گامی نوین در عرصه همکاریهای علمی و فرهنگی
9 شهریور, 1404پژوهشگاه امام صادق علیه السلام میزبان آیین تجلیل از نویسندگان عاشورایی
22 شهریور, 1404مقدمه
در میان اندیشمندان معاصر حوزه اندیشه سیاسی اسلامی، دکتر رضا لک زایی جایگاهی ممتاز دارد؛ پژوهشگری ژرفاندیش، مؤلفی صاحبنظر، و عضو هیئتعلمی پژوهشکده مطالعات سیاسی پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (ع) که سالهاست با نگاهی ترکیبی از سنت اسلامی و تحلیلهای مدرن، به واکاوی تحولات سیاسی و اجتماعی ایران پرداخته است. آثار و دیدگاههای ایشان، همواره بر پایه عقلانیت دینی، تحلیل تاریخی دقیق، و فهم فلسفی از رخدادها استوار بودهاند.
در گفتوگوی پیشرو، دکتر لک زایی با نگاهی چندلایه و عمیق، واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ را نه صرفاً بهعنوان یک حادثه خونین، بلکه بهمثابه یک نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی و حتی در تاریخ اندیشه سیاسی ایران تحلیل میکند. ایشان با بهرهگیری از منابع تاریخی، اسناد لانه جاسوسی، آموزههای اسلامی و تجربه زیسته ملت ایران، ابعاد مختلف این رخداد را از منظرهای جامعهشناختی، فلسفی، سیاسی و معرفتی بررسی کردهاند.
این گفتوگو، فرصتی است برای بازخوانی یکی از مهمترین لحظات تاریخ معاصر ایران از زبان کسی که هم باسنت اسلامی آشناست و هم با نظریههای انقلاب غربی، و میتواند با نگاهی انتقادی و بومی، فهمی تازه از آن ارائه دهد.
در تحلیل شما، آیا واقعه ۱۷ شهریور را میتوان نقطه گسست نهایی میان مردم و ساختار سلطنت دانست؟ چه نشانههایی از این گسست در رفتارهای اجتماعی پسازآن قابلمشاهده است؟
ببینید نظامهای استبدادی و دیکتاتور از آغاز پیوندی با مردم نداشتهاند که بعد بخواهیم از گسست سخن بگوییم. مخصوصاً راجع به رژیم پهلوی. چون سلسلههای قبلی یا مستقل بودند و یا بعد از فتحعلی شاه نیمهمستقل. اما رژیم پهلوی با کودتا و با اسلحه قدرت را به دست گرفت و از همان اول هم خشونت شدیدی علیه مردم اِعمال کرد و حتی رضاخان کسانی از دوستان خودش را که احساس میکرد ممکن است به قدرتی تبدیل بشوند، به قتل میرساند مثل تیمورتاش یا علیاکبر خان داور و دیگران. محمدرضا هم اساس حکومتش بر ایجاد شکاف بین مسئولین و وابسته کردن آنها به خودش بود.
با توجه به سابقه تاریخی خشونت دولتی در ایران، چه تفاوتی میان سرکوب ۱۷ شهریور و وقایع مشابه پیشین (مانند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) وجود دارد که آن را به یکلحظه انقلابی بدل کرد؟
ببیند! تعبیری که اسناد لانه جاسوسی برای جنایت شاه در 17 شهریور به کار میبرد «خشنترین اغتشاش در تهران در تاریخ معاصر» است. تعداد شهدای این واقعه هم بهصورت دقیق مشخص نشده اما تعداد شهدای هفده شهریور که به جمعه سیاه مشهور شده را اسناد لانه جاسوسی مینویسد «رقم منطقی معقولانه چندین هزار هست.» نکتهای که اینجا وجود دارد این است که امام خمینی در نجف حضور دارند اما کنار مردم هستند. برخلاف پانزده خرداد 1342 که امام خمینی رحمتالله علیه در زندان بودند و بعداً متوجه واقعه شدند. مثلاً 15 شهریور روز عید سعید فطر و آن نماز معروف شهید مفتح در قیطریه است. امام عید را به مردم تبریک میگوید و ازجمله از ارتش تشکر میکنند چون به مردم شلیک نکردهاند. امام در 18 شهریور خطاب به مردم پیام صادر میکنند و دستورات لازم را صادر میکنند و ازجمله میگویند کسانی که در میدان ژاله شهید شدند همه مصطفیهای من بودند و مینویسند ایکاش خمینی هم در میان شما بود و درراه پاسداری از حق کشته میشد. یک پیام حماسی و روحیهبخش که در آن به نامشروع بودن حکومت پهلوی تصریح میکنند و از ارتش میخواهند که به مردم بپیوندند که مفصل است. بنابراین بزرگی حادثه و حوادث قبل و بعد آن و رهبری امام به واقعه 17 شهریور برجستگی داده است.
از منظر اندیشه سیاسی اسلامی، چگونه میتوان نسبت میان «ریختن خون بیگناه» و «مشروعیتیابی از قدرت» را در این واقعه تحلیل کرد؟ آیا این رخداد، زمینهساز تحول در فهم عمومی از مفهوم ولایت و ظلم بود؟
ببینید! طبق برخی از گزارشها حدود ششصد نفر از شهدا خانم بودهاند. یا حدود پنجاه نفر از ارتشیهایی که در میدان ژاله بودهاند، چون بهطرف مردم تیراندازی نکردهاند، بازداشتشدهاند. حالا این جنایت کی اتفاق افتاده؟ بعدازآنکه دولت آشتی ملی شریف امامی روی کار آمده و بحث فضای باز سیاسی کدرتر بهصورت پررنگ مطرحشده. در این فضا امام خمینی از ارتش میپرسد شما چرا خون برادران خودتان را که به شما گُل هدیه دادهاند بر زمین میریزید؟ شاه برای ادامه ظلم و ستم خود دارد از شما بهعنوان ابزار استفاده میکند و امام از ارتش میخواهد که به مردم بپیوندند و از مردم هم میخواهد که به ارتش احترام بگذارند. بنابراین خون مظلوم بهسرعت مشروعیت نداشته رژیم را حتی در چشم کسانی مثل ارتش بر باد داد. ضمن آنکه امام علی علیهالسلام در اواخر نامه 53 به مالک اشتر دستور میدهند که مراقب باش خون بیگناهی را بر زمین نریزی، چون ریختن خون بیگناه باعث تزلزل قدرت و زوال قدرت میشود.
در ساختار قدرت پهلوی، چه نوع ترس یا بحران ادراکی موجب شد که رژیم بهجای گفتوگو، به خشونت عریان علیه مردم روی آورد؟ آیا این واکنش را میتوان نشانهای از فروپاشی عقلانیت سیاسی در دربار دانست؟
رژیمهای مستبد و دیکتاتور در طول تاریخ از فرمول سرکوب و قتل استفاده کردهاند از فرعون و نمرود تا چنگیز و هیتلر و صدام و رژیم غاصی صهیونی. عقلانیت سیاسی از منظر قدرتهای فرعون یعنی قتل کودکان و حتی نوزادان. این رژیمهای سیاسی چون هدفشان سلطه است، هر کس از آنها اطاعت نکرد، یا باید کشته شود، یا زندان یا تبعید یا منزوی. مردم در نظامهای سیاسی نقشی ندارند. شعار دموکراسی هم برای فریب مردم است. نمونهاش سازمان ملل است که پنج کشور از امتیاز وتو برخوردار هستند، درحالیکه ربطی به حقوق بشر و دموکراسی ندارد.
نقش حافظه جمعی در بازتولید معنای ۱۷ شهریور چگونه شکل گرفت؟ آیا این واقعه به یک «نماد مقاومت» در ذهن ایرانیان تبدیل شد یا بیشتر بهعنوان «فاجعهای فراموشنشدنی» باقی ماند؟
شاید از اسمی که برای این روز در ذهن و حافظه مردم ایران نقش بسته یعنی جمعه سیاه، بتوان نگاه مردم را تفسیر کرد. که بیشتر جنبه فاجعهبار بودن هفدهم شهریور را نشان میدهد اما از طرف دیگر پیروزی 22 بهمن و دهه فجر را هم بعد از جمعه سیاه و در بهمنماه میبینیم. که اتفاقاً دهه فجر که جشن است بسیار باشکوه هم برگزار میشود. بنابراین باید گفت پایان شب سیه سپید است و لذا باید جمعه سیاه 17 شهریور را کنار دهه فجر گذاشت و آنگاه عظمت و بزرگی ملت عزیز ایران را خواهیم دید. ملتی بزرگ، امیدوار، مقاوم، فداکار و مؤمن.
با توجه به محدودیت رسانههای رسمی در آن زمان، چگونه روایت مردمی از واقعه ۱۷ شهریور شکل گرفت و تثبیت شد؟ نقش نوارهای سخنرانی، اعلامیهها و شبکههای شفاهی در این فرایند چه بود؟
شاید مهمترین نقش را خود امام خمینی داشت که روز 18 شهریور پیام ایشان صادر و منتشر شد. پیام بعدی امام 21 شهریور است. پیام بعدی 23 شهریور است که امام خمینی در این پیام، مردم را به ادامه دادن اعتصاب دعوت میکند. همین 23 شهریور امام خمینی با خبرنگاران فرانسوی مصاحبهای دارد که در روزنامه فیگارو هم منتشر میشود. این مصاحبه ظاهراً دومین مصاحبه امام خمینی است که در نجف با خبرنگاران خارجی انجام میشود. اولی با روزنامه لوموند بود. این مصاحبه با سختی هم انجام میشود که جریانش در صحیفه امام گفتهشده. 27 شهریور زلزله طبس اتفاق میافتد که امام پیام تسلیت میدهد و از مردم میخواهد که همچنان به مبارزه علیه رژیم ادامه دهند و این فعالیت و حضور امام همچنان ادامه دارد که بعد هم امام به فرانسه میروند. بنابراین میبینیم که امام مثل قلب آگاهی و معرفت و شجاعت را به رگهای تمام ایرانیان میرساند و شعله مبارزه را روشن نگاه میدارد.
آیا میتوان گفت که پس از ۱۷ شهریور، مردم از فاز «مطالبه گری اصلاحی» به فاز «مطالبه گری انقلابی» گذر کردند؟ چه شاخصهایی این تغییر فاز را تأیید میکنند؟
موتور انقلاب یک آبان ماه 1356 با رحلت مشکوک آیتالله مصطفی خمینی روشن شد. بعد در 19 دیماه یعنی بعد از مراسم ختم و بزرگداشت ایشان در سراسر ایران، 19 دیماه رقم خورد و بعد هم چهلمهای حسینی در سراسر ایران شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. حتی امام در پیامشان مینویسند «مصطفی من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به خاك و خون كشيدههاى حادثه شوال، مصطفیهای من بودهاند» یعنی حلقه 17 شهریور را به سایر حلقهها وصل میکنند. هفده شهریور تابلویی بود که سیاهی چهره رژیم را نشان داد و همه توانستند بدون روتوش چهره پلید رژیم را ببینند و از این منظر شتابدهنده به انقلاب بود.
در تحلیل جامعهشناختی، چه عواملی موجب شد که خشونت دولتی نهتنها موجب ترس عمومی نشود، بلکه به انسجام و رادیکالی زه شدن جنبش مردمی منجر گردد؟
کی اعلام میشود که 17 شهریور حکومتنظامی است. تقریباً نیمهشب تصویب میشود و ساعت شش صبح هم از رادیو اعلام میشود. در جلسه شورای امنیت پیشنهاد میشود که در سراسر ایران حکومتنظامی اعلام شود، بعد گفته میشود که این کار به این معناست که شاه در کشور هیچ مشروعیتی ندارد لذا حکومتنظامی در تهران و یازده شهر دیگر برقرار میشود. و ظاهراً هدف هم کشتن مردم و بهقولمعروف زهرهچشم گرفتن از مردم بوده. چون همین مردم ماه مبارک درصحنه بودند، در تشییع و مراسم شهدای سینما رکس آبادان که در 28 مرداد رخ داد و دیگر موارد درصحنه بودند و رژیم به دنبال تنبیه مردم و نشان دادن قدرت خودش بود.
حالا راجع به رادیکالی زه شدن اقدام مردم یک سندی در اسناد لانه جاسوسی آمریکاست که از آقای ابراهیم یزدی نقلقولی را بیان میکند. نقلقول این است که آقای یزدی میگوید بعد از قتلعام هشتم سپتامبر (17 شهریور) ایرانیان از امام خمینی درخواست میکنند که اجازه بده تا مردم علیه شاه دست به اسلحه ببرند اما امام خمینی این اجازه را به مردم نمیدهد ولی به آنها اجازه میدهد که بهپیش بینی لزوم مبارزه مسلحانه در مراحل بعدی اسلحه به دست آورند. بعد یزدی میگوید اگر ارتش دست به سرکوبی خشونتآمیز بزند، خمینی ناگزیر خواهد بود از مردم بخواهد که مسلح شوند.
نویسنده گزارش میگوید از یزدی درباره «سیل خون» که به خمینی نسبت دادهشده است پرسیدم، یزدی گفت که او به یونایتد پرس گله کرده بود که خمینی چنین ندایی برای خشونت نداده است. دوباره میپرسد: آیا خمینی احساس مسئولیتی برای خشونت و ویرانی علیه بانکها و سینماها و هتلها و غیره نمیکند؟ یزدی گفت که خمینی چنین عملیاتی را خواستار نشده است و بعضی از آنها کار ساواک بوده است. او اذعان داشت که کنترل شدید پیروانشان در ایران ممکن نیست و اینکه خمینی باید بعضی از مسئولیتها را به خاطر تضمینهای انجامشده بپذیرد.
درباره مسئولیت قتل کارمندان نظامی آمریکا پرسیدم. یزدی بار دیگر تکذیب کرده گفت اینها کار خمینی نیست ولی بهنوبه خود پرسید که آیا آمریکاییهایی که ارتش ایران را آموزش میدهند و مجهز میکنند مسئول مرگ ایرانیان بیگناه نیستند؟
ببینید منظورم این است که امام خمینی بهعنوان رهبر انقلاب با عقلانیت انقلابی و کاملاً اخلاقی و مشروع، و نه احساسی و هیجانی انقلاب را رهبری کرده و مردم هم تابع ایشان بودهاند و یک انقلاب انسانی، وجدانی، عرفانی و عاطفی و بیسابقه را رقمزدهاند.
اگر بخواهیم واقعه ۱۷ شهریور را در چارچوب نظریههای انقلاب (مانند نظریه کرین برینتون یا تدا اسکاچپل) تحلیل کنیم، این واقعه در کدام مرحله از چرخه انقلاب قرار میگیرد؟
با این چارچوبها، نمیشود انقلاب اسلامی ایران را تحلیل کرد. مثلاً اسکاچپول قبل از انقلاب اسلامی ایران نظرش این بود که انقلابها ساخته نمیشوند، بلکه انقلابها میآیند. یعنی یک نگاه جبرگرایانه داشت بعد از انقلاب ایران در نظریهاش تجدیدنظر کرد. یعنی انقلاب اسلامی، در نظریهها هم انقلاب نظری به وجود آورد.
بنابراین اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم باید با تمسک به سنت نبوی و انقلاب محمدی این کار را انجام بدهیم. رسولالله (ص) رهبر است. تمام ویژگیهای یک رهبر را دارد ازجمله اهل علم و عمل است. و برخلاف اکثریت قریب بهاتفاق رهبران جهان، متکبر نیست بلکه متواضع است. قرآن قانون زندگی اوست. مردم در مکه به او لبیک نمیگویند اما در یثرب باکمال میل دعوت او را قبول میکنند. پس از حضور امت، عنصر چهارم یعنی حکومت شکل میگیرد. پس نظام سیاسی اسلام حداقل چهار رکن دارد: رهبر، قانون، امت، حکومت. آلان هم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در غیبت کبری به سر میبرند به این دلیل است که امت غایب است. امت باید در سطح جهان حاضر به تبعیت از ایشان باشد تا ظهور رخ دهد. فرمول و نظریه انقلاب اسلامی هم همین است. امام خمینی رهبر است. قانون هم اسلام است. مردم حامی امام نیستند لذا امام خمینی تبعید میشود اما وقتی مردم حاضر به تبعیت از امام خمینی میشود امام خمینی به کشور برمیگردد و در اولین سخنرانی در بهشتزهرا میگویند که دولت تأسیس میکنند. تأسی دولت یکی از شئون رهبر است. بنابراین باید به دنبال الگوی خودمان باشیم و با ادبیات خودمان انقلاب اسلامی را توضیح بدهیم.
در نگاه شما، آیا ۱۷ شهریور صرفاً یک رخداد تاریخی است یا میتوان آن را بهمثابه یک «رخداد فلسفی» در تاریخ معاصر ایران تلقی کرد؟ چه دلالتهای هستی شناختی و معرفتشناختی در این واقعه نهفته است؟
اگر از منظر تاریخی نگاه کنیم هفده شهریور یک حادثه است و اتفاق افتاده و تمامشده. اما اگر از منظر فلسفه تاریخ نگاه کنیم، هفده شهریور هرسال و بلکه هرروز تازه است. هفده شهریور 1357 مصاف حق و باطل بود و اگرچه در ظاهر باطل، یک پیروزی کوتاهمدت و موقت کسب کرد اما چند ماه بعد باطل سرکوب شد و این جبهه حق بود که پیروز شد. دلالت هستی شناسانه و معرفتشناسانه این قضیه را قرآن با یک مثال بیان کرده و در آیه 17 سوره رعد فرموده که حق، مثل آب است و باطل مثل کف، کف رفتنی است اما آب که مفید و حیاتبخش است باقی ماندنی است. البته باطل جولانی دارد بالاخره کسی که نگاه میکند کف را میبیند اما این معرفتشناسی باعث میشود که بدانیم، کف رفتنی است و جلوهای هم که دارد به خاطر آب است وگرنه حباب، خالی است و چیزی نیست.
و در پایان…..
آنچه در این گفتوگو از زبان دکتر رضا لک زایی شنیدیم، فراتر از تحلیل یک واقعه تاریخی بود؛ این سخنان، بازتابی از درک عمیق یک متفکر اسلامی از نسبت میان قدرت، مشروعیت، خون مظلوم، و اراده ملت است. ایشان بابیانی روشن، مستند و اخلاقمدار، نشان دادند که چگونه واقعه ۱۷ شهریور به نقطهای برای تحول در فهم عمومی از ظلم و ولایت بدل شد و چگونه رهبری امام خمینی توانست این خون را به آگاهی، انسجام و پیروزی تبدیل کند.
در پایان، وظیفه خود میدانیم که از دکتر رضا لک زایی به سبب حضور ارزشمندشان در این گفتوگو، تحلیلهای روشنگرانه، و نگاه عمیق و متعهدشان به تاریخ و اندیشه اسلامی، صمیمانه تشکر و قدردانی کنیم. بیتردید، سخنان ایشان چراغی است برای فهم بهتر گذشته، و راهنمایی برای ساختن آیندهای مبتنی بر عدالت، عقلانیت و ایمان.
روابط عمومی – علی فرجادیان بجستان