احکام اسلامی غرائز را محدود میکند در حالى كه اگر اين غرائز لازم نبود، خدا آن را خلق نمىكرد!
احکام اسلامی هیچگاه غرائز را سرکوب نمیکند، بلکه به انسان یاد میدهد چگونه از این غریزه درست بهره گیرد.
آیا درباره استادی که به شاگردش میآموزد چگونه با اره تیز اشیاء زینتی بسازد، میتوان گفت: آزادی استفاده از اره را از شاگردش گرفته است؟
باغبانى را فرض كنيد كه شاخه های زائد درختان را میبُرد تا بهتر ثمر دهند. آیا میتوان درباره این باغبان ادعا کرد که او مانع آزادی درخت است؟
نمونه بارزی که ادعا میشود دین با غریزه در تعارض است، درباره غریزه جنسی است.
غرب با ادعای آزادی غریزه به بی بند و باری مردم آن سرزمین رونق دادند و برای عقلانیت آن به توجیهات فلسفی و روانشناختی تمسک جستند اما نتیجه معکوس گرفتند و به آرامش جنسی نرسیدند.
استاد مطهری در این باره میگوید:
«اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع بی حد وحصر آنهاست. اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت ، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام میسازد، طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد … اینها توجه نکردهاند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت غریزه را سرکوب و تولید عقده میکند و رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه میسازد و چون… امکان ندارد همه خواستههای بی پایان یک فرد برآورده شود غریزه بدتر سرکوب میشود».[1]
نتیجه آن که انسان غرائزی دارد که بدون شک باید ارضا شود، ولی دین به انسان میآموزد چگونه از این غرائز درست استفاده کند تا هم رشد کند هم هلاک نشود؛
[1] . مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص۱۲۰-۱۱۹.