دین حضرت محمد(ص)قبل از پیامبری
حضرت محمّد(ص) قبل از پیامبری چه دینی داشت؟
نظریّه های متعددی درپاسخ به این پرسش وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: پیامبر اسلام به هیچ شریعتی عمل نکرده و پیرو هیچ دینی نبوده است؛ پیرو مسیحیّت بوده است؛ پیرو دین حضرت ابراهیم(ع) بوده است؛ پیرو دین خود (اسلام) بوده است. نظریّه نخست را نمی توان پذیرفت؛ زیرا اوّلاً حضرت پیش از بعثت به کارهای مختلفی از قبیل عبادات، معاملات و سایر کارها می پرداخته و هرگزنمی توان پذیرفت که این اعمال تابع هیچ یک از شرایع و ادیان آسمانی نبوده است.علاوه بر این، لازمه این قول آن است که مردم عادی، متدین به دینی باشند، ولی پیامبر اسلام از هیچ دین و آیینی در کارهای روزمره خود پیروی نکند. نظریّه دوم نیز قابل قبول نیست؛ زیرا اوّلاً اگر تابع دین مسیحیت بود،مسیحیان و دشمنان اسلام این مطلب را به رخ مسلمانان می کشیدند و می گفتند که پیامبر شما تا دیروز مسیحی بود و از دین ما پیروی می کرد وامروز آمده ادعای پیغمبری می کند و این سرزنش را آنقدر ادامه می دادند که بهگوش ما نیز می رسید؛ چنان که یهود به پیامبر(ص) اعتراض می کردند و می گفتند اگر تو پیغمبری پس چرا به سوی قبله ما (بیت المقدس) نمازمی خوانی و آنقدر این سخن را تکرار کردند تا موجب ناراحتی پیامبر شدند و آن حضرت منتظر تغییر قبله بود. آنگاه به دستور الهی، قبله مسلمانان ازبیتالمقدس به سمت کعبه تغییر کرد.نبودن چنین اعتراض و سرزنشی از سوی مسیحیان میتواند شاهدخوبی بر عدم تابعیت پیامبر اسلام از دین مسیحیّت باشد.ثانیاً، فرضیّه مذکور فرع براین است که جهانی و فرامنطقهای بودن دین مسیحیت ثابت شود تا بگوییم این دین شامل تمام اقوام ازجمله قوم عرب و سرزمین مکه و اطراف آن بوده و در نتیجه پیامبر اسلام را تابع این دین بدانیم، و اثبات چنین مطلبی کار آسانی نیست.ثالثاً، عمل به شریعت مسیح(ع) در گرو آگاهی از احکام آن است و این یا از طریق معاشرت با مسیحیان صورت می گرفته است که این فرض درست نیست، چون حضرت در طول زندگی خود با مسیحیان معاشرتی نداشته ودر مکّه نیز اَحبار و رُهبانیان وجود نداشتند که پیامبر به طور مستمر احکام و دستورات دین مسیحیت را از آنها فرا بگیرد، یا از طریق وحی این آگاهی رابه دست میآورده و بر طبق آن عمل می کرده است.این فرض اگر درست هم باشد دلیل نمیشود که آن حضرت پیرو دین مسیح بوده و تنها اثباتکنندهاین است که آن حضرت بسان پیامبران تبلیغی، به شریعت ادیان الهی سابق که در اصل یک دین به حساب میآیند ـ عمل می کرده نهاینکه تابع و پیرومحض یک دین خاص به حساب آید.نظریّه سوم را نیز نمیتوان پذیرفت. قائلین به این نظریّه، به برخی ازآیات قرآن تمسک کردهاند که دلالت آنها بر مدعای مذکور ناتمام است،مانند آیات زیر: ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکینَ سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم، که خالی از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود، پیروی کن. قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبّی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ دیناً قَیِّماً مِلَّةَ اِبراهیمَ حنیفاً وَ ماکانَ مِن المُشرِکین بگو:پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیین پابرجا [و ضامن سعادتدین و دنیا]، آیین ابراهیم، همان کسی است که از آیین های خرافی محیط خود روی گردانید و از مشرکان نبود.روشن است که مراد از این آیات چیزی غیر از دیدگاه سوم است؛ زیرااولاً، این آیات شریفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دین حضرت قبل از بعثت نیستند.ثانیاً، بر اساس معارف اسلامی در روایات و غیر آنها دین حضرت ابراهیم پس از آمدن تورات موسی(ع) نسخ شده؛ چنان که دین یهود پس از آمدنانجیل عیسی(ع) و دین مسیحیت پس از آمدن قرآن محمّد(ص) منسوخ گشته است. پس حضرت نمیتواند تابع دینی باشند که چند مرحله قبل توسط ادیان دیگر نسخ شده است.ثالثاً، مفسّران گفتهاند که مراد از تبعیت حضرت از دین و ملّت ابراهیم حنیف این است که مشترکاتی در احکام میان این دو دین وجود دارد که منشأ ظهور آن، دین ابراهیم(ع) است و مراد از تبعیت، پذیرفتن آن مشترکات در احکامی ازقبیل گرفتن شارب و گذاشتن ریش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و دیه مرد و…میباشد.تفسیرهای دیگری در مورد آیات یاد شده وجود دارد که مجالی برای ذکر آنها نیست.پس از ابطال سه نظریّه مذکور مانعی برای پذیرفتن دیدگاه چهارم باقی نمی ماند؛ یعنی اینکه بگوییم حضرت قبل از بعثت از کامل ترین دین یعنی دین اسلام پیروی می کرد، امّا احکام اسلام و وظایف خود را نه به صورت وحی، بلکه به صورتهای دیگر ـ مانند الهامهای قلبی، تحدیث (سخنگفتن با فرشته) و رؤیاهای صادق ـ دریافت میکرد.امیر مؤمنان(ع)در اینباره می فرماید:از روزی که پیامبر از شیر گرفته شد، خدا او را با بزرگ ترین فرشته قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته راه هایی را بپیماید و به نیکوترین اخلاق، آراسته گردد.بنابراین، حضرت قبل از بعثت، مراحلی از نبوّت را دارا بوده و با جهان غیب ارتباط داشته ـ همانگونه که حضرت یحیی و حضرت عیسی(ع)دردوران کودکی به مقام نبوت رسیده و با جهان غیب ارتباط داشتهاند ـ آنگاه در چهل سالگی برای ابلاغ و اظهار پیام خدا به مردم به مقام رسالت برانگیخته شده است.روایات متعددی این دیدگاه را تأیید میکند، از جمله اینکه حضرت می فرماید {کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَلماءِ وَ الطّین} من زمانی پیامبر بودم که آدم(ع) هنوز در میان آب و گل بود. یهودیها به رسول خدا(ص)عرض کردند: «آیا شما از اول پیغمبرنبودی؟» فرمود: «بلی.» گفتند: «پس چرا در گهواره سخن نگفتی و نطق نکردی همانگونه که عیسی(ع) چنان کرد؟» فرمود: «خداوند متعال، عیسی را بدون پدر آفرید و اگر او در گهواره سخن نمیگفت، عذری برای مریم نبود تا سرزنش دیگران را پاسخ دهد،اما من از پدر و مادر متولّد شدهام.»عدهای از بزرگان، نسبت به دیدگاه اخیر ادعای اجماع و اتفاق نظر شیعه را نمودهاند. منابع برای مطالعه بیشتر: ۱ . منشور جاوید، آیت اللّه سبحانی، ج ۷ به بعد. ۲ . پرسشها و پاسخها، محمد مظفری، ص ۵ به بعد. ۳ . کتاب علم امام(ع)، محمّد حسین مظفر، ترجمه محمّد آصفی، ص ۷۶به بعد.