چرا امریکا تا لحظه آخر از شاه حمایت کرد؟
حضور جدی امریکا در ایران به جنگ جهانی دوم و حضور روزولت، رئیسجمهور امریکا در کنار چرچیل و استالین، به عنوان سران متفقین، در تهران بر میگردد.
از این زمان به بعد، امریکا کمکم جای قدرت استعماری انگلیس را که به دلیل آسیبهای زیاد در دو جنگ جهانی، از رمق افتاده بود میگیرد و با کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 که منجر به سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق میشود، نقش اول را در سیاست، اقتصاد، امنیت و فرهنگ ایران پیدا میکند.
قرارداد کنسرسیوم
با انعقاد قرارداد کنسرسیوم در سال 1333 که دوباره نفت ایران در اختیار امریکا و انگلیس و سایر دول غربی قرار میگیرد و قرارداد دوجانبه امنیتی میان ایران و امریکا در سال 1337 و قرارداد کاپیتولاسیون در سال 1343، امریکا قدرت بلامنازع در ایران میگردد.
در اسناد لانۀ جاسوسی با اشاره به تاریخچۀ رابطۀ ایران و امریکا آمده است: «روابط ایران و امریکا عالی است و براساس علائق دوجانبۀ محکم و استواری پایهریزی شده است.»[1]
از زمان جنگ جهانی دوم، هم رئیسجمهوریهای دمکرات و هم جمهوریخواه امریکا برای ایران اهمیت خاصی قائل شدهاند، در دسامبر 1977م پرزیدنت کارتر گفت: «قدرت ما، قدرت ایران است و قدرت ایران، قدرت ما است.»[2]
دهه 1330
در واقع از ابتدای دهۀ 1330 تا پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا از چنان قدرت و نفوذی در ایران برخوردار میشود که انتخاب نخستوزیران و حتی وزراء و تعیین سیاستهای نظامی، امنیتی و منطقهای ایران در ید قدرت آن کشور قرار گرفته و رژیم پهلوی دولت دستنشانده امریکا محسوب میشود.
به همین جهت با مروری بر اسناد لانۀ جاسوسی خواهیم دید که از دست دادن شاه برای امریکا غیرقابل پذیرش بود و تمام سعی مقامات این کشور بر این بود که شاه را بهرغم سرکوب و خونریزی، حفظ کنند و از سقوط آن جلوگیری شود.
وقتی این امر غیر ممکن شد، به توطئۀ دیگری متوسل شدند و آن رویآوری به جریانهایی بود که در صورت قدرتیابی میتوانست تداوم موقعیت امریکا در ایران را تضمین کنند. بعد از پیروزی هم راهکارهای مختلفی برای حفظ موقعیت گذشته خود آزمودند و در این راستا همۀ امکانات سفارتخانه امریکا بسیج شدند تا نظام اسلامی نوپا استمرار پیدا نکند تا مجدداً دوران طلایی گذشته را برگردانند.
حمایت امریکا از رژیم پهلوی و تلاش برای بقاء
بنابراین حمایت امریکا از رژیم پهلوی و تلاش برای بقاء آن به هر شکل ممکن، موضوعی مسلم است که در اسناد لانۀ جاسوسی به صراحت آمده است. برای بررسی این موضوع، ابتدا به نقش و اهمیت شاه برای امریکا اشاره کرده و سپس تلاشهای امریکا برای حفظ وی و رژیم پهلوی، مورد بررسی قرار میگیرد.
الف) اهمیت و نقش شاه برای امریکا
شاه مهمترین متحد امریکا در منطقۀ راهبردی غرب آسیا محسوب میشد و بر اساس سیاست دو ستونی نیکسون، ستون اصلی حافظ منافع غرب در این منطقه بود. دکترین نیکسون این بود که ایران قدرتی باشد که میتواند درمنطقه ثبات را برای حصول منافع غرب برقرار کرده و مجهز به تسلیحات نظامی، که دیگر مداخلۀ نظامی مستقیم امریکا مورد نیاز نباشد.[3]
همچنین شاه به دلیل اینکه راهبردهای امریکا را چه در ایران و چه در منطقۀ غرب آسیا به خوبی پیاده کرده بود، اهمیت ویژهای برای امریکا داشت که با سران سایر کشورها قابل قیاس نبود وبه همین دلیل تلاش امریکا برای حفظ تاج و تخت پهلوی، به هر شکل ممکن، تا آخرین روزها ادامه داشت.
اسناد لانۀ جاسوسی
در اسناد لانۀ جاسوسی، به دلایل متعددی اشاره میشود که نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد رژیم شاه برای امریکا و مقامات این کشور است. در یکی از سندها اینگونه اشاره شده است:
فرضیات ما برای ترجیح دادن شاه به عنوان یک سلطان مشروطه از این قرارند:
1. حضور مداوم شاه بهتر از همه ثبات را در ایران تأمین میکند؛
2. شاه بهترین وسیله حمایت از منافع امریکا در این کشور است؛
3. خروج شاه برای دوستان ما در این منطقه به منزلۀ یک تکان شدید و برای انتقاد کنندگان از ما در داخل کشور موهبت بزرگی خواهد بود.[4]
در سند دیگری اهمیت ایران با حاکمیت رژیم پهلوی، برای منافع امریکا چنین بیان شده است:
ایران و مبارزه با سلطۀ شوروی بر آمریکا
ایران به خاطر مبارزه با سلطۀ شوروی، بر امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ تکیه داشته و این باعث سرمایهگذاریهای کلان ایران در قسمت تسلیحات و تکنولوژی و قسمت اجتماعی گردیده است. از طرف دیگر شاه اجازه داده است که یک تعداد از دستگاههای حساس جاسوسی اطلاعاتی امریکا نصب و بهکار گرفته شود؛ چه او از روابط صمیمانه با قسمت اطلاعاتی امریکا سود برده است.[5]
بر این اساس حفظ شاه و رژیم پهلوی از اهمیت بالایی برای امریکا برخوردار بود که در سیاست خارجی آن کشور نیز بازتاب داشت. در این راستا در سال 1356، در تلگرامی از سوی وزارت خارجه امریکا به سفارت آن کشور در تهران، اهداف و مقاصد سیاست خارجی ایالات متحده در ایران به شرح زیر بیان میشود:
رابطۀ سیاسی ـ اقتصادی
یک ـ یک رابطۀ سیاسی ـ اقتصادی مستحکم بر مبنای اعتماد و اطمینان … توسعه و تحکیم یک رابطه براساس اعتماد و اطمینان با شاه؛
دو ـ افزایش روابط بین ایران و امریکا در زمینههای غیرنظامی؛
سه ـ تشویق ایران به سیاست تأمینکننده نفتی قابل اعتماد برای ایالات متحده و نزدیکترین دوستانش.[6]
در واقع رژیم پهلوی، ایران را به حافظ منافع سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی امریکا تبدیل کرده بود و به همین دلایل، کنار گذاشته شدن شاه برای امریکا قابل تحمل نبوده و این موضوع در یکی از اسناد لانۀ جاسوسی با عبارت فاجعۀ برگ یاد شده است:
ناپدید شدن شاه فاجعۀ بزرگی خواهد بود، نه تنها بدان علت که یک نفر مانند قذافی ممکن است قدرت را بهدست گرفته و یک حکومت رادیکال منسجم سازمان دهد، بلکه بدان علت که رهبر دیگری با نیروی جاذبه یا قدرت سبع حیوانصفتانه که بتواند ایران را به نحو منسجمی اداره کند وجود نخواهد داشت.[7]
بنابراین شاه از لحاظ سیاسی، ضمن حفظ ایران به عنوان لنگر سیاست امریکا در غرب آسیا و حمایت از رژیمهای دستنشانده آن، سپری در مقابل شوروی نیز ایجاد کرده و مانع دستدرازی آن به منافع امریکا در این منطقه میشد.
از لحاظ اقتصادی، نفت امریکا و رژیم صهیونیستی را تأمین کرده و با خرید جنونآمیز تسلیحات نظامی، بازار پر سودی برای شرکتهای اسلحهسازی و سایر کالاهای مصرفی امریکا ایجاد کرده بود. از لحاظ نظامی، ضمن حضور و سلطه گستردۀ نظامیان امریکا بر ارتش، ایران را به پایگاه نظامی و اطلاعاتی امریکا تبدیل کرده بود و به همین دلایل، حفظ شاه و رژیم پهلوی، اهمیت زیادی برای امریکا داشت.
منابع
[1]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانۀ جاسوسی امریکا، تهران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ج 1، ص 775.
[2]. همان.
[3]. همان، ص 268.
[4]. همان، ج 2، ص 64.
[5]. همان، ج 1، ص 268.
[6]. همان، ص 666-667.
[7]. همان، ص 809.