زمينه هاى پديدآمدن استكبار
عوامل و زمینه های بوجود آمدن استکبار در اشخاص چیست؟
پاسخ
برخى از عوامل سبب مى شود كه اشخاص به دام خودبزرگ بينى و استكبار گرفتار آيند و گمان كنند كه از ديگر بندگان خدا برترند. اين عوامل يا زمينه ها عبارتند از:
برترى بينى هاى توهمى
«قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ (اعراف:62)؛ فرمود: چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را بازداشت از اينكه سجده كنى؟ گفت: «من از او برترم؛ زيرا مرا از آتش و او را از خاك آفريده اى».
خداوند موجودات را به صورتهاى مختلف آفريده و افراد هر صنف را نيز ويژگي هاى فردى در خلقت عطا كرده است. ولى بايد توجه داشت كه هيچ چيزى جز خدا شرافت و كرامت ذاتى، نفسى و استقلالى ندارد و هر موجودى هر چه دارد، از عنايت و فضل اوست.
پس بايد از انتساب كرامت هاى ظاهرى به ذات خود پرهيز كرد و گرفتار توهم خودبينى نشد كه خودبينى، سرِ استكبار است.
نخستين مستكبر عالم، ابليس بود كه از همين جا لغزيد. او وقتى مأمور به سجده بر آدم شد، به خلقت خود نگريست و با توجه به خلقت خود از آتش و خلقت آدم از خاك از سجده كردن بر او خوددارى ورزيد، زيرا او آتش را از خاك برتر شمرد و خود را مقدم بر آدم دانست.
یهوديان نيز گاه گرفتار همين توهمات باطل شده اند و گمان برده اند كه نژادشان از ساير نژادها برتر است.
هم اكنون نيز نژادپرستان صهيونيست در سايه همين افكار باطل، دچار استكبار و خودبرتربينى شده اند و از هر گونه ظلم و ستم بر ملت مظلوم فلسطين و نيز كشورهاى همسايه خود خوددارى نمى كنند. آنان گمان مى كنند كه از نژاد برترى هستند و ساير انسانها بايد در خدمت آنان باشند.
پيامها
الف) تكبر و خودبرتربينى ابليس، عامل تمرد وى از اطاعت فرمان خداوند شد.
ب) ابليس، موجودى متكبر، نژادپرست و گستاخ در برابر خداوند بود.
پ) نژادپرستى، از ارزشهاى شيطانى است.
ت) باور به خالقيت خداوند، مانع عصيان و تمرد نخواهد شد.
ث) ابليس اولين كسى بود كه قياس كرد و به اشتباه افتاد.
امكانات و قدرت اقتصادى
«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيَما إِن مَكَّناهُمْ فِيهِ … (احقاف: 26)؛ آنان را قدرت و مكنتى در زمين داديم كه به شما نداده ايم».
اقوامى كه داراى تمدن هاى عظيم گشته و در سايه امكانات عظيم اقتصادى، قدرت و شوكت كم نظير به دست آورده اند، همين قدرت و تمكين در زمين، آنان را به طغيان و خيره سرى كشانده است.
آيه ياد شده درباره قوم عاد است كه داراى چنان قدرتى بودند كه قرآن كريم مى فرمايد چنان قدرت به شما داده نشده است. علت استكبار فرعون و نمرود و امثال آنها نيز از همين جا ناشى مى شود؛ زيرا آنها گمان مى كنند كه چون قدرت ظاهرى شان از ديگران برتر است، كسى را نمى رسد كه آنان را راهنمايى كند و يا به راه راست فرا بخواند.
همين سرّ استكبار آنهاست. قدرت نظامى و اقتصادى برخى از رژيم هاى كنونى جهان همچون آمريكا نيز سبب شده كه آنها مستكبرانه به ديگر ملتها بنگرند و خود را برتر تصور كنند. آنان به همين جهت گمان مى كنند ارباب جهان هستند و ديگر كشورها بايد خود را با آنها هماهنگ نمايند وگرنه كشورهاى سركش محسوب مى شوند كه بايد مجازات گردند.
پيامها
الف) قوم عاد، برخوردار از قدرت و امكاناتى بس فزونتر از مشركان مكه بودهاند.
ب) هلاكت قوم عاد، به رغم داشتن توان و نيروى قوى و گسترده، هشدارى است به تمامى مشركان.
پ) تمامى امكانات و توانايىهاى انسان، از آنِ خداوند است گرچه خود توجه نداشته باشد.
احساس بى نيازى
«إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَآهُ اسْتَغْنَى (علق: 6-7)؛ همانا انسان طغيان مى ورزد اگر خود را بى نياز ببين»..
اگر در انسانها احساس بى نيازى نسبت به پروردگار و حتى نسبت به هم نوعان پديد آيد اين احساس آنها را به طغيان در برابر خدا و خلق وامى دارد.
مترفان كه از امكانات مادى فراوان برخوردارند به سوى خوشگذرانى و ولنگارى مى گرايند و از پذيرش قيود و قوانين محدود كننده آزادي هاى بى حساب، ابا مى ورزند. از طرف ديگر، اين غرقه بودن در نعمت ها روحيه خودبينى مى آفريند و گمان مى كنند كه در پيشگاه خدا ارج و قرب خاصى دارند كه ديگران از اين ارج و قرب محرومند.
پيامها
الف) انسانها اگر گمان كنند كه بى نياز از خداوند هستند به طغيان و سركشى گرفتار مىآيند.
ب) مترفان در طول تاريخ، به دليل امكانات مالى خويش، سركشى نموده و در برابر پيامبران عرض اندام مىكردند.
غرور علمى
«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ (غافر: 83)؛
هنگامى كه رسولان شان، دلايل روشن براى آنان آوردند، به دانشى كه خود داشتند خوشحال شدند [و دل بستند] و آنچه را به تمسخر مى گرفتند، آنان را فراگرفت».
كسانى كه مهذّب نيستند پس از دسترسى به اطلاعات و علوم گوناگون، گرفتار غرور علمى مى گردند و به واسطه آن علم- گرچه علوم دينى باشد- مغرور مى شوند و ديگر حاضر به شنيدن سخنان و نظريات ديگران نيستند و غير خود را بر حق نمى شمرند و گوش به سخنان آنان نمى دهند.
بسيارى از مخالفان انبيا، از همين قشرها بودند كه به علوم خود مى نازيدند و آنها را برتر از سخنان پيامبران مى دانستند. جبهه گيرى هاى بسيارى از عالمان اهل كتاب در مقابل رسالت پيامبر اكرم (ص) از همين مقوله بود كه خداوند متعال آنها را به عذاب دردناك بشارت داده است.[1]
در جهان كنونى نيز كه بسيارى از مسائل پيرامون مسأله تضاد دين و علم از طرف برخى از افراد مطرح مى شود از همين مطلب نشأت مى گيرد.
آنان گمان مى كنند كه علوم متداول در جهان و بويژه اكتشافات جديد علمى، آنان را بى نياز از دين نموده و تكيه بر علوم روز مى تواند آنان را به خوشبختى و كاميابى نهايى برساند. از اين رو در برابر حركتهاى دينى موضع مى گيرند و گرفتار استكبار مى گردند.
پيامها
الف) برخوردارى از دانش و تجربه بشرى در اداره زندگى، موجب غرور و احساس بى نيازى برخى از اقوام قدرتمند پيشين، از تعاليم آسمانى و پيامبران الهى گرديد.
ب) علوم و تجربه هاى بشرى نمى تواند جايگزين تعاليم الهى و تجربه هاى پيامبران شود و انسان را از آنها بى نياز سازد.
پ) بسيارى از اقوام صاحب قدرت و مكنت و دل خوش كرده به دانش بشرى خويش، عذاب الهى (عذاب استيصال) را به تمسخر گرفته بودند.
ت) تمسخر، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال بود.
ث) ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان روشن شد.
جرم پيشگى
«وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوْا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْماً مُجْرِمِينَ (جاثیه: 31)؛ و اى كسانى كه كفر ورزيدهايد مگر آيات من بر شما خوانده نشد، پس استكبار ورزيديد و شما قومى جرمپيشه بوديد»
پيامها
الف) كافران در قيامت به سبب استكبار در برابر آيات الهى، مورد ملامت و سرزنش اند.
ب) كافران، محروم از رحمت الهى و رستگارى در قيامت مى باشند.
پ) اتمام حجت الهى بر كافران در دنيا، با تلاوت مداوم آيات وحى بر آنان صورت مى گيرد.
ت) استكبار و جرم پيشگى، مهمترين عامل گرايش كافران به كفر و انكار آيات الهى بوده است.
ث) روحيه استكبارى كافران، در برابر آياتِ الهى، معلول عملكرد و جرايم گذشته خود آنان بوده است.
جمع بندی
زمینههای پدیدآمدن استکبار در افراد، متأثر از مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی است.
قرآن کریم نشان میدهد که خودبزرگبینی و توهم برتری، قدرت و امکانات اقتصادی و نظامی، احساس بینیازی از خدا و مردم، غرور علمی و در نهایت جرمپیشگی و استمرار در گناه، مهمترین ریشههای شکلگیری روحیه استکباریاند.
این عوامل در طول تاریخ، از ابلیس گرفته تا فرعون، نمرود و مستکبران امروز، سرچشمه طغیان و سرکشی بوده است. غفلت از وابستگی به خدا، دلبستگی به قدرت و ثروت، و تکیه بر دانش محدود بشری، انسان را به کبر و عصیان میکشاند.
بنابراین، تنها با فروتنی، یاد خدا، توجه به فقر ذاتی انسان، و پذیرش هدایت الهی میتوان از دام استکبار رهایی یافت و در مسیر رشد و رستگاری قرار گرفت.
منابع
[1] . ر.ک. توبه (9)، آیه 34.
پیوندها
پرسش و پاسخ
سوالات متداول درباره زمينه هاى پديدآمدن استكبار
✅ پاسخ: خودبزرگبینی و توهم برتری ابلیس بر آدم، به دلیل قیاس خلقت آتش و خاک.
✅ پاسخ: ثروت و شوکت اقوامی چون عاد و فرعون، آنان را به طغیان و خودبرتربینی کشاند و سبب سرکشی شد.
✅ پاسخ: دلبستگی به دانش محدود بشری، افراد را از پذیرش حقایق الهی بازمیدارد و آنان را به تمسخر پیامبران و عصیان در برابر خداوند سوق میدهد.




