اصلاح طلب
سوالی در مورد حزب اصلاح طلب داشتم میخواستم بدونم این حزب چگونه حزبی هستش و افکار و اندیشه هایشان چگونه است؟
شناخت جریان اصلاح طلب باید ابتدا به شناخت مبانی فکری این جریان پرداخت که بطورخلاصه عبارت است از:
تفکر تجدیدنظرطلبی از نظر فکری برگرفتهی از افکار نوگرایان بود که هدف نهایی و آرمان آنها سکولاریسمی تمام عیار، در عرصهی نظر و عمل بود. برنامهی اصلی اصلاحطلبان تجدیدنظر طلب هم حذف دین از صحنهی اجتماع و سیاست بر پایه دموکراسی و حقوق بشر غربی بود. نگاه برون دینی و خارج از تشکیلات حوزوی برای یافتن چارچوبی دینی در تجزیه و تحلیل مشکلات زمانی و معاصر ویژگی اصلی مفاهیمی همچون اصلاحگری، احیاگری و نواندیشی دینی است.
در واقع هدف احیاگران، اصلاحگران و روشنفکران دینی، همگی تطبیق دین با شرایط مدرن و جدید جامعه است. رسیدن به این هدف نیز با آشتی دین با مدرنیسم، روشنفکری، احکام و مظاهر تمدنی جدید میسر میباشد. اگرچه در ابتدا تعارضی بین آنها به ذهن نمیآید اما مشکل از جایی آغاز میشود که نوگرایان از مبانی و اصول دینی جدا شده و به آموزههای لیبرالی و بشری نزدیک و با پذیرش آنها به تعریف و تبیین دین، انسان و جهان میپردازند تا بنایی فکری و اعتقادی برای انسان بسازند که متناسب با تصویر و تجربهی انسان از خودش باشد.
اساس انسان شناسی فردگرایانه نوگرایان، تلقی افراد به عنوان موجوداتی مستقل، واجد عقل و توانمند در تشخیص مصالح و منافع است. لذا انسان میتواند به دین و تکالیف دینی هم بعنوان حقوق انسانی نگاه کند و انتخاب آنها از اختیارات و حقوق افراد به شمار آید. برای هر انسانی باید این امکان وجود داشته باشد که آزادانه با آراء و افکار متعارض روبرو شود. در این فرآیند اصل انتخاب گری مهمتر و اساسیتر از متعلق انتخاب و آنچه که انتخاب میشود است، به گونهای که انسان حق انتخاب بیدینی را هم داراست.
اصلیترین ویژگی انسان جدید این است که میتواند با عقل خود بنیاد دین را هم به گونهای بازسازی کند که با شرایط جدید هماهنگ باشد و با عقل مدرن مانعةالجمع نباشد. با این نگاه که عقل خود بنیاد اصالت پیدا میکند، دیگر افراد انسانی خود معیار شناخت حقایق و ارزشها میشود و معرفت دینی و حقیقت تحت تأثیر دانشهای دیگر علوم اجتماعی، طبیعی، فلسفه و علوم انسانی قرار میگیرد و تفاوتی نیز بین ادیان وحیانی و غیر وحیانی دیده نمیشود.
فهم معنای حقیقی پلورالیسم و اثر آن در صحنه سیاسی اجتماع آنگاه آسان تر درک خواهد شد که با تکثر روزنامه های زنجیره ای مواجه شوی و ببینی که اصول قانون اساسی یک حکومت و اعتقادات مسلم دینی یک ملت به سادگی و به بهانه آزادی بیان در جامعه به تمسخر و استهزاء کشیده شده و راه هرگونه نقد و نفی آن بسته شود. درست همان بلایی که سالهای بعد از دوم خرداد 76 در روزنامه های زنجیره ای بر سر اعتقادات مردم آوردند و به خود اجازه دادند تا مقدسات این مملکت را با چنین بهانه ای زیر سئوال ببرند…
اینگونه است که محمد شبستری از تجدیدنظرطلبان اصلاح طلب می گوید:«اینجانب اصل و اساس دینداری را در این تجربهها میدانم، این تجربهها برای همه کس و در یک مرتبه حاصل نمیشود… در قرآن مجید هم دین به همین معنا آمده است. در این کتاب هم هستهی اصلی دین همین تجربههاست و اگر از شناخت دینی صحبت شده از آن شناختها به عنوان تفسیر آن تجربهها صحبت شده است. اگر از اعمال و شعائر صحبت شده، باز هم به عنوان رفتارهای انسانی که در اصل به آن تجربه متکی، صحبت شده است.»
بر این اساس احیاء تجربهها و معرفی آنها به عنوان آموزههای دینی، محور و مبنای نوگرایی میشود و از آنجا که هر قرائتی از دین، برآمده از تجربه بشری است اگرچه با آموزه های اساسی شریعت و متن قرآن تعارض داشته باشد، این فهم معتبر و ارزشمند تلقی می شود.
با این تعبیر دیگر هیچ کس نمی تواند بگوید کدام قرائت، قرائت صحیح از قرآن و شریعت و کدام تفسیر، تفسیر نهایی و قطعی است. در حالیکه شیعه امامیه معتقد است دین حقیقتی ثابت دارد که در نزد خداوند متعال موجود است. یک عالم دینی با درک عمیق از متن شریعت می تواند با بهره گیری از اصول و قواعد فقهی، حقایق شرعیه را از نصوص دینی استخراج کند. در این میان باید دانست که تمامی احکام دین نیز از یک سنخ نیستند. حکم برخی از مسائل جزئی مستقیماً توسط دین بیان شده – مثل حرمت شرب خمر – و حکم برخی دیگر با ادله فقهی قابل درک است. فقیه با استفاده از امارات و اصول عملیه می تواند تشخیص دهد که انجام مسئله مورد نظر مورد رضایت شارع مقدس خواهد بود یا خیر؟ و آن فهمی که در دین معتبر است این چنین فهمی است که بر گرفته از منابع صحیح شرعی و منطبق با اصول و قواعد فقهی بصورت مجنهدانه باشد. این تلقی کاملاً ضابطه مند بوده و هیچ ارتباطی به تجربیات شخصی افراد ندارد. راه رسیدن به این فهم نیز بر هیچکس بسته نیست و برای هرکس که دروس دینی را بگذراند میسر و شدنی است.
مقام معظم رهبری دربیان ونفی این تفکر میفرماید :
اگر كساني بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها ، دم از تحول بزنند ، معلوم است كه تحول مورد نظر آنها ، يعني تحول نظام اسلامي به نظام غير اسلامي ، تحول مورد نظر آنها يعني حذف نام اسلام ، حذف حقيقت اسلام … اين همان اصلاحات آمريكايي است .»( چشمه هميشه جاري ، دفتر سياسي سازمان عقيدتي سياسي ناجا ، بيانات مقام معظم رهبري ، 23/2/79، ص 23)
وفرمود: اصلاحات بايد تعريف بشود بايد تعريف مشخصي از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتي كه ما در نهايت جاده اصلاحات مي خواهيم به آن برسيم ، براي همه آسان بشود .»( روزنامه كيهان ، 29/1/79)
البته مقام معظم رهبري اين صف بندی اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشته و در اين باره فرمودند: « بنده دعواي اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم من اين تقسيم بندي را غلط مي دانم نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست نقطه مقابل اصولگرا آدم بي اصول و لاابالي است آدمي که به هيچ اصلي معتقد نيست آدم هرهري مذهب است … نقطه مقابل اصلاح طلبي افساد است بنده معتقد به اصولگراي اصلاح طلبم اصول متين و متقني که از مباني معرفتي اسلام برخاسته با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو… »( بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي استان کرمان 19/2/84)