با این که در قرآن وعده داده شده است که دعا بندگان مستجاب می شود پس چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
همان قرآنی که وعده استجایت دعا می دهد، شرایط استجایت را نیز بیان میکند و به مردم فرمان می دهد برا فهم کلام الهی به سراغ اهل بیت (ع) بروید،
چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
در ادامه پیرامون راه و رسم استجایت دعا با تکیه بر قرآن و روایات اهل بیت (ع) توضیحاتی ارائه می کنیم:
وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
این آيه كريمه در مقام اظهار لطف و مرحمت خداوند منان در حق بندگان و عموم مؤمنين است و مفادش اين چنين است كه پروردگار رئوف و خالق مهربان شما فرموده:
در كليه حوائج و نيازمندىهاى خود (از دنيوى و اخروى) كه به حسب ظاهر، وسيله رسيدن به آنها براى شما فراهم نيست،
چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
و هم چنين امورى كه بر شما سخت و مشكل شده و انجام يا رفع آن را در عهده قدرت و توانايى خود نمىبينيد،
حالت يأس و نااميدى را به خاطر خويش راه مدهيد، و نگوييد كه رسيدن به آن، حوائج، يا انجام آن امر، يا رفع فلان گرفتارى، غير مقدور است، بلكه به رحمت من اميدوار بوده و مرا كه پروردگار دانا و تواناى شما و همه موجودات عالم هستى، هستم و نسبت به مخلوق و آفريده خود رحيم و مهربانم، بخوانيد تا شما را به خواسته هاى خودتان برسانم. دعا کننده بايد متوجه چند امر باشد:
1. آن كه آفريدگار جهان را بشناسد. و التفات به فقر و نادارى و عجز و ناتوانى خود و همه موجودات عالم امكان داشته باشد،
و بداند تنها بىنياز و تواناى مطلق ذات مقدس خداوند است كه هستى محض و عين حقيقت وجود و حيات است،
و كليه ممكنات در وجود و بقاء خود نيازمند به او تعالى شأنه مىباشند:
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُ الْحَمِيدُ:
زيرا چيزى كه ذاتى چيزى نبود،اگر داراى آن شد، آن را غير خويش گرفته است.
پس جميع موجودات ممكنه كه هستى آنها عارضى است، منتهى شود به موجود بالذاتى كه هستى او ذاتى است،
و آن ذات مقدس خداوند است كه مستجمع جميع صفات كماليه است.
در كتاب توحيد صدوق- عليه الرحمه- از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت شده كه گروهى به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردند:
ما دعا مىكنيم و خدا را مىخوانيم، ولى دعاى ما مستجاب نمىشود، حضرت فرمودند:
جهت آن است كه شما مىخوانيد كسى را كه نمىشناسيد او را.
2. آن كه خواسته خود را به صلاح ديد پروردگار خويش موكول نمايد؛
چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
زيرا فقط اوست كه عالم به مصالح بندگان و دانا به تمام امور و عاقبت كارها است، و چه بسا شخص امرى را صلاح و خير خود داند؛ ولى در واقع، آن امر براى وى شر باشد:
قال- عزّ و جلّ-: وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ و قال مخاطبا لنوح عليه السّلام: فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ
و بسا باشد شر بودن خواسته، براى نداشتن استعداد دارا شدن آن است، كه اگر مسئول وى اجابت شود و آن خواسته به وى عطا گردد،
موجب تباهى وى يا ديگرى شود، پس عدم اجابت دعا به جهت عدم استعداد و قابليت اوست.
در تفسير مجمع البيان ذيل آيه شريفه
وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ،
روايت شده از حضرت نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل عليه السّلام از خداى- عزّ و جلّ- كه فرمود:
به درستى كه از بندگان (مؤمن) من كسى باشد كه واندارد او را بر خير و صلاح، مگر بيمارى (صلاح او در بيمارى است) و اگر او را تندرستى عطا كنم، هرآينه آن تندرستى او را فاسد و تباه نمايد،
و به درستى كه از بندگان من كسى باشد كه واندارد او را خير و صلاح، مگر صحت و تندرستى (صلاح او در تندرستى است) و اگر او را مريض و بيمار گردانم هرآينه آن بيمارى (دين و ايمان) او را فاسد و تباه گرداند،
و به درستى كه از بندگان (مؤمن) من كسى باشد كه واندارد او را بر خير و صلاح، مگر مال و ثروت (صلاح او در توانگرى است) و اگر او را فقير و محتاج گردانم هرآينه آن فقر او را فاسد و تباه گرداند،
و به درستى كه از بندگان من كسى باشد كه واندارد او را بر خير و صلاح، مگر فقر و احتياج (صلاح او در فقر و احتياج است) و اگر او را مال و ثروت عطا كنم هرآينه آن دارائى و مال (ايمان) او را فاسد و تباه نمايد و اين كه براى هر يك از بندگان چيزى (از فقر يا غير آن) مقرر داشتم، براى آن است كه من تدبير امور بندگان خود كنم (و آن چه خير و صلاح است، براى آنها مقدر كنم) از آنجا كه عالم و دانا به دلهاى ايشانم.
3. آن كه رعايت ادب نسبت به مولا و صاحب اختيار خود نموده، و به افعال پروردگار كه عين صلاح است،
چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
اعتراض و گستاخى ننموده؛
بلكه در مقام سپاسگزارى نعمتهاى بىپايانى كه به او عطا شده، برآيد و به آنچه براى وى مقدر فرموده، راضى و خشنود باشد،
تا مشمول عنايات خاصه پروردگار گردد.
قال تعالى لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.
4. آن كه به عهد و پيمان خويش با خداى متعال وفا كند و آن عهد و پيمان، پرستش پروردگار و اطاعت و فرمانبرى نمودن از او و پرستش ننمودن شيطان و فرمانبرى نكردن از اوست. قال- عزّ و جلّ-:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ.
در تفسير على بن ابراهيم قمى- عليه الرحمه- از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه شخصى به آن حضرت عرض كرد:
فدايت شوم! خداوند فرمود: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ بخوانيد مرا تا اجابت كنم دعاى شما را، و ما خدا را مىخوانيم ولى دعاى ما مستجاب نمىشود.
حضرت فرمود: براى آن است كه شما به عهد خداوند وفا نمىكنيد، و خداى- عزّ و جلّ- فرمايد:
أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛
به عهد و پيمان من وفا كنيد- اوامر مرا امتثال نموده و نواهى مرا ترك نمائيد- تا من نيز به عهد و پيمانم درباره شما وفا نمايم. به خدا سوگند! اگر شما به عهد و پيمان خداوند وفا كنيد، البته خداوند نيز به عهد و پيمان خود درباره شما وفا نمايد و دعاى شما را مستجاب گرداند.
5. آن كه از مخلوق قطع اميد نموده و تنها به خداى- عزّ و جلّ- اميدوار باشد، تا دعاى وى مستجاب گردد.
در كتاب كافى و امالى شيخ، و جامع الاخبار صدوق، از حفص بن غياث روايت شده كه
گفت: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه يكى از شما بخواهد سؤال نكند از خداوند، مگر آن كه دعاى وى مستجاب و مسئول او به وى عطا شود، پس البته از تمام خلق قطع اميد نموده و فقط به ذات مقدس پروردگار اميدوار باشد.
پس هرگاه چنين حالتى در دل وى پيدا شد، از خداوند درخواست ننموده چيزى را، مگر آن كه خداوند آن را به وى عطا فرموده.
6. آن كه خداوند را با نيتى خالص و پاك و دلى پرهيزكار و شكمى خالى از حرام بخواند، تا دعاى وى مقبول درگاه حضرت احديت واقع شود. در كتاب فلاح السائل از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
هرگاه يكى از شما بخواهد دعاى وى مستجاب گردد، پس هرآينه كسب خود را پاكيزه نموده، و حق الناس را از عهده خود بيرون كند، به درستى كه بالا برده نمىشود به سوى خداوند دعاى بنده در حالى كه در شكم او غذاى حرامى باشد و يا حقى از مردم به عهده وى باشد.
7. آن كه در رسيدن به خواسته و مسئولش عجله و شتاب نورزد، و چنان چه دعايش به زودى مستجاب نگرديد، دست از دعا بر ندارد و نااميد از اجابت نگردد؛
بلكه در دعاى خود الحاح و اصرار ورزد، تا خداى- عزّ و جلّ- دعاى او را مستجاب گرداند.
در كتاب كافى از وليد بن عقبه هجرى روايت شده كه گفت:
از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: به خدا سوگند! الحاح و اصرار نورزيده بنده مؤمنى بر خداى- عزّ و جلّ- در حاجت و نياز خود، مگر آن كه خداوند آن حاجت را براى او روا ساخته.
گفت پيغمبر كه چون كوبى درى عاقبت زان در برون آيد سرى
چون نشينى بر سر كوى كسى عاقبت بينى تو هم روى كسى
چون ز چاهى ميكنى هر روز خاك عاقبت اندر رسى بر آب پاك
و بسا باشد تأخير در اجابت دعا از جهت آن باشد كه خداوند دوست دارد شنيدن دعا و ناله و گريه آن بنده را به درگاه خود.
در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
به درستى كه بنده (مؤمنى) خدا را مىخواند (و از او روا شدن حاجتى را مىخواهد) پس خداى- عزّ و جلّ- به دو فرشته (موكّل بر آن بنده) فرمايد:
من دعاى اين بنده را مستجاب نمودم، ولى شما او را به درگاه من، به سبب روا نشدن حاجتش، نگه داريد (شتاب در روا ساختن حاجت او نكنيد) زيرا من دوست دارم كه بشنوم صداى دعا و ناله او را، و به درستى كه بندهاى خدا را مىخواند (و از وى چيزى مىخواهد) پس خداى متعال فرمايد:
شتاب كنيد در روا ساختن حاجت اين بنده؛ زيرا من خوش ندارم كه بشنوم صداى او را.
8. آن كه به درگاه حضرت احديّت تضرّع و لابه و زارى نموده، و خداى متعال را با دلى متوجه و محزون، و چشمى اشكبار بخواند، تا مورد لطف و مرحمت پروردگار قرار گيرد.
قال- عزّ و جلّ- ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً و قال: فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ.
در كتاب عدة الداعى روايت شده كه از جمله مواعظى كه خداوند به عيسى عليه السّلام فرمود:
چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
اين است كه اى عيسى! بخوان مرا خواندن شخص محزون و اندوهناكى كه مشرف به غرق شدن
است و فريادرسى براى او نيست. اى عيسى! از من بخواه آنچه مىخواهى، و از غير من چيزى مخواه، تا نيكو باشد از تو دعا نمودن، و از من اجابت كردن، و مخوان مرا مگر آن كه تضرّع و لابه نمائى به سوى من در حالى كه دل تو فقط متوجه من باشد پس به درستى كه هرگاه مرا با چنين حال بخوانى، تو را اجابت نمايم.
9. آن كه نسبت به مؤمنين و بندگان صالح و شايسته پروردگار، رءوف و مهربان باشد، و آنچه در عهده قدرت و توانائى اوست، از گفتار و كردار نيك درباره آنان دريغ و مضايقه ننمايد، تا آنها نيز هميشه او را به دعاى خير ياد نموده و از خداوند متعال خواهان سعادت و نيكبختى وى در دنيا و آخرت باشد.
در كافى و غير آن از كتب، از حضرت نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
هيچ دعائى از نظر سرعت اجابت مانند دعائى كه شخص غائبى در حق برادر غائب خود مىكند، نباشد.
و در كتاب عدة الداعى روايت شده كه: خداى- عزّ و جلّ- وحى فرستاد به سوى موسى عليه السّلام (و فرمود) اى موسى! مرا بخوان با زبانى كه به آن زبان معصيت و نافرمانى مرا نكرده باشى.
موسى عليه السّلام عرض كرد:
كجا براى من چنين زبانى باشد؟ خداى- عزّ و جلّ- فرمود:
بخوان مرا به زبان غير خودت.
گر ندارى تو دم خوش در دعا رو دعا ميجو ز اخوان الصفا
بهر اين فرمود با موسى خدا وقت حاجت خواستن اندر دعا
كاى كليم اللّه ز من ميجو پناه با زبانى كه نكردستى گناه
گفت موسى من ندارم آن زبان گفت ما را از زبان غير خوان
آن چنان كن كه زبانها مر تو را در شب و در روزها آرد دعا
از زبان غير كى كردى گناه از زبان غير برخوان كاى اله
يا تو خود را چابك و چالاك كن ز آنچه غير اوست خود را پاك كن