مبارزات آیت الله کاشانی
س:مبارزات آیة الله کاشانی به چه صورت بود؟
ج: 1
من يك قصه اى از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادى [1] شنيدم و يك قصه هم خودم دارم . مرحوم آقاى كاشانى[2] رحمه الله را كه تبعيد كرده بودند به خرم آباد و محبوس كرده بودند در قلعه فلك الافلاك [3] يا كجا، آقاى حاج آقا روح الله مى فرمودند كه من از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود من حالا وقتى مى گويم محبوس در زمان رضاخان شما خيال مى كنيد مثل حبس هاى عادى زمان هاى ديگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود لكن آن كسى كه گرفتار مى شد اگر از اشخاص معانى به زحمت انداختيد؟ آخر شما چرا در سياست دخالت مى كنيد؟ سياست شان شما نيست ، چرا شما دخالت مى كنيد؟ از اين حرف ها شروع كرد گفتن . آقاى كاشانى فرمودند: خيلى خری، شما نمى دانيد كه اين كلمه در آن وقت مساوى با قتل بود، ايشان گفتند: تو خيلى خرى ، اگر من دخالت در سياست نكنم كى دخالت بكند؟[4]
2
مسلمانها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشه هايش مى دانم ، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مى كنند به وجود او، او[5] هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابان ها مى گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست ، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مى زد.[6]
3
از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى ، تمام علمايى كه در خلال اين ، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است ، آقاى كاشانى براى اسلام كرده ، شيخ فضل الله كرده ، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى ، شيخ فضل الله را اينقدر فحش داده ، جرم شيخ فضل الله بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضل الله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخ فضل الله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست ، انسانى است ، او را دار زدند و از بين بردند و شما حالا به او بدگويى مى كنيد. بعد مى رسيد به آقاى كاشانى ، آقاى كاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيده شان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مى گوئيد كه احكام غرب مترقى است .[7]
4
ما در زمان خودمان هم آقاى كاشانى را ديديم . آقاى كاشانى از جوانى در نجف بودند و يك روحانى مبارز بودند مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ايران هم كه آمدند تمام زندگى شان صرف همين معنا شد و من از نزديك ايشان را مى شناختم . در يك وقت وضع ايشان طورى شد كه وقتى كه از منزل مى خواست حركت كند فرض كنيد بيايند به مسجد شاه[8] ، شاه مطلع مى شد، در نظر داشتند، اعلام مى شد، اين طور بود وضع ايشان . بعدش ديدند كه اگر چنانچه يك روحانى در ميدان باشد لابد اسلام را در كار مى آورد، اين حتمى است و همين طورهم بود. از اين جهت شروع كردند به جوسازى . آن طور جوسازى كردند كه يك سگى را عينك به آن زدند و آن طور كه من شنيدم عينك زدند و از طرف مجلس آوردند اين طرف و به اسم آيت الله . و من خودم در يك مجلسى بودم كه مرحوم آقاى كاشانى وارد شد در آن مجلس ، مجلس روضه بود، هيچ كس پانشد، من پا شدم و يكى از علماى تهران كه الان هم هستند و من جا دادم به ايشان جا هم ندادند. اين جو را درست كرده بودند براى آقاى كاشانى كه ديگر از منزلش نمى توانست بيرون بيايد، در يك اطاقى محبوس بود در منزلش طورى كه نمى توانست بيرون بيايد. چند دفعه هم گرفتند چه كردند آنجا هم شكست دادند، مسلمين را شكست دادند.[9]
[1] آية الله سيد روح الله كمالوند خرم آبادى از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم و از دوستان امام كه مبارزات مردم لرستان را بر عهده داشت . و در سال 1344 ه -.ش رحلت فرمود.
[2] آية الله ابوالقاسم كاشانى (1303-1380 ه -.ق ) از علماى مبارز و مجاهد كه در مبارزه با انگلستان در عراق و قضيه ملى شدن صنعت نفت ايران ، نقش زيادى داشت
[3] قلعه اى در استان لرستان در نزديكى شهر خرم آباد.
[4] صحيفه نور جلد:13 صفحه :216 تاريخ سخنرانى : 3/10/59
[5] اشاره به دكتر محمد مصدق (1261-1346 ه -.ش ) نخست وزير اسبق ايران كه به يارى آية الله كاشانى نفت را در ايران ملى كرد.
[6] صحيفه نور جلد:15 صفحه :15 تاريخ سخنرانى : 25/3/60
[7] صحيفه نور جلد:15 صفحه :21 تاريخ سخنرانى : 25/3/60
[8] مسجد بزرگ بازار تهران كه هم اكنون مسجد امام خمينى ناميده مى شود.
[9] صحيفه نور جلد:18 صفحه :181 تاريخ سخنرانى :26/9/62