پرسش: همان طور که می دانید احزاب در حقیقت بازتاب کننده نظرات یک ملت هستند با این حال چرا امام خمینی (ره) با تشکیل احزاب قبل از انقلاب مخالفت کردند؟
پاسخ:
امام خمینی با تشکیل احزاب مخالف نبودند بلکه با تشکیل احزاب نمایشی مخالفت کردند، ایشان معتقد بودند حزب باید از دل مردم برخاسته باشد نه آن که دولتی ها برای منافع خودشان حزبی درست کنند و بعد مردم را برای سو استفاده از آنان به عنوان سیاهی لشکر در احزاب نام نویسی کنند.
در ادامه به متن سخنان امام درباره احزاب توجه فرمایید:
«و اما راجع به مملكت خودمان. اينكه با يك روز و دو روز نمىتوانيم ما صحبتش را بكنيم، بدبختيهايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مىآيند و مىروند؛ هر دولتى هم مىآيد يك حزبى درست مىكند- هر دولتى. شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى «حزب مردم»[1] درست میكند، يكى حزب چى درست مىكند، يكى «حزب ايران نوين» درست مىكند، يكى حزب چه. هى حزب درست مىكنند. اصلًا در ايران حزب معنا ندارد؛ در هيچ جاى دنيا؛ مگر آنهايى كه مثل ايران هستند. مملكت يك حزبى اصلًا معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سِجِلهاى مردم را از دهات مىگيرند؛ رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجلهايشان را مىگيرند نامنويسى مىكنند در حزب. اين بيچاره نمىداند «ايران نوين»[2] اصلًا يعنى چه! اطلاع از اين ندارد، فضلًا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد؛ اصلًا نمىفهمد اين بيچاره «اساسنامه» چيست. اين بيچارهها را، اين بىدينها مىخواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند؛ فقط همين. از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مىخواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهى از جمعيتها بشوند، بعد دنبال اينها بيفتند و برايشان هورا بكشند و زندهباد بگويند. از اينها- بيچاره- همين قدر مىخواهند.
آنجاهايى كه حزب هست، دولتها از حزب وجود پيدا مىكنند، نه اينكه اول دولت تشكيل بشود بعد حزب درست كند! بعد اتكا به آن پيدا كند! اينجا، خوب، شما مىبينيد اول دولت درست مىشود. دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد. اول دولت درست مىشود. خودشان مىگويند، من نمىگويم، خودشان مىگويند ما به امر آمديم و به امر مىرويم؛ غلط هم هيچكس نبايد بكند؛ هيچ وكيلى هم غلط نكند. نمىكند هم! اول دولت تشكيل مىشود؛ بعد كه دولت تشكيل شد و سرنيزه دستش آمد، شروع مىكند حزب درست مىكند. آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيدا شده! دولت ما حزبى است! دولت آقايان حزبى است! آقا! اين را براى كى مىگويى؟! من آخوند مىفهمم، دول عالم نمىفهمند اينها را؟! آنها مىخواهند تو اينطور باشى؛ مىخواهند عقب افتاده باشى. دست برداريد آقا از اين عقبافتادگى؛ مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مىخواهيد درست كنيد، خوب، يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد؛ و بعد هم حزب در مجلس، به طور [ى] كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مىكند، نماينده درست كنند؛ و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد؛ بعد مىشود يك دولت متكى به حزب؛ متكى به ملت. اما شما اول دولتش را درست مىكنيد، اول نخستوزيرش درست مىشود، بعد حزب درست مىشود! اين هم باز دولت حزبى است! اينها را كه روزنامهها نمىتوانند بنويسند؛ شايد بخواهند بنويسند اما غلط مىكنند بنويسند! اينها نمىتوانند كه بنويسند. حالا ما طلبهاى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند؛ بسماللَّه، دوباره حاضريم. يك بساط درست مىكنند، بساط حزبى- اين بساطى است كه داريد مىبينيد».[3]
منابع
[1]. حزب مردم به عنوان حزب اقليت در سال 1336 ش. به رياست اسداللَّه علم به همراه حزب مليّون به عنوانحزب اكثريت به دست اقبال، اعلام موجوديت كرد. و در سال 1353 ش. با تشكيل حزب رستاخيز توسط شاه اين دو حزب منحل گرديد.
[2]. حزب ايران نوين توسط حسنعلى منصور و گروهى از تحصيل كردگان ايرانى در امريكا و اروپا با كارگردانى« راكول» كاردار سفارت امريكا در ايران، به منظور اجراى سياست كندى در ايران تشكيل گرديد، نقش اين حزب نگهبانى از انقلاب شاه و مردم و اجرا نهادن اصول آن بود.« ايران نوين» در هيئت دولت و مجلس صاحب اكثريت عضو بود، و مشاغل برجسته دولتى را در اختيار داشت، و پس از تشكيل حزب« رستاخيز» و ايجاد سيستم تك حزبى در كشور، حزب« ايران نوين» منحل گرديد.
[3]. خمينى، روح الله ( رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران)، احزاب و گروههاى سياسى، از ديدگاه امام خمينى «س»، 1جلد، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س) – تهران – ايران، چاپ: 4، 1385 ه.ش، ص 2- 5.