آتش جهنم و عذاب واقعیت یا تمثیل؟
آيا منظور از آتش جهنم و ديگر عذاب ها واقعاٌ همان چيزهايي است كه بيان شده و يا نه تمثيل و مثال است براي قابل درك بودن براي انسان هاست (با توجه به اينكه دوري از رحمت الهي را بالاترين عذاب معرفي شده است )؟
اولًا بايد توجه داشته باشيد كه نظام، سنن و قوانين حاكم بر عالم قيامت غير از قوانين و سنن حاكم بر دنياى مادى است ازاينرو، نمىتوان حقيقت مسائل آن عالم را با ابزار درك دنيوى، درك و دريافت نمود. مثلًا بر اساس آيات و روايات انسان در بهشت هيچ گاه پير نمىشود، مريض نمىگردد مشيت و خواستن در بهشت عين شدن و تحقق است و اصلًا مسائل به صورت تدريجى رخ نمىدهد چنان كه در اين عالم چنين است، يا مثلًا انسان در جهنم مىسوزد ولى خاكستر نمى شود، يعنى بدن آنجا به گونهاى است كه مىسوزد ولى خاكستر نمىشود به خلاف بدن دنيوى. از اين رو، نمىتوان با ابزار ادراكى دنيوى بهشت و جهنم را ترسيم نمود آيات و روايات نيز كه گاهى بهشت و جهنم را به اوصافى اين سوئى وصف كردهاند تنها براى تقريب مسأله به ذهن دنيوى من و شما بوده است ولى حقيقت برتر از آن است كه حتى بتوان آن را اينچنين وصف نمود.
به دليل تفاوت جوهرى قوانين آن عالم با اين نظام است كه لازم و ضرورى است كه بدن و روح آدمى تحولات و تغييراتى را به خود ديده تا قابليت ورود به عوالم برزخ و قيامت را بيابد طرح اين مسأله خارج از حوصله اين مكاتبه است. نگا: بازگشت به هستى، استاد محمد شجاعى، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفى، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1379، صص 114 130.
حقيقت بهشت و جهنم جدا از مسأله لقاء پروردگار نمى باشد. به عبارت ديگر بهشت و جهنم مقصد و مقصود در سير و حركت نيستند و حركتها به سوى پروردگار و منتهى به لقاء پروردگار است و بهشت و جهنم از آثار چگونگى لقاءها و رسيدنها است. يعنى بهشت از آثار و لوازم لقاء حضرت حق با اسماء رحمت و مغفرت و جهنم هم از آثار و تبعات لقاء پروردگار با اسماء غضب و سخط است.
از آنجا كه در قيامت آدمى هم روح دارد و هم جسم [البته روح و جسم متحول شده و مناسب با سنخ و قوانين و سنن آن عالم [عذاب جهنم و نعمت بهشت هم به روح تعلق دارد و هم به جسم و اين مطلب را آيات و روايات تأييد مىكنند،(1).
براى روشن شدن بهتر مطلب در باب عذاب جسمى و روحى جهنم و همين نعمت جسمى و روحى بهشت به چهار آيه از قرآن بسنده مىكنيم:
عذاب جسمانى: آتش سوزان،(2)، مى خورند ولى سير نمىشوند،(3).
عذاب روحانى: سوختن نفس آدمى،(4)، حسرت بى پايان،(5).
نعمت جسمانى: نوشيدنىهاى گوارا،(6).
نعمت روحانى: خشنودى خدا،(7) زدودن كينه از نفوس،(8)
الف) سوختن در آتش و ديگر عذابهاى ذكر شده در نصوص دينى واقعى است، نه صرف تشبيه. البته عذاب آتش آخرت با اين عالم تفاوتهاى بسيارى دارد و ميزان سوزش آن با آنچه در دنيا رخ مىدهد قابل قياس نيست. حضرت امام (ه) در كتاب شريف چهل حديث مىنويسند: «بين سوزش عذاب آخرت و دنيا از چند جهت تفاوت هست:
) 1 (از آتش دنيا فقط بدن مىسوزد ولى آتش آخرت روح و دل را هم مىسوزاند و اين فوق العاده عظيم و فوق تصور است التى تطّلع على الافئدة
) 2 (آتش دنيا خالص نيست و تا با اكسيژن تركيب نشود نمىسوزد ولى آتش آخرت خالص است و سوزش فوقالعاده دارد
) 3 (در اين دنيا ادراكات ضعيف است، ولى در آخرت همه چيز به كمال نهايى خود رسيده و ادراك آدمى قوى است و از همين رو سوزش افزونترى احساس مىكند
) 4 (در اين دنيا پس از رسيدن سوزش به استخوان احساس سوزش كم مىشود، ولى در جهنم خداوند مجددا گوشت تازه مىروياند و از تخفيف عذاب جلوگيرى مىكند».
همچنين در ص 23 كتاب ياد شده روايتى را از كتاب «علم اليقين» صدوق نقل نمودهاند كه ترجمه آن چنين است: «روزى در حالى كه رسولخدا (ص) نشسته بود، جبرئيل امين به خدمتش آمد در صورتى كه افسرده و محزون و رنگش متغير بود. پيغمبر (ص) فرمودند: اى جبرئيل چرا تو را افسرده و محزون مىبينم؟ گفت چرا چنين نباشم در صورتى كه امروز گذاشته شد دمهاى جهنم. پيغمبر خدا (ص) فرمود: چه چيز است (دمهاى جهنم) عرض كرد: هماناخداى تعالى امر فرمود به آتش، برافروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفيد گرديد. پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سياه شد و آن سياه و تاريك است. پس اگر
يك حلقه از زنجيرى كه بلندى آن هفتاد ذراع است گذاشته شود بر دنيا، هر آينه آب مىشود دنيا از حرارت آن. و اگر قطرهاى از «زقوم» و «ضريع» آن بچكد در آبهاى اهل دنيا، همه مىميرند از گند آن. پس رسول خدا (ص) گريه كرد و جبرئيل نيز گريان شد. پس خداى تعالى به سوى آنها فرشته [اى] را فرستاد عرض كرد: خداى شما سلام مىرساند به شما و مىفرمايد: من ايمن كردم شما دو تن را از اينكه گناهى كنيد كه عذاب كنم شما را به واسطه آن.
ب) گناهان و اعمال نيك با هم حساب مىشوند و برخى از اعمال نيك موجب از بين رفتن اثر برخى از اعمال بد مىشود و بالعكس. از طرفى كسانى كه شرايط شفاعت را داشته باشند مورد تخفيف قرار مىگيرند. بنابراين عذاب در صورت غلبه بدىها و عدم استحقاق شفاعت است.
پىنوشت
(1)) نگا: اصول المعارف، ملا محسن فيض كاشانى، تعليق، تصحيح و مقدمه سيد جلال الدين آشتيانى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ دوّم، آذرماه 1362 ش، صص 224 و 225)
(2)) اعلى/ 12)
(3)) واقعه، 35 51)
(4)) همزه، 47)
(5)) آل عمران، 192)
(6)) محمد، 15)
(7)) توبه، 72)
(8)) اعراف، 43)