تفسیر آیات 2 تا 15 سوره ی اسرا
تفسیر ایات 2تا 15 سوره معراج چیست
>
> با سلام دوست عزیز احتمالا منظور شما سوره اسراء یا بنی اسرائیل است که ماجرای سفر معراج پیامبر را بیان میکند
> ابتداء اجمالی از تفسیر سوره اسراء – آیه های 1 تا 15 بنا به درخواست شما تقدیم میگردد انشاءالله ما رو دعا کنید اما ابتداء شناختی اجمالی از سوره
>
> با این سوره جزء پانزدهم قرآن مجيد شروع میشود
>
> اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 111 آيه است
>
> قبل از ورود در تفسير اين سوره توجه به چند نكته لازم است:
>
> 1- نامهاى اين سوره:
>
> نام مشهور اين سوره «بنى اسرائيل» است و نامهاى ديگرى نيز از قبيل «اسراء» و «سبحان» دارد.
>
> اگر نام «بنى اسرائيل» بر آن گذارده شده به خاطر آن است كه بخش قابل ملاحظهاى در آغاز و پايان اين سوره پيرامون بنى اسرائيل است.
>
> و اگر به آن «اسراء» گفته مىشود به خاطر نخستين آيه آن است كه پيرامون اسراء (معراج) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مىگويد، و «سبحان» نيز از نخستين كلمه اين سوره گرفته شده است.
>
> 2- محتواى سوره:
>
> اين سوره بنابر مشهور در مكّه نازل شده و طبعا ويژگيهاى سوره هاى مكّى در آن جمع است، و بطور كلى مىتوان گفت آيات اين سوره بر چند محور زير دور مىزند.
>
> 1- دلائل نبوت مخصوصا قرآن و نيز معراج.
>
> 2- بحثهائى مربوط به معاد، مسأله كيفر و پاداش و نامه اعمال و نتائج آن.
>
> 3- بخشى از تاريخ پرماجراى بنى اسرائيل.
>
> 4- مسأله آزادى اراده و اختيار.
>
> 5- مسأله حساب و كتاب در زندگى اين جهان.
>
> 6- حق شناسى در همه سطوح، مخصوصا در باره خويشاوندان، و بخصوص پدر و مادر.
>
> 7- تحريم «اسراف و تبذير» و «بخل» و «فرزندكشى» و «زنا» و «خوردن مال يتيمان» و «كم فروشى» و «تكبر» و «خونريزى».
>
> 8- بحثهايى در زمينه توحيد و خداشناسى.
>
> 9- مبارزه با هرگونه لجاجت در برابر حق.
>
> 10- شخصيت انسان و فضيلت و برترى او بر مخلوقات ديگر.
>
> 11- تأثير قرآن براى درمان هرگونه بيمارى اخلاقى و اجتماعى.
>
> 12- اعجاز قرآن و عدم توانايى مقابله با آن.
>
> 13- وسوسه هاى شيطان و هشدار به همه مؤمنان.
>
> 14- بخشى از تعليمات مختلف اخلاقى.
>
> 15- و سر انجام فرازهايى از تاريخ پيامبران به عنوان درسهاى عبرتى براى همه انسانها و شاهدى براى مسائل مزبور.
>
> 3- فضيلت تلاوت سوره:
>
> در روايات اجر و پاداش فراوانى براى كسى كه اين سوره را بخواند نقل شده از جمله اين كه: در روايتى از امام صادق عليه السّلام چنين مىخوانيم: «كسى كه سوره بنى اسرائيل را هر شب جمعه بخواند از دنيا نخواهد رفت تا اين كه قائم را درك كند و از يارانش خواهد بود».
>
> كرارا گفتهايم اين پاداشها و فضيلتها هرگز براى خواندن تنها نيست، بلكه خواندنى است كه توأم با تفكر و انديشه و سپس الهام گرفتن براى عمل بوده باشد.
>
> بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
>
> (آيه 1)- معراجگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله! نخستين آيه اين سوره از مسأله «اسرا» يعنى، سفر شبانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از «مسجد الحرام» به «مسجد اقصى» (بيت المقدس) كه مقدمهاى براى معراج بوده است سخن مىگويد، اين سفر كه در يك شب و مدت كوتاهى صورت گرفت حد اقل در شرايط آن زمان از طرق عادى به هيچ وجه امكانپذير نبود، و جنبه اعجاز آميز و كاملا خارق العاده داشت.
>
> نخست مىگويد: «منزّه است آن خداوندى كه بندهاش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى- كه گردا گردش را پربركت ساختهايم- برد» (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ).
>
> اين سير شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود كه بخشى از آيات عظمت خود را به او نشان دهيم» (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا).
>
> پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گرچه عظمت خدا را شناخته بود، اما سير در آسمانها به روح پرعظمت او در پرتو مشاهده آن آيات بيّنات عظمت بيشترى داد تا آمادگى فزونترى براى هدايت انسانها پيدا كند. و در پايان اضافه مىكند: «خداوند شنوا و بيناست» «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
>
> اشاره به اين كه اگر خداوند پيامبرش را براى اين افتخار برگزيد بىدليل نبود، زيرا او گفتار و كردارى آنچنان پاك و شايسته داشت كه اين لباس بر قامتش كاملا زيبا بود، خداوند گفتار پيامبرش را شنيده و كردار او را ديده و لياقتش را براى اين مقام پذيرفته بود (مشهور و معروف در ميان دانشمندان اسلام اين است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگامى كه در مكّه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكّه بازگشت. و نيز مشهور و معروف آن است كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد.).
>
> (آيه 2)- از آنجا كه نخستين آيه اين سوره از سير پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مىگفت، و اين گونه موضوعات غالبا از طرف مشركان و مخالفان مورد انكار واقع مىشد كه چگونه ممكن است پيامبرى از ميان ما برخيزد كه اين همه افتخار داشته باشد لذا قرآن در اينجا اشاره به دعوت موسى و كتاب آسمانى او مىكند تا معلوم شود اين
>
> برنامه رسالت چيز نوظهورى نيست، همچنين مخالفت لجوجانه و سرسختانه مشركان نيز در تاريخ گذشته مخصوصا تاريخ بنى اسرائيل، سابقه دارد.
>
> آيه مىگويد: «و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم» (وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ).
>
> «و آن را مايه هدايت بنى اسرائيل قرار داديم» (وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ).
>
> بدون شك منظور از «كتاب» در اينجا «تورات» است كه خداوند براى هدايت بنى اسرائيل در اختيار موسى (ع) گذاشت.
>
> سپس به هدف اساسى بعثت پيامبران از جمله موسى اشاره مىكند كه به آنها گفتيم: «غير مرا و كيل و تكيهگاه خود قرار ندهيد» (أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا).
>
> اين يكى از شاخههاى اصلى توحيد است، توحيد در عمل كه نشانه توحيد در عقيده است، كسى كه مؤثر واقعى را در جهان هستى تنها خدا مىداند به غير او تكيه نخواهد كرد.
>
> (آيه 3)- در اين آيه براى اين كه عواطف بنى اسرائيل را در رابطه با شكرگزارى از نعمتهاى الهى مخصوصا نعمت معنوى و روحانى كتاب آسمانى برانگيزد آنها را مخاطب ساخته، مىگويد: «اى فرزندان كسانى كه با نوح در كشتى حمل كرديم»! (ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ).
>
> فراموش نكنيد كه: «نوح بنده شكرگزارى بود» (إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً).
>
> شما كه فرزندان ياران نوح هستيد چرا به همان برنامه نياكان با ايمانتان اقتدا نكنيد؟ چرا در راه كفران گام بگذاريد؟!
>
> (آيه 4)- سپس به ذكر گوشهاى از تاريخ پرماجراى بنى اسرائيل پرداخته، مىگويد: «و ما در كتاب (تورات) به بنى اسرائيل اعلام كرديم كه شما در زمين، دو بار فساد خواهيد كرد، و راه طغيان بزرگى را در پيش خواهيد گرفت» (وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً).
>
> منظور از كلمه «الارض» به قرينه آيات بعد سرزمين مقدس فلسطين است كه «مسجد الاقصى» در آن واقع شده است.
>
> (آيه 5)- سپس به شرح اين دو فساد بزرگ و حوادثى كه بعد از آن به عنوان مجازات الهى واقع شد پرداخته، چنين مىگويد: «هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد (و شما دست به فساد و خونريزى و ظلم و جنايت بزنيد) ما گروهى از بندگان بسيار نيرومند (و رزمنده و جنگجوى) خود را به سراغ شما مىفرستيم» تا به كيفر اعمالتان شما را درهم بكوبند (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ).
>
> اين قوم جنگجو آن چنان بر شما هجوم مىبرند كه حتى براى يافتن نفراتتان «هر خانه و ديارى را جستجو مىكنند» (فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ).
>
> «و اين يك وعده قطعى و تخلف ناپذير خواهد بود» (وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا).
>
> (آيه 6)- «سپس (الطاف الهى بار ديگر به سراغ شما مىآيد و) شما را بر آن (قوم مهاجم) چيره مىكنيم» (ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ).
>
> «و شما را به وسيله اموال و ثروت سرشار و فرزندانى كمك خواهيم كرد» (وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ).
>
> «و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار مىدهيم» (وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً).
>
> (آيه 7)- اين گونه الطاف الهى شامل حال شما مىشود شايد به خود آييد و به اصلاح خويشتن بپردازيد دست از زشتيها برداريد و به نيكيها رو آريد، چرا كه:
>
> «اگر نيكى كنيد به خود نيكى كردهايد و اگر بدى كنيد بازهم به خود مىكنيد» (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها).
>
> اين يك سنت هميشگى است نيكيها و بديها سر انجام به خود انسان باز مىگردد. ولى مع الاسف نه آن مجازات شما را بيدار مىكند و نه اين نعمت و رحمت مجدد الهى، باز هم به طغيان مىپرازيد و راه ظلم و ستم و تعدى و تجاوز را پيش مىگيريد و «فساد كبير» در زمين ايجاد مىكنيد و برترى جويى را از حد مىگذرانيد.
>
> سپس وعده دوم الهى فرا مىرسد: «و هنگامى كه وعده دوم فرا رسد (باز گروهى جنگجو و پيكارگر بر شما چيره مىشوند، آن چنان بلايى به سرتان مىآورند كه) آثار غم و اندوه از صورتهايتان ظاهر مىشود» (فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ).
>
> آنها حتى بزرگ معبدتان بيت المقدس را از دست شما مىگيرند «و داخل مسجد (الأقصى) مىشوند همانگونه كه بار اول وارد شدند» (وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
>
> آنها به اين هم قناعت نمىكنند «و آنچه را زير سلطه خود مىگيرند، درهم مىكوبند» (وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً).
>
> (آيه 8)- با اين حال باز درهاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نيست باز هم «اميد است پروردگارتان به شما رحم كند» (عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ).
>
> «و هرگاه (به سوى ما) برگرديد ما هم باز مىگرديم» (وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا).
>
> و لطف و رحمت خود را به شما باز مىگردانيم، و اگر به فساد و برترى جويى گراييد باز هم شما را به كيفر شديد گرفتار خواهيم ساخت.
>
> و تازه اين مجازات دنياست «و جهنم را براى كافران زندان سختى قرار داديم» (وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً).
>
> دو فساد بزرگ تاريخى بنى اسرائيل: در آيات فوق، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائيل كه منجر به فساد و برترى جويى مىگردد به ميان آمده است، كه به دنبال هر يك از اين دو، خداوند مردانى نيرومند و پيكارجو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات كنند و به كيفر اعمالشان برسانند.
>
> آنچه از تاريخ بنى اسرائيل استفاده مىشود اين است كه نخستين كسى كه بر آنها هجوم آورد و «بيت المقدس» را ويران كرد، بخت نصّر پادشاه بابل بود، و هفتاد سال بيت المقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آن را نوسازى نمودند، دومين كسى كه بر آنها هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيرش «طرطوز» را مأمور اين كار كرد، او به تخريب بيت المقدس و تضعيف و قتل بنى اسرائيل كمر بست، و اين حدود يكصد سال قبل از ميلاد بود.
>
> بنابراين ممكن است دو حادثهاى كه قرآن به آن اشاره مىكند همان باشد كه در تاريخ بنى اسرائيل نيز آمده است.
>
> (آيه 9)- مستقيم ترين راه خوشبختى! در آيات گذشته سخن از بنى اسرائيل و كتاب آسمانيشان تورات و تخلفشان از اين برنامه الهى و كيفرهايشان در اين رابطه در ميان بود.
>
> از اين بحث به «قرآن مجيد» كتاب آسمانى مسلمين كه آخرين حلقه كتب آسمانى است منتقل شده، مىگويد: «اين قرآن مردم را به آيينى كه مستقيمترين و پابرجاترين آيينهاست هدايت مىكند» (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ).
>
> يعنى «قرآن به طريقهاى كه مستقيمترين و صافترين و پابرجاترين طرق است دعوت مىكند».
>
> صافتر و مستقيمتر، از نظر عقائدى كه عرضه مىكند. صافتر و مستقيمتر، از اين نظر كه ميان ظاهر و باطن، عقيده و عمل، تفكر و برنامه، همگونى ايجاد كرده و همه را به سوى «اللّه» دعوت مىكند.
>
> صافتر و مستقيم تر، از نظر قوانين اجتماعى و اقتصادى و نظامات سياسى كه بر جامعه انسانى حكم فرما مىسازد.
>
> و بالاخره صافتر و مستقيمتر از نظر نظام حكومتى كه برپا دارنده عدل است و درهم كوبنده ستم و ستمگران.
>
> سپس از آنجا كه موضع گيريهاى مردم در برابر اين برنامه مستقيم الهى مختلف است، به دو نوع موضع گيرى مشخص و نتائج آن اشاره كرده، مىفرمايد:
>
> «و اين قرآن به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مىدهند مژده مىدهد كه براى آنان پاداش بزرگى است» (وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً).
>
> (آيه 10)- «و (به) آنها كه ايمان به آخرت و دادگاه بزرگش ندارند (و طبعا عمل صالحى نيز انجام نمىدهند نيز بشارت مىدهد كه) عذاب دردناكى براى آنها آماده كردهايم» (وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
>
> تعبير به «بشارت» در مورد مؤمنان دليلش روشن است، ولى در مورد افراد بىايمان و طغيانگر در حقيقت يك نوع استهزاء است.
>
> (آيه 11)- در اين آيه به تناسب بحث گذشته به يكى از علل مهم بىايمانى كه عدم مطالعه كافى در امور است اشاره كرده، چنين مىفرمايد: «و انسان همان گونه كه نيكي ها را طلب مىكند (به خاطر دستپاچگى و عدم مطالعه كافى) به طلب بديها برمىخيزد» (وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ).
>
> «چرا كه انسان ذاتا عجول است» (وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا).
>
> در حقيقت «عجول» بودن انسان براى كسب منافع بيشتر و شتابزدگى او در تحصيل «خير» و منفعت سبب مىشود كه تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسيار كه با اين عجله، نتواند خير واقعى خود را تشخيص دهد، بلكه هوى و هوسهاى سركش چهره حقيقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود.
>
> و در اين حال همان گونه كه انسان، از خدا تقاضاى نيكى مىكند، بر اثر سوء تشخيص خود، بديها را از او تقاضا مىكند، و همان گونه كه براى نيكى تلاش مىكند، به دنبال شر و بدى مىرود، و اين بلاى بزرگى است براى نوع انسانها و مانع عجيبى است در طريق سعادت، و موجب ندامت و خسران! در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود: «مردم را عجله هلاك مىكند، اگر مردم با تأمل كارها را انجام مىدادند كسى هلاك نمىشد».
>
> البته در روايات اسلامى بابى در زمينه «تعجيل (و سرعت) در كار خير داريم» از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «خداوند كار نيكى را دوست دارد كه در آن شتاب شود».
>
> به هر حال عجله مذموم آن است كه به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب كار و شناخت صورت گيرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است كه بعد از تصميم گيرى لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روايات مىخوانيم: «در كار خير، عجله كنيد» يعنى بعد از آن كه خير بودن كارى ثابت شد ديگر جاى مسامحه نيست.
>
> (آيه 12)- در اين آيه از آفرينش شب و روز و منافع و بركات اين دو و وجود حساب و كتاب در عالم سخن مىگويد تا هم دليلى باشد بر توحيد و شناخت خدا و بحث گذشته معاد را تكميل كند و هم شاهدى باشد بر لزوم دقت در عواقب كارها و عدم شتابزدگى مىفرمايد: «ما شب و روز را دو نشانه (توحيد و عظمت خود) قرار داديم» (وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ). برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 623
>
> «سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى بخش (به جاى آن) قرار داديم» (فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً).
>
> و از اين كار دو هدف داشتيم، نخست اين كه « (در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبيد» و به تلاش زندگى برخيزيد (لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ).
>
> هدف ديگر اين كه: «عدد سالها و حساب (كارهاى زمان بندى شده خود) را بدانيد» (وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ).
>
> تمام جهان هستى بر محور حساب و اعداد مىگردد و هيچ يك از نظامات اين عالم بدون حساب نيست، طبيعى است انسان كه جزئى از اين مجموعه است نمىتواند بىحساب و كتاب زندگى كند.
>
> «و ما هر چيز را مشخص و روشن ساختيم» (وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلًا).
>
> (آيه 13)- از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مسائل مربوط به «معاد» و «حساب» در ميان بود، در اينجا به مسأله «حساب اعمال انسانها» و چگونگى آن در روز قيامت پرداخته، مىگويد: «و هر انسانى اعمالش را به گردنش آويختهايم»! (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ).
>
> «طائر» به معنى پرنده است، ولى در اينجا اشاره به چيزى است كه در ميان عرب معمول بوده كه به وسيله پرندگان، فال نيك و بد مىزدند. مثلا اگر پرندهاى از طرف راست آنها حركت مىكرد آن را به فال نيك مىگرفتند، و اگر از طرف چپ حركت مىكرد آن را به فال بد مىگرفتند.
>
> قرآن در حقيقت مىگويد: فال نيك و بد، و طالع سعد و نحس، چيزى جز اعمال شما نيست كه به گردنتان آويخته است و نتائج آن در دنيا و آخرت از شما جدا نمىشود! قرآن سپس اضافه مىكند: «و ما روز قيامت كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود گشوده مىبيند» (وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً).
>
> روشن است كه منظور از «كتاب» چيزى جز كارنامه عمل انسان نيست، همان كارنامه اى كه در اين دنيا وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مىشود، منتها در اينجا پوشيده و مكتوم است و در آنجا گشوده و باز.
>
> (آيه 14)- در اين هنگام به او گفته مىشود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اقْرَأْ كِتابَكَ).
>
> «كافى است كه خودت امروز حسابگر خويش باشى»! (كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً). يعنى آنقدر مسائل روشن و آشكار است و شواهد و مدارك زنده كه جاى گفتگو نيست. و به اين ترتيب چيزى نيست كه بتوان آن را حاشا كرد.
>
> در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مىآورد گويى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فرياد مجرمان بلند مىشود و مىگويند: اين چه نامهاى است كه هيچ صغير و كبيرهاى را فروگذار نكرده است»؟
>
> (آيه 15)- اين آيه، چهار حكم اساسى و اصولى را در رابطه با مسأله حساب و جزاى اعمال بيان مىكند.
>
> 1- نخست مىگويد: «هر كسى هدايت شود براى خود هدايت يافته» و نيجهاش عائد خود او مىشود (مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ).
>
> 2- «و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است» و عواقب شومش دامن خودش را مىگيرد (وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها).
>
> 3- «و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد» و كسى را به جرم ديگرى مجازات نمىكنند (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
>
> البته اين قانون كلى كه «هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد» هيچ گونه منافاتى با آنچه در آيه سوره نحل گذشت كه مىگويد: «گمراه كنندگان بار مسؤوليت كسانى را كه گمراه كردهاند نيز بر دوش مىكشند» ندارد. زيرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن ديگران، فاعل آن گناه محسوب مىشوند، و در حقيقت اين بار گناهان خودشان است كه بر دوش دارند.
>
> 4- سر انجام چهارمين حكم را به اين صورت بيان مىكند كه: «و ما (هيچ شخص و قومى را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم» تا وظائفشان را كاملا تشريح و اتمام حجت كند (وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا).
> منبع : برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 615 -625
>
>