ساختگی بودن ماجرای وصیت نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم !
ماجرای وصیت نامه نوشتن پیامبر از اساس ساختگی است، زیرا اوّلا، در حديث دوات و قرطاس آمده که حضرت فرمودند «اکتب لکم» در حالی که پيامبر امي بودند و ثانیا، اگر وصیت ضروری بود پس چرا نوشته نشد.
پاسخ:
اوّلا، مراد از «امّی» بودن پیامبر اکرم (ص) به این معناست که او اهل «ام القری» مکّه است. و بر فرض که منظور از «امّی» سواد خواندن و نوشتن باشد، مربوط به پیش از بعثت است، چنانچه قرآن کریم به این امر تصریح داشته و میفرماید: «وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَ لَا تخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِلُون(عنکبوت: 48)؛ تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند!» مطابق این آیه به این دلیل که مردم در سخنان آن حضرت ص تردید نکنند و آن را معجزهای از طرف خداوند متعال بدانند، پیامبر اسلام پیش از بعثت چیزی نمیخواند و نمینوشت و به تعبیری سواد خواندن و نوشتن را از هیچ بشری نیاموخت، بلکه به مفاد آیات «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى»(نجم: 5) و «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ»(الرحمن:1-3) و «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(کهف: 65) و آيات ديگر، استادش خداوند تبارک و تعالی بوده است.
از طرفی روایات به توانایی پیامبر اسلام (ص) بر خواندن و نوشتن تصریح دارد: جعفر بن محمد صوفی گفت: «از امام جواد(ع) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا(ص)! چرا پیامبر، «اُمیّ» نامیده شده است؟ حضرت فرمود: مردم چه میگویند؟ گفتم: فدایت شوم مردم میپندارند که پیامبر، «اُمیّ» نامیده شده است چون چیزی ننوشت.
حضرت فرمود: دروغ پنداشتهاند، لعنت خدا بر آنها باد! چگونه میشود این سخن درست باشد، با اینکه خدای والا و برین در کتاب استوار خویش میگوید: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُمْ يَتْلُواْ عَلَيهْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحْكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِين(جمعه: 2)؛ و او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند». اکنون چگونه میتواند بیاموزد چیزی را که نیک نمیداند؟ به خدا سوگند، پیامبر خدا(ص) با هفتاد و دو زبان میخواند و مینوشت و «اُمیّ» نامیده شده است! چون او از اهل مکه بود و مکه، از «اُمهات قرا» است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها(شوری: 7)؛ و اين گونه قرآنى عربى [فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم تا «أمّ القرى» [مكّه] و مردم پيرامون آن را انذار كنى.»[1]
همچنین با توجه به سندهای محکم شیعه و سنی بر اینکه پیامبر اکرم (ص) به هنگام احتضار درخواست کاغذ و قلم کرد و برخی مانع از این کار شدند، خود دلیلی بر توانایی او بر نوشتن بود.[2] علاوه بر این تعبير «برايتان بنويسم» اعم از اين است که به دست مبارک خودشان بنويسند يا به دست کاتبشان.[3]
ثانیا، بر اساس حدیث دوات و قلم و فرمایش ابن عباس در این روایت، بالا گرفتن نزاع و مشاجره نزد پیامبر (ص) سبب ننوشتن شد؛ برخی با تقاضای حضرت (ص) مخالفت کردند و نسبت ناروا به ایشان دادند و در واقع بر بالین رسول خدا (ص) نزاع و مشاجره شروع شد با توجه به بیماری که ایشان داشتند وقتی دامنة مشاجره بالا گرفت و توسط او و همراهانش پذیرفته نشد، پیامبر (ص) همه را از بالین خود دور کرد.[4] علاوه بر اینکه القاي اين شبهه که پيامبر اکرم(ص) در حال احتضار هذيان ميگويد، نوشته ايشان را از اعتبار ميانداخت و لذا حضرت (ص) اصراری بر نوشتن نکرد و آنان را از خود دور کرد.[5]
نتیجه اینکه پیامبر ص هنگام احتضار، «امّی» به این معنا که خواندن و نوشتن نداند، نبود و علّت ننوشتن وصیت در واقع برخی از افرادی بودند که در کنار بستر آن حضرت حضور داشته و با رفتار نامناسب و ایجاد نزاع و مشاجره بر بالین پیامبر اسلام (ص) مانع این کار شدند.
[1] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا ع وَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَ النَّبِيُّ الْأُمِّيَّ قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَزْعُمُونَ إِنَّمَا سُمِّيَ النَّبِيُّ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ لَمْ يَكْتُبْ فَقَالَ كَذَبُوا عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ «جمعه: 2» فَكَيْفَ كَانَ يُعَلِّمَهُمْ مَا لَا يُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ بِاثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ أَوْ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ كَانَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ مَكَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها «شوری: 7»؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، تحقیق و تصحیح: محسن بن عباسعلىكوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، 1404 ق، ج1، ص: 225- 226.
[2] . «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ (ص) الْوَفَاةُ، قَالَ: هَلُمَّ «5» بِالدَّوَاةِ وَ الصَّحِيفَةِ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ أَبَدا، فَقَالَ الثَّانِي عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ!، فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، فَلَمَّا أَكْثَرَ اللَّغَطُ وَ الِاخْتِلَافُ عِنْدَهُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): قُومُوا.»؛ محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى كبير، المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام، تحقیق و تصحیح: احمد محمودى، قم، كوشانپور، 1415 ق، ص 681.
[3] . پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیه الله مصباح یزدی، قابل دسترسی در: http://mesbahyazdi.ir/node/2876.
[4] . محمد بن جرير بن رستمطبرى آملى كبير، المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام، تحقیق و تصحیح: احمد محمودى، قم، كوشانپور،1415 ق، ص 681.
[5] . پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیه الله مصباح یزدی، قابل دسترسی در: http://mesbahyazdi.ir/node/2876.