مصاحبه با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حسین میر چراغ خانی نویسنده کتاب «تبیین نظریه مقاومت مبتنی بر اندیشه امامین انقلاب اسلامی»
6 اسفند, 1403بسمالله الرحمن الرحیم
گزارش مشروح نشست علمی-تخصصی «روش تحلیل تئوری: روشی تحلیلی برای شناخت عملکرد و منطق مواجهه نظریههای علوم انسانی با مسائل جامعه» در پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق علیهالسلام
با حضور اساتید برجسته حوزه علوم انسانی:
پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق علیهالسلام، در آذرماه 1403، میزبان نشستی علمی-تخصصی با عنوان «روش تحلیل تئوری: روشی تحلیلی برای شناخت عملکرد و منطق مواجهه نظریههای علوم انسانی با مسائل جامعه» بود. این نشست با حضور جمعی از اساتید، پژوهشگران و صاحبنظران حوزه علوم انسانی برگزار شد و به بررسی و نقد روشی نوین در تحلیل نظریههای علوم انسانی پرداخت.
در ابتدای نشست، دکتر مهدی امینی اهمیت موضوع و ضرورت بررسی روشهای نوین در تحلیل نظریههای علوم انسانی را تشریح کرد، وی همچنین به نقش نظریهها در حل مسائل جامعه و لزوم بررسی عملکرد و منطق مواجهه آنها با مسائل اشاره کرد.
در ادامه، دکتر حسین میر چراغ خانی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه امام صادق علیهالسلام، به ارائه مقاله خود با عنوان «روش تحلیل تئوری؛ روشی تحلیلی برای شناخت عملکرد و منطق مواجهه نظریههای علوم انسانی با مسائل جامعه» پرداخت. وی با تشریح مبانی نظری و ارکان و شاخصهای این روش، به تبیین چگونگی عملکرد نظریههای علوم انسانی در مواجهه با مسائل جامعه پرداخت.
از دیدگاه نویسنده روش تحلیل تئوری مبتنی بر مبانی معرفتی اسلام قوامیافته و انسجام وجودی آن با استناد به دانش اسلامی توجیه میشود و بنیان فلسفی روش تحلیل تئوری بر مبنای فلسفی «اتحاد علم، عالم و معلوم» استوار گردیده است. مبنای فلسفی اتحاد علم و عالم و معلوم از مبانی پذیرفتهشده در فلسفه حکمت متعالیه است و این قابلیت را دارد تا بهمثابه یک بستر معرفتی برای تحلیل نظریههای علوم انسانی مورداستفاده قرار بگیرد.
تشریح مبانی ارکان و شاخصهای «روش تحلیل تئوری» توسط دکتر میر چراغ خانی:
دکتر میر چراغ خانی در ارائه خود، «روش تحلیل تئوری» را بهعنوان یک روش تحلیلی جدید ضروری برای شناخت عملکرد و منطق مواجهه نظریههای علوم انسانی با مسائل جامعه معرفی کرد. وی با تأکید بر اینکه از مبنای فلسفی اتحاد علم با عالم و معلوم اینچنین فهمیده میشود که نظریههای علوم انسانی ارتباط مستقیمی با نظریهپرداز دارند و نمیتوان نظریه را پدیدهای مستقل از نظریهپرداز در نظر گرفت، برای نمونه وقتی از یک نظریه برای تحلیل پدیدههای انسانی و اجتماعی استفاده میکنیم درواقع با چشم و عینکی به نظریه نگاه میکنیم که نظریهپرداز نگاه کرده است. نویسنده بابیان این موضوع که نظریههای علوم انسانی صرفاً مجموعهای از گزارههای انتزاعی و خنثی و بیطرف نیستند، بلکه هر نظریه عملکرد و منطقی خاص در مواجهه با مسائل جامعه دارد به تشریح ارکان و شاخصهای «روش تحلیل تئوری» پرداخت.
وی در ادامه به چهار رکن اساسی و دوازده پرسش کلیدی این روش اشاره نمود:
رکن اول: نظریه و فهم مسائل است؛ که میزان فهم و قابلیتهای شناسایی نظریه در مواجهه با مسائل و پدیدهها را نشان میدهد. در این رکن سه پرسش کلیدی طرح میشود، پرسش نخست؛ اینکه نظریه به چه میزان و چگونه قادر است پدیدهها و مسائل پیرامونی خود را ببیند، چراکه هر نظریه متناسب باقدرت دید و افق معرفتشناختی که دارد قادر به دیدن و فهم مسائل است. پرسش دوم؛ اینکه نظریه از بین پدیدههای که مشاهده و شناسایی کرده است چگونه مساله بودن یک پدیده را مشخص میکند، گاهی یک پدیده از دیدگاه یک نظریه مساله است اما از دیدگاه نظریه دیگر چنین پدیدهای مساله نیست. پرسش سوم؛ اینکه نظریه چگونه مسائل بالقوه مرتبط با پدیده انسانی و اجتماعی را پیشبینی میکند، گاهی در ظاهر همهچیز طبیعی به نظر میرسد و این نظریه است که میتوان مسائل احتمالی آینده را پیشبینی کند.
رکن دوم: نظریه و شرح مسائل است؛ که به چگونگی عملکرد نظریه در شرح پدیدهها و مسائل میپردازد؟ در اینجا سه پرسش کلیدی مطرح میشود، پرسش نخست؛ اینکه نظریه چگونه مسائل و پدیدههای شناساییشده را توصیف میکند، در حقیقت نوع معرفی پدیده و مصالح از سوی نظریه بسیار مهم است؟ پرسش دوم؛ نظریه چگونه نظام علی و معلولی مسائل و پدیدههای شناساییشده را تبیین میکند؟ بسیار مهم است که نظریه علت مسائل و عامل شکلگیری مساله را در چه چیزی میبیند و ریشه مساله را به کجا مرتبط میداند. پرسش سوم؛ نظریه چگونه مسائل موردنظر را معنا بخشی میکند؟ درواقع در اینجا نظریه با مفهومسازی که انجام میدهد مساله را به جامعه مخاطب معرفی میکند.
رکن سوم: نظریه و پذیرش مسائل است؛ درواقع نشاندهنده ارتباط نظریه با پذیرش مسئولیت نسبت به حل مساله است. در اینجا سه پرسش کلیدی مطرح میشود. پرسش نخست؛ اینکه نظریه چگونه و بر اساس چه معیاری یک موضوع را در قلمرو موضوعی خود وارد میکند، گاهی نظریهها علیرغم شناسایی مسائل، اما علاقهای برای پرداختن به مسائل ندارند یعنی آن مسائل را وارد در قلمرو موضوعی خود نمیدانند. پرسش دوم؛ است که نظریه چگونه اولویت و اهمیت مسائل را مشخص میکند و چگونه این اولویتبندی را میپذیرد. پرسش سوم؛ اینکه نظریه چگونه مسائل را با وضعیت مطلوب خود نسبت سنجی میکند، درواقع فاصله مساله با رسیدن به وضعیت مطلوب را مشخص میکند.
رکن چهارم: نظریه و حل مسائل؛ منظور تحلیل مجموعه اقداماتی است که نظریه برای حل مساله تجویز میکند. در اینجا سه پرسش کلیدی مطرح میشود. نخست اینکه؛ نظریه چگونه مبنا و پارادایم حل مساله را تعیین میکند، یعنی نظریه با چه مبانی و پارادایمی به دنبال حل مساله است. پرسش دوم؛ نظریه چگونه و چه استراتژی برای حل مساله ارائه میکند. درواقع نظریهها با شناختی که از موضوع و محمول مساله دارند نوع استراتژی حل مساله را تجویز میکنند. پرسش سوم؛ نظریه چگونه روشها و راهکارهای حل مساله را پیشنهاد میدهد. درواقع روش حل مساله به لحاظ منابع معرفت، روش حل مساله به لحاظ هدف پژوهش و روش حل مساله به متناسب با محتوای مساله تفاوت پیدا میکند.
نقد و بررسی «روش تحلیل تئوری» توسط دکتر رمضان علی تبار:
پس از ارائه دکتر میر چراغ خانی، دکتر رمضان علی تبار، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بهعنوان ناقد به بررسی و نقد روش تحلیل تئوری پرداخت. وی ضمن تقدیر از تلاشهای دکتر چراغ خانی، به بررسی نقاط قوت و ابهامات موجود در مقاله پرداخت.
دکتر علی تبار با اشاره به مبانی معرفتشناختی این روش، به بررسی چگونگی تأثیر عالم و عوامل پارادایمیک در شکلگیری نظریهها پرداخت. وی همچنین به بررسی ساختار و چینش ارکان و شاخصهای این روش و امکان افزودن موضوعات دیگر به آن پرداخت.
اهم نکات مطرحشده توسط دکتر علی تبار:
* لزوم تبیین دقیقتر مفهوم «مسئله» و انواع آن
* ضرورت توضیح مفهوم «منطق» بهعنوان سازوکار مواجهه نظریهها با مسائل
* نیاز به تبیین رابطه اتحاد علم، عالم و معلوم در حوزه علوم اجتماعی
* توجه به تأثیر عوامل پارادایمیک در شکلگیری نظریهها
* بررسی ساختار و چینش ارکان و شاخصها و امکان افزودن موضوعات دیگر
نقد و بررسی روش تحلیل تئوری توسط دکتر احمد شعبانی
دکتر احمد شعبانی بهضرورت تبیین بیشتر مبنای فلسفی اتحاد علم، با عالم و معلوم پرداختند، ازنظر ایشان استفاده از این مبانی فلسفی به تبیین و توضیح بیشتری نیاز دارد، وی همچنین ایضاح مفهومی خصوصاً در بحث مبانی را ضروری دانستند، وی تأکید کرد که باید مشخص شود که بحث در چه مقامی قرار دارد یعنی روشن شود در مقام ثبوت بحث میشود یا در مقام اثبات چون نوع بحث درنتیجه گیری بحث تفاوت ایجاد میکند. وی همچنین توضیح داد که در مورد شاهد مثالهای که از نظریههای پوزیتویستی، تفسیرگرایی و انتقادی آورده شده است باید به تمایز و تفکیک صحیح این نظریهها از یکدیگر دقت نظر بیشتری صورت گیرد.
بحث و تبادلنظر حاضران:
در ادامه این نشست، حاضران به بحث و تبادلنظر پیرامون موضوع نشست پرداختند و دیدگاههای خود را در این زمینه مطرح نمودند. اساتید و پژوهشگران حاضر در نشست، ضمن تقدیر از ارائه دکتر چراغ خانی، به طرح پرسشها و ابهاماتی در خصوص این روش پرداختند و به تبادلنظر با ارائهدهنده و ناقد نشست پرداختند.
جمعبندی و نتیجهگیری:
در پایان این نشست، دکتر چراغ خانی به جمعبندی مباحث مطرحشده پرداخت و به پرسشها و ابهامات مطرحشده توسط حاضران پاسخ داد. وی با تأکید بر اهمیت «روش تحلیل تئوری» در شناخت عملکرد نظریههای علوم انسانی، بر لزوم تکمیل و توسعه این روش تأکید کرد.
این نشست علمی-تخصصی، فرصتی مغتنم برای تبادلنظر و هماندیشی پیرامون یکی از مهمترین مسائل حوزه علوم انسانی فراهم کرد. پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق علیهالسلام با برگزاری اینگونه نشستها، در تلاش است تا به ارتقای سطح علمی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی کمک نماید.
مصاحبه – روابط عمومی پژوهشگاه – علی فرجادیان