راهكارهاى دشمن در مقابله با مسلمانان
دشمنان اسلام معمولا در حال طرح و برنامه ریزی علیه اسلام هستند تا منافعشان به خطر نیفتند برای آسیب رساندن به مسلمانان از چه روشهای استفاده میکنند؟ چطور این روشها را بشناسیم؟
پاسخ
دشمنان اسلام از روشهای گوناگون برای آسیب رساندن به مسلمانان بهره میبرند. قرآن با دقت این خدعهها و اهداف را افشا میکند: دینزدایی و ایجاد مانع بر سر راه دینداری، اختلافافکنی، تحریمهای اقتصادی، تحریف محتوای دین، تبلیغات سوء همراه با تحقیر و استهزاء مؤمنان، گسترش فساد، و انجام جاسوسی یا عملیات نظامی؛ همه اینها از راهکارهای دشمنان علیه مسلماناناند. در ادامه به شرح هریک از این موارد میپردازیم.
الف) دينزدايى
دشمنان میخواهند نور خدا را خاموش کنند، اما خداوند نور خود را کامل میگرداند: «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ… » (توبه: 32)؛ این آیه نشان میدهد که تلاش کافران برای دینزدایی بیهوده است؛ زیرا :
- چراغهای کوچک را میتوان با دهان خاموش کرد،
- نورهای بزرگ را نمیتوان چنین خاموش نمود،
- نور خدا از همه نورها پرفروغتر است،
- پس کافران هرگز توان خاموشکردن آن را ندارند.
در حقیقت، قرآن تلاش آنان را به استهزا گرفته و آن را همانند کوشش مضحک انسانی دانسته که میخواهد با پف دهان، خورشید را خاموش کند.[1]
ب) گمراهى
کافران برای گمراه کردن مردم، «أنداد» (مانندها و شریکانی برای خدا) قرار دادند و با قرائتهای جدید از دین و خدا، میکوشند ایمان مردم را منحرف کنند: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ…» (ابراهيم: 30)؛
«نِد» به معنای مثل و شریک است و در اینجا مقصود بتها و ربالنوعهایی است که مشرکان میپنداشتند.
همین پندار، مردم را به گمراهی میکشاند.[2] لام تعلیل در «لِيُضِلّ» نشان میدهد که کافران تنها به گمراهی خود بسنده نکرده، بلکه میخواهند دیگران را نیز به کفر بکشانند.
تعبیر «جعل» هم بیانگر آن است که این امثال و انداد ساخته ذهن و پندار انسان است، نه حقیقت.[3] همچنین برخی مفسران «انداد» را به مطلق اسبابی دانستهاند که انسان بر آنها تکیه کرده و از یاد خدا باز میماند.[4]
در زمان معاصر نیز استعمار با ایجاد مذاهب ساختگی مانند وهابیت و بهائیت، همین هدف را دنبال کرده است؛ یعنی ایجاد تفرقه، انحراف مذهبی و تضعیف جوامع اسلامی بهویژه شیعه.
پ)گمراهى
گروهی از اهل کتاب میخواستند مسلمانان را از راه حق منحرف کنند، در حالیکه در حقیقت جز خودشان را گمراه نمیکردند:
«وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ… » (آل عمران: 69)؛ شأن نزول آیه نشان میدهد که یهودیان میکوشیدند مؤمنانی پاکدل چون معاذ و عمار را به آیین خود بازگردانند، اما آیه آنان را رسوا ساخت.[5]
هدف کافران این بود که مسلمانان نیز همچون آنان در کفر فرو روند و همسطحشان شوند.(نساء: 89)؛ ابتدا با زبان خوش و سخنان به ظاهر علمی دعوت میکردند، ولی پس از تسلط، دست به آزار و اهانت میزدند.
(ممتحنه: 60)؛ آنان نمیخواستند چیزی از سوی پروردگار به مسلمانان برسد، (بقره:105)؛ در حالیکه خداوند به مؤمنانِ ثابتقدم وعده آرامش در دنیا و بهشت جاوید و نعمتهای اخروی داده است. (انعام: 82)، (عنكبوت: 58)
ت) اختلاف افكنى
«وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (توبه: 107)؛ و كسانى كه مسجدى را ساختند كه مايه زيان و كفر و چند دستگى و اختلاف بين مؤمنان است و نيز كمينگاه براى كسانى است كه قبلًا با رسول خدا (ص) (سابقه) جنگ داشته و (سخت) سوگند مى خورند كه جز نيكى قصدى نداشتيم ولى خداوند گواهى مى دهد كه آنان قطعاً دروغگويند».
شأنِ نزول آیه:
گروهی از منافقان از پیامبر(ص) اجازه خواستند مسجدی در میان قبائل بنا کنند بهبهانهی خدمت به ناتوانان و بیماران و کسانی که هنگام باران نمیتوانند به مسجد برسند در زمان آمادهشدن پیامبر برای لشکر تبوک.
پس از بازگشت پیامبر، پرده از نیت واقعی آنان برداشته شد: مسجد «ضرار» پایگاهی قرار بود برای کسانی که پیشتر با پیامبر جنگیده و برای توطئه و کمین طراحی شده بود. پیامبر فرمان دادند مسجد را ویران کنند و آن را محل زباله قرار دادند.[6]
در گزارش آمده که «ابوعامر» (راهب سابق که بعدها به روم رفت و تحریککننده منافقان بود با ارسال پیام به منافقان و وعده لشکر روم تلاش داشت از این پایگاه علیه رسول خدا استفاده کند؛ نقشهای که البته پیش از تحقق، فروپاشید.[7]
ث) تحريف
قرآن میفرماید: «مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ…» (نساء: 46)؛ برخی از یهودیان کلمات خدا را از جای خود تغییر داده و به جای «شنیدیم و اطاعت کردیم» میگفتند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم».
تحریف از ریشه «حرف» به معنای منحرفکردن چیزی از جایگاه اصلی است و دو نوع دارد:
لفظی (تغییر عبارت یا کلمه) و معنوی (تفسیر برخلاف مقصود اصلی). یهودیان در تاریخ قهرمان تحریف معرفی شدهاند.[8]
قرآن در آیات دیگر نیز یادآور میشود که آنان پس از شنیدن کلام خدا آن را تحریف میکردند. (بقره:75) بنابراین تحریف یکی از روشهای اصلی مبارزه با دین است و مسلمانان باید نسبت به آن هوشیار باشند.[9]
یکی از جلوههای تحریف، بدعتگذاری در دین است؛
چنانکه در روایات آمده چیزی مانند بدعت دین را نابود نمیکند.[10]پیامبر اسلام(ص) نیز فرمودهاند: پس از من، در برابر بدعتگذاران و شکاکان بایستید، از آنان بیزاری جویید، بر آنان بسیار خرده بگیرید و با برهان آنان را خاموش کنید تا به فساد در اسلام طمع نکنند.[11]
ج) تبليغ
کافران گفتند: «لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ…(فصلت: 26)؛ به این قرآن گوش ندهید و هنگام تلاوت آن جنجال کنید تا شاید پیروز شوید».
دشمنان اسلام همواره برای مبارزه با قرآن از تبلیغات سوء استفاده کردهاند: گاه نبوت پیامبر(ص) را انکار و او را ساحر نامیدند، گاه قرآن را ساخته دست بشر معرفی کردند. (نحل:16-103-104)
در مقابل خداوند تاکید فرمودند: «اى پيامبر از كافران اطاعت مكن و به وسيله قرآن جهادى بزرگ با آنان بنما.» (فرقان:52) اما آنان در مقابل به ايجاد جنجال و هياهو و انحراف افكار عمومى از مفاد آيات قرآن روى آورده اند از اینرو کافران با لغو(سخن بیریشه و بیمعنا) و ایجاد هیاهو میکوشیدند صدای قرآن را خاموش کنند.[12]
پیامبر(ص) قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت میکردند که دل هر شنوندهای را جذب مینمود؛ مخالفان میگفتند: سوت و کف بزنید تا کسی صدای او را نشنود. این شیوه همیشه روش دشمنان حق بوده است؛ با جنجال، سرگرمیها و هیجانات کاذب تلاش میکردند مردم را از اندیشه و حقیقت بازدارند.[13]
راه مقابله آن است که مسلمانان خود قرآن را بیواسطه درک کرده و دل خویش را با باران رحمت آن زنده گردانند.
چ) تمسخر
خداوند در آیهی شریفهی «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ…» (كهف: ۵۶)؛ میفرماید پیامبران برای بشارت و انذار فرستاده شدند، اما کافران با جدال باطل و استهزاء آیات الهی میخواستند حق را از میان ببرند.
تمسخر و استهزاء یکی از شیوههای همیشگی دشمنان ایمان برای تضعیف روحیهی مؤمنان و بیاعتبار کردن ارزشهای دینی بوده است؛
چنانکه زمان حضرت نوح نيز كفّار دسته دسته مى آمدند و بالاى سرش مىايستادند و او را مسخره مى كردند. آن بزرگوار نيز آزار و اذيتها را تحمل مى كرد.[14] سرانجام خود در عذاب الهی غرق شدند و روشن شد که در حقیقت خودِ مسخرهکنندگان، مسخره شدند(انبیا:۴۱).
در مقابل، مؤمنان واقعی، طبق آیهی «يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ» (مائده:۵۴)؛ از سرزنش و تمسخر دیگران نمیهراسند، زیرا میدانند تمسخر یکی از ابزار دشمن برای تضعیف ایمان است.
ح) تحقير
در آیهی «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ» (زخرف: ۵۴)؛ خداوند بیان میکند که فرعون با تحقیر و خوارسازی قوم خود توانست آنان را مطیع خویش کند.
این آیه نشان میدهد که یکی از ابزارهای سلطهی طاغوتها و دشمنان، تحقیر مردم و تضعیف اعتمادبهنفس آنان است.
وقتی ایمان و خودباوری در دل انسان نباشد، به آسانی تحت نفوذ دیگران قرار میگیرد و افکار و ارزشهای دشمن را میپذیرد.
فرعون با بزرگنمایی قدرت خویش («آیا حکومت مصر از آنِ من نیست؟») و کوچکشمردن حضرت موسی(ع) تلاش کرد در دل مردم احساس حقارت ایجاد کند تا از او اطاعت نمایند.
امروزه استخفاف عقول با استفاده از افكار دانشمندان و روانشناسان دشمنان و وسايل جديد ارتباط جمعى مدرن، انواع فرستنده ها و فيلم ها شبكه جهانى اينترنت و حتى ورزش (به شكلهاى انحرافى) بسيار گسترده تر و پيچيده تر شده است.[15]
تا اندیشهی ملتها را تضعیف و آنان را در غفلت نگه دارد و سلطهی فرهنگی و سیاسی دشمن تداوم یابد.
خ)گسترش فساد
«الَّذِينَ طغَوْا فِي الْبِلَادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ (فجر: 12 و 13)؛كسانى كه در سرزمينها طغيان و ظلم كردند و در آن بسيار فساد كردند».
يكى از ويژگيهاى دولت هاى كفر و سردمداران استكبار، گسترش فساد و گناه در ميان مردم است.[16] آنان با حربه فساد و گناه روحيه خداجويى، دينمدارى را تضعيف نموده و زمينه را براى نزول عذاب الهى فراهم مىكنند.[17]
كافران و فاسقان هميشه در پى نقض عهد خدا و قطع صله رحم (بقره:27) و فساد در زمين و نابودى (زمينها) كشاورزى و نسل انسانها (بقره:205) هستند و البته ادعاى اصلاحطلبى نيز دارند. (بقره:11)
خداوند گروه مصلح را از گروه مفسد باز مى شناسد (بقره:220) و كار مفسدان را به سامان نمى رساند (یونس:81) و اين اعمال براى آنان لعنت خدا و عاقبتى بد به ارمغان مى آورد. (رعد:25)
فساد شامل هر گونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانى و عياشى مى شود كه در واقع يكى از آثار طغيان آنها بود. قرآن قبل از آيه مذكور به تمدنهايى اشاره مى كند كه بر اثر طغيان و فساد و نافرمانى امر خداوند نابود شده اند تمدنهايى كه از تمدن امروزه ما به يقين قوى تر و پيشرفته تر بوده اند.[18]
حضرت رسول اكرم (ص) به برخى از مردم مدينه فرمودند:
پنج چيز در مقابل پنج چيز است. سؤال شد منظور كدام پنج مقابل پنج چيز است؟ فرمودند: هيچ ملتى عهدشكنى نكردند، مگر اينكه خداوند دشمنان را بر آنان مسلّط ساخت؛
- به غير حكم خدا حكم نكردند مگر آنكه فقر در بين آنان زياد شد؛
- فحشا ظاهر نشد مگر آنكه مرگ و مير در بين آنها زياد شد؛
- كم فروشى نكردند مگر اينكه زراعت آنها از بين رفت و قحطى آنان را فرا گرفت؛
- زكات ندادند، مگر اينكه باران بر آنها قطع شد.
د)جاسوسى
«لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (توبه: 47)؛ اگر آنان [منافقان] همراه شما [براى جهاد] خارج مى شدند، جز اضطراب و ترديد چيزى بر شما نمى افزودند و با نفوذ در ميان شما به فته انگيزى مى پرداختند و در ميان شما جاسوسانى هستند كه به نفع آنان [جاسوسى] مى كنند و خداوند به [احوال] ستمكاران آگاه است».
در اين آيه خداوند تبارك و تعالى برخى خصوصيات منافقان را براى مسلمانان شرح داده و از آنان دلجويى نموده است كه همراهى نكردن منافقان با آنان در جهاد، به نفع مسلمانان بوده، زيرا حضور اين گروه منحرف سودى ندارد بلكه با حضور خود تنها به فتنه گرى و ايجاد ترديد مى پردازند!
ذ) فشار اقتصادى
«هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا (منافقون: 7)؛ آنان [منافقان] كسانى هستند كه مى گويند به افرادى كه نزد رسول خدا (ص) هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند».
مبارزه كفار و مشركين با مسلمانان تنها به مراحل جنگ روانى و يا سلاح گرم محدود نمى شود، بلكه سعى مى كنند از همه روش هاى ممكن و از جمله با ايجاد فشارهاى اقتصادى جبهه اسلام را تحت فشار قرار داده و اتحاد آنان را از بين ببرند.
در صدر اسلام نيز مشركان سعى كردند با محاصره اقتصادى مسلمانان در شعب ابى طالب، آنان را به تسليم وادارند و زمانى كه به دليل استقامت مسلمانان از اين راه سودى نبردند، تصميم گرفتند روابط اقتصادى خود را با بنى هاشم و بنى مطلّب قطع كرده، با آنان داد و ستد و ازدواج نكنند.
ر) مبارزه با رهبرى مسلمين
«وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ(انفال: 30)؛
ياد آور زمانى را كه كافران (دربارهات) با حيله و نيرنگ مى خواستند تو را به بند كشند يا بكشند و يا [از مكه] اخراجت كنند. آنان نيرنگ و چاره انديشى مى كنند، خداوند هم چاره انديشى و تدبير مى كند و خداوند بهترين تدبيركنندگان است».
دشمنان اسلام از هيچ كوششى در راه نابودى مسلمانان فروگذارى نمى كنند. آنان با انواع روش ها درصدد نابودى دين حق هستند. در اين ميان مبارزه با رهبرى مسلمين در سرلوحه اهداف آنان قرار دارد؛ چون مى دانند كه سنگرهاى دفاعى اسلام از رهبرى او الهام مى پذيرد.
در صدر اسلام پيامبر گرامى اسلام (ص) را ساحر و كاذب مى ناميدند و مى گفتند اين چه پيامبرى است كه با مردم معاشرت دارد و با آنان غذا مى خورد؟! (فرقان:7-8)
و يا موقعيت او را مورد ترديد قرار مى دادند كه آيا واقعاً او از طرف خداوند فرستاده شده است؟ (رعد:42) و يا اظهار مى كردند كه دين شما را تغيير داده (مومنون:26) و در زمين فساد مى كند! (اعراف:127).
گاهى عنوان مى كردند كه او ديوانه است و شاعرى است كه افسونگرى مى كند[19] و گاه مى گفتند او شخص گمراه و بدقدمى است كه عامل زيانكارى جامعه است! (هود:27، یس18، مومنون:34)
شأن نزول
طبق نقل در« المنصور»، گروهى از قريش از قبايل مختلف در دارالندوه اجتماع كردند تا درباره پيامبر (ص) انديشه كنند. يكى پيشنهاد كرد حضرت را زندانى كنند، ديگرى به اخراج او از مدينه رأى داد.
گويند شيطان كه به صورت پيرمردى درآمده بود هر دو نظر را رد كرد و استدلال نمود كه اعراب از او حمايت مىكنند و كار به انجام نمى رسد. در نهايت پيشنهاد ابوجهل مبنى بر استخدام چهل شمشيرزن از چهل قبيله براى كشتن آن جناب، با موافقت جمع روبه رو شد. چون پيامبر اكرم از اين تصميم آگاه شد، تصميم به هجرت گرفت.
دشمنان نيز به تعقيب آن جناب پرداختند اما خداوند با استفاده از چند تار عنكبوت آنان را منصرف كرد و نقشه هاى آنان را نقش بر آب نمود.
استفاده از زندان، تبعيد و يا قتل منحصر به مشركان مدينه نبود، هميشه جباران براى كوتاه نمودن زبان مصلحان و رهبران دينى، به اين سه روش توسل پيدا مى كنند.[20] اما خداوند هميشه يار و ياور مصلحان و رهبرى دينى است.
ر) مقابله نظامى
«وَلَا يَزالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا (بقره: 217)؛ آنها (كافران) پيوسته با شما مىجنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان بازگردانند».
شأن نزول:
این آیه درباره سریّه عبدالله بن حجش است. پیامبر(ص) او را مأمور كردند تا اوضاع قریش را در منطقه «نخله» زیر نظر بگیرد. عبدالله به همراه یارانش در ماه رجب (یكى از ماههای حرام) با قافلهای از قریش روبهرو شد. پس از مشورت، به قافله حمله كردند، یكى از افراد قریش را كشتند و دو نفر را اسیر نمودند.
وقتی خبر به مدینه رسید، پیامبر(ص) ناراحت شدند و فرمودند:
«من شما را به جنگ در ماه حرام فرمان نداده بودم.» مسلمانان دل سرد شدند و مشركان نیز آنها را سرزنش كردند. در همین هنگام آیه نازل شد و روشن ساخت كه گرچه جنگ در ماه حرام گناه بزرگی است، اما مانع شدن از راه خدا، كفر ورزیدن، آزار اهل ایمان و بیرون راندن آنان از خانه و دیارشان گناهی بزرگتر است.
منابع
[1] . برگرفته از: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1389، ج 7، ص 369 و محمد حسین طباطبائی، الميزان، قم، بنیاد علمی فرهنگی علامه طباطبائی، 1378، ج 9، ص 329.
[2] . سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 17، ص 369 (بااندکی تغییر).
[3] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 19، ص 392 ( با اندکی تغییر).
[4] . سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 17، ص 369( با اندکی تغییر).
[5] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 2، ص 609.
[6] . همان، ج 8، ص 134.
[7] . سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 9، ص 534.
[8] . مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، تهران، صدرا، 1363، ج 1، ص 13.
[9] . چندى پيش سورههايى تحريف شده از قرآن را از طريق اينترنت اشاعه مىدادند كه بعد از تحقيق معلوم شد كه يك مؤسسه اسرائيلى چنين
كارى را انجام داده است.
[10] . قال على( ع): ما هدم الدين مثل البدع. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، 1386، ج 75، ص 92.
[11] . شيخ مرتضی انصارى، مكاسب، قم، مجمع الفکرالاسلامی، ج 2، ص 332و محمدبن یعقوی کلینی، اصول كافى، همان، ج 2، كتاب الايمان و
الكفر، باب مجالسة اهل المعاصى، حديث دوم.
[12] .سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 17، ص 589.
[13] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 20، ص 265.
[14] . سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 10، ص 337.
[15] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 21، ص 88( با اندكى تغيير).
[16] . آنان هم خود مرتكب فساد مىشوند و هم آن را گسترش مىدهند؛« ويسعون فى الارض فساداً»( مائده: 33).
[17] . اما سرانجام كار آنان، آن است كه خداوند تازيانههاى عذاب را پىدرپى بر آنان مىفرستد؛« فَصَبَّ عَليهم ربّك سوط عذاب»( فجر: 13).
[18] . به اعتقاد برخى باستانشناسان در زمانهاى دور تمدنهاى پيشرفتهتر از امروز ما مىزيستهاند كه نابود شدهاند.
[19] . قرآن مىفرمايد هيچ رسولى را نفرستاديم مگر كافران به او گفتند كهساحر است يا مجنون( ذاريات: 52).
[20] . ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 7، ص 150- 145( با اندكى تلخيص و تغيير).




