برخورد یهودیان با پیامبر اسلام بعد از بعثت
برخورد یهودیان با پیامبر اکرم(ص) بعد از بعثت چگونه بود؟
یهودیان بعد از بعثت نبى مکرم اسلام(ص) کارشکنىهاى فراوانى انجام دادند که در این گفتار فقط به نمونههایى از آن اشاره مىشود.
الف) خیانت یهود بعد از جنگ احد: پیامبر اکرم(ص) در اوایل هجرت به مدینه روزهاى سختى را مىگذراندند، از طرفى تعداد مسلمانان کم و از طرف دیگر فشار دشمنان اسلام بیش از حد بود. به همین جهت پیامبر اسلام(ص) براى آسوده خاطر بودن از داخل مدینه با قبایل مختلف یهودیان مدینه عهدنامههایى نوشتند که مسلمانان را آزار و اذیت نکنند. (1)
با این وجود عدهاى از یهودیان مدینه پس از حادثه اُحُد به سوى مکه رفتند تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام(ص) همپیمان شوند. پس پیمانى را که با رسول خدا(ص) و مسلمانان داشتند شکستند.(2) قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مىکند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً(3)؛ آیا کسانى را که از کتاب (آسمانى) نصیبى یافتهاند ندیدهاى؟ که به جبت و طاغوت ایمان دارند، و درباره کسانى که کفر ورزیدهاند مىگویند: اینان از کسانى که ایمان آوردهاند راه یافتهترند.»
ب) کارشکنىهاى یهود در مورد اتحاد مسلمانان: به برکت حضور مبارک پیامبر اکرم(ص) در مدینه دو قبیله «اوس» و «خزرج» از جنگ و خونریزى دست برداشتند، و در سایه ایمان به تعالیم اسلامى مانند دو برادر در کنار هم زندگى آرام و پر نشاطى داشتند. این اتحاد و همبستگى، سخت یهودیان را متأثر کرد، تا این که روزى یکى از آنها به نام «شامس» فرصت را براى اجراى طرحى شوم و تفرقهانگیز مناسب دید، و جوانى را مأمور کرد که اتحاد آنان را به هم بزند. این جوانِ یهودى با بازگویى خاطرات تلخ دوران درگیرى و خونریزى بین اوس و خزرج، آنان را سخت به جان هم انداخت که نزدیک بود آتش جنگ بار دیگر میان آنان شعلهور شود، پیامبر اکرم(ص) از نقشه شوم یهودیان پرده برداشت و با پند و اندرز مسلمانان را متوجه این نقشه نمود.(4) قرآن کریم در آیاتى از سوره آل عمران به این ماجرا و کارشکنى یهود این چنین اشاره کرده مىفرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ(5)؛ بگو: اى اهل کتاب چرا کسى را که ایمان آورده است، از راه خدا باز مىدارید، و آن (راه) را کج مىشمارید، با آن که خود (به راستى آن) گواهید؟ و خدا از آنچه مىکنید غافل نیست. اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از فرقهاى از اهل کتاب فرمان برید، شما را پس از ایمانتان به حال کفر بر مىگردانند.»
گویا همیشه این طور بوده که گروهى از دشمنان اسلام کارشان نفاق افکندن و تفرقه انداختن میان مسلمانان بوده است. ولى آنچه که مهم و لازم مىباشد هوشیارى مسلمانان در برابر این گونه تفرقهها مىباشد.
ج) جاسوسى علیه مسلمانان: عدهاى از قوم یهود براى ضربه زدن به مکتب نو پاى اسلام در مدینه دست به جاسوسى مىزدند حتى به نقل مورخان، برخى از احبار یهود به ظاهر اسلام آوردند تا به مقاصدى که دارند برسند، ولى در باطن به رسول خدا(ص) ایمان نداشتند، بلکه در زمره منافقان بودند.(6)
یهودیان جهت دست یابى به اسرار مسلمانان از چنین افرادى استفاده مىکردند و اطلاعات راجع به محافل مسلمانان را در اختیار رهبران خود قرار مىدادند تا تدبیرات لازم را براى مقابله با مسلمانان طراحى نمایند.
د) ایجاد بحران اقتصادى: یکى از اقدامات دشمنان اسلام محاصره اقتصادى بوده و هست. سران یهود مدینه براى این که مسلمانان را از آیین اسلام برگردانند و یا اعتقادات آنها را تضعیف نمایند،آنان را در بحران اقتصادى شدیدى قرار مىدادند؛ به طورى که عدهاى از مسلمانان به ویژه مهاجرین به سبب فقر در معرض تهدید مرگ قرار گرفتند. حتى از دادن امانتهایى که قبل از اسلام به آنان سپرده بودند، خوددارى مىکردند و براى تبرئه خود به آنها مىگفتند؛ هنگامى بر ما لازم بود امانت شما را برگردانیم که شما اسلام اختیار نکرده بودید. ولى ایمان شما به اسلام، این حقوق را ابطال کرد!(7)
قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره مىفرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ(8)؛ و از اهل کتاب، کسى است که اگر او را بر مال فراوانى امین شمرى، آن را به تو برگرداند، و از آنان کسى است که اگر او را دینارى امین شمرى، آن را به تو نمىپردازد، مگر آن که دایماً بر (سر) وى به پا ایستى. این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند: در مورد کسانى که کتاب آسمانى ندارند، بر زیان ما راهى نیست. و بر خدا دروغ مىبندند با این که خودشان (هم) مىدانند.»
چنان که در جواب تقاضاى فرستاده پیامبر اکرم(ص) جهت قرض گرفتن از یهودیان گفتند: «خدا محتاج و فقیر است ولى ما بىنیاز هستیم(8)»
1) ر.ک. المجلسى، ج 19، پیشین، ص 110 – 111.
2) ر.ک. الطبرسى، ج 3، پیشین، ص 92.
3) نساء / 51.
4) ر.ک. جعفر سبحانى، ج 1، پیشین، صص468- 469.
5) آل عمران، 99- 100.
6) ر.ک، ابن هشام، ج 2، ص 175.
7) ر.ک. عفیف طباره، پیشین، ص 60.
8) آل عمران / 75.
9) آل عمران / 181.