینم آنچه در عشق می دیدم. شب از نیمه می گذرد و دلم برای صبح پرواز می کند تا دوباره روزی را از نو آغاز کنم که شبیه آنچه امروز گذشت، نباشد.
اشتباه من این بود که حرفم را رک و راست نگفتم. اشتباه من این بود که بعد از 4 سال زندگی مشترک و این همه کتاب و درس خواندن، هنوز یاد نگرفته بودم حرفم را مستقیم بگویم. اشتباه من این بود که خانواده و جامعه ام به من نیاموخته بودند با تو چگونه از دل خوری های هفته های گذشته بگویم. آن قدر دل خوری هایم روی هم انباشته شد که به یک بهانه کوچک، انفجاری عظیم از هیجان خشم در درونم رخ داد. به همین سادگی دعوایمان شد و من 31 ساله به عنوان انسانی بالغ، آن چنان عصبانی شدم که پس از خروج از خانه چند بار اتومبیل خودم را به اتومبیل شوهرم که جلوی در خانه پارک بود، کوبیدم.
قصه تخلیه هیجانی مریم که خود فارغ التحصیل رشته معماری است، نمونه بارزی از ناتوانی در برقراری ارتباط مناسب با همسر و کسب نکردن مهارت کنترل خشم است. خستگی های روزانه خانه و کار بیرون مریم، آن روز سبب شده بود که مطالعه همسر را بهانه قرار دهد و از اینکه در روز تعطیل به او توجهی نمی کند، یک روز آرام را با یک جمله، به یک روز پرتنش تبدیل کند: «لعنت به این زندگی، از صبح تا شب کار می کنی، حالا هم که در خانه هستی این طور وقت می گذرانی».
کمبودها و ناتوانی های ارتباطی در خانواده، عامل بروز مشاجره
تحکیم روابط زناشویی، علاقه به داشتن یک ارتباط سالم، ایجاد یک کانون گرم و صمیمی و رسیدن به تفاهم، از مسئولیت های همه اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر است. لازمه ایجاد، حفظ و استمرار روابط زناشویی سالم، داشتن تعهد، وفاداری، اعتماد، انصاف و سعه صدر متقابل است. در این زمینه، زن و شوهر با یادگیری مهارت های ارتباطی و به کار بستن آنها می توانند روابط خود را بهبود بخشند، متحول سازند و در فضایی سرشار از تفاهم و حسن نظر، به حل و فصل مسائل خود بپردازند.
وقتی در زندگی زناشویی، اختلاف نظر یا سوءتفاهمی بروز می کند، به جای سرزنش یکدیگر و ارائه تفسیرهای نادرست باید به شناسایی مسئله، علت یابی و حل آن پرداخت. البته باید اعتراف کرد که گاهی وقت ها شناسایی مسئله اصلی و نیز یافتن علت ها و رشدها کار دشواری است؛ زیرا آنچه روی پرده خودنمایی می کند، با واقعیت تفاوت دارد. بنابراین، شناخت ریشه های اصلی مسئله، کار ماهرانه و پیچیده ای است که کمک و مشاوره افراد متخصص را می طلبد. گاهی بین زوجین پیام هایی رد و بدل می شود که به درستی درک نمی شود، اما در بیشتر موارد زن و شوهر اگر چه با زبانی واحد با یکدیگر صحبت می کنند، اما آنچه یکی می گوید و آنچه دیگری می شنود، بسیار متفاوتند و در نتیجه، مشکلات ارتباطی را به دنبال می آورد. از آن جا که مهم ترین عامل پدید آمدن مسائل و مشکلات زناشویی، از ارتباطات نادرست و برداشت های واهی ناشی می شود، زن و شوهر، هر یک به سهم خود مسئولیت دارند که از به وجود آمدن آن پیش گیری کنند تا اختلاف ها و ابهام های کوچک رفتاری، به صورت یک فرآیند ویران گر و پیش رونده عمل نکنند.
گاه یک سوء تفاهم کوچک مانند یک گلوله برف به تدریج به یک بهمن بزرگ تبدیل می شود و بنیان زندگی را متلاشی می کند. وقتی زن و شوهر با هم توافق نداشته باشند، بحث آنها به مشاجره می کشد و پس از آن، درگیری آغاز می شود. به گونه ای که گفت وگوی دوستانه ناگهان به پایان می رسد و آنها به دلخور کردن، سرزنش کردن، شکایت کردن، اتهام بستن، توقع و شک و تردید روی می آورند. زن و شوهر، با مشاجره، نه تنها احساسات خود را جریحه دار می کنند، بلکه به روابط زناشویی خود نیز آسیب می رسانند همان گونه که ارتباط، مهم ترین عنصر هر پیوند است، مشاجره اقدامی به شدت ویران کننده است؛ چرا که به هر اندازه به کسی نزدیک می شویم، ناراحت کردن او و ناراحت شدن از او ساده تر می شود.
گفت وگویی سالم و بی غرض
دکتر رفیعی، روان شناس، می گوید: «سوء تفاهم، از گفت وگو منشأ می گیرد و جز با گفت وگو هم رفع نخواهد شد. بدون شک برای گفت وگویی سالم و بی غرض، به تمرین نیازمند هستیم؛ چرا که کمتر پیش می آید واژه هایی که ما به کار می بریم، بتواند به درستی و به دقت آنچه را می خواهیم ادا کند».
وی کلمه را تنها پل ارتباطی زبانی می داند و می افزاید: «سوء تفاهم، امری گریزناپذیر است، در حالی که روابط موجود بین اعضای خانواده در سلامت اعضای خانواده از جنبه های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی تأثیر فراوانی دارد. … امروزه بسیاری از مشکلاتی که میان اعضای خانواده وجود دارد، به خدشه دار بودن روابط بین اعضای اصلی هسته مرکزی خانواده (همسران، فرزندان، و رابطه متقابل آنها با یکدیگر) مربوط است».
وی حذف گفت وگوهای مستقیم و متوسل شدن به حدس و گمان، گوشه و کنایه و پوشیده نگاه داشتن رنجش های جزئی از طرفین در خانواده را، از جمله عوامل از بین رفتن یک زندگی سالم ذکر می کند و می افزاید: «با قضاوت های ناعادلانه طرفین، ثبات رابطه رو به وخامت می گذارد. تا جایی که عرصه بر هر دو تنگ می شود و کار به بحث و مشاجره و قهر و در نهایت، از هم پاشیدن خانواده می انجامد».
این روان شناس اشاره می کند: «در تمام این مراحل، با محبت کردن می توان درهای آشتی را گشود. گاه شرم از بیان کردن و فرار از واقعیت، مانع از حل مسائل می شود؛ چرا که با این اقدام مشکل را حل نشده به امید اینکه روزی خود به خود حل شود، رها کرده ایم… باید توجه داشت که احساس و عاطفه، نیروی در حال حرکت است که، به همه انسان ها و اعضای یک خانواده این امکان را می دهد تا در برابر آنچه نیازهای اولیه او را تهدید می کند بایستد».
رفیعی، خودآگاهی واقعی را لازمه یک ارتباط مناسب و متناسب میان همسران و اعضای خانواده می داند و می گوید: «زن و مرد باید از حد و مرزهای خود، آگاه و هر یک، مسئول احساسات، برداشت ها و خواسته های خود باشند».
مشاجره و تأثیر آن روی فرزندان
درگیری و اختلاف والدین، بر روی ویژگی های روانی کودک اثر ناپسند می گذارد و چنانچه این ارتباط دشمنانه باشد، زمینه های فراوانی را برای ویرانی زندگی کودکانه فرزند فراهم می کند و آرامش و امنیت را از زندگی او می گیرد.
به اعتقاد پژوهشگران مسائل خانواده، زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک سودمند است که درگیری ها و مشکلات اعتقادی و سلیقه ای والدین محسوس نباشد؛ زیرا در غیر این صورت، تشویش های ذهنی و مشکلات روحی کودک بیشتر می شود. زمانی که در خانواده، پدر و مادر بر سر کوچک ترین مسائل، جلوی چشم کودکان خود با هم مشاجره و اوضاع خانواده را متشنج می کنند، این کار آنها به مرور زمان پی آمدهای منفی خود را متوجه کودکان می کند. از نخستین نشانه های آن، بی احترامی به والدین است که به مرور زمان این مسئله در ابعاد بزرگ تر و در سطح جامعه به شکل های گوناگون ظاهر می شود.
روان شناسان معتقدند که کودک در 7 سال اول زندگی باید شرایط رشد سالم را طی کند؛ یعنی در محیطی آرام و شاداب، به دور از تنش رشد کند. کودکانی که هنوز قدرت قضاوت و تجزیه و تحلیل پیدا نکرده اند، از دعوای پدر و مادر خاطره های بدی در ذهن خود ثبت می کنند که زمینه ساز بروز نگرانی و ناآرامی در آنهاست. همچنین والدینی که بدون توجه به روحیه حساس فرزندان به مشاجره و بی احترامی به یکدیگر می پردازند، ناکامی فرزندان در شکست تحصیلی آنان نیز نقش مستقیمی دارند.