مسلما آبادانی آخرت انسان در گرو اخلاق مداری اوست اما دنیای انسان با اخلاق مداری سازگاری ندارد.
رعایت اخلاق هم آخرت انسان را آباد میکند هم دنیا را
این موضوع در قرآن و روايات اسلامى بازتاب گستردهاى دارد كه حاكى از تأثير عميق صفات اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى انسانها است كه در ذيل به قسمتى از آنها اشاره مىشود:
آیات
- وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (سورۀ اعراف، آيۀ ۹۶).
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم، ولى (آنها حق را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
- وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (سورۀ طه، آيۀ ۱۲۴)
و هركس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مىكنيم!
روایات
امام صادق عليه السلام:
«ان البر و حسن الخلق يعمران الديار و يزيدان فى الاعمار؛
نيكوكارى و حسن اخلاق، خانهها (و شهرها) را آباد و عمرها را زياد مىكند!»[1]
شك نيست كه عمران و آبادى در سايۀ اتّحاد و صميميّت و همكارى در ميان قشرهاى جامعه به وجود مىآيد، و آنچه باعث تحكيم اين امور شود، از عوامل مهمّ عمران و آبادى خواهد بود. طول عمر نيز مولود آرامش فكر و آسودگى خيال و جلوگيرى از فقر و همكارى و همبستگى اجتماعى است و اين امور در سايۀ اخلاق به دست مىآيد.
در همين رابطه، در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله آمده است كه فرمود:
«حسن الخلق يثبت المودة؛
اخلاق خوب پيوند محبّت و دوستى را محكم مىكند.»[2]
از همان حضرت آمده است كه فرمود:
«من ساء خلقه اعوزه الصديق والرفيق؛
كسى كه بداخلاق باشد دوستان و رفيقان او پراكنده مىشوند و او را رها مىكنند»[3]
باز از همان حضرت آمده است:
«سوء الخلق نكد العيش و عذاب النفس؛
اخلاق بد موجب سختى و تنگى زندگى و ناراحتى روح و وجدان مىشود.»
نتيجه
از روایات بالا بخوبى استفاده مىشود كه هر خلق و خوى برجستۀ انسانى علاوه بر جنبههاى معنوى و اخروى، تأثير عميقى در زندگى مادّى و دنيوى انسانها دارد؛
به همين دليل، نبايد تصوّر كرد كه مسائل اخلاقى يك سلسله مسائل فردى و شخصى است، و چيزى جدا از زندگى اجتماعى انسانها است؛ بلكه بعكس، رابطۀ بسيار قوى و نزديك با آن دارد، و هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امكانپذير نيست.
به تعبير ديگر، مردمى كه مىخواهند در يك جامعۀ بزرگ، زندگى سعادتمندانۀ توأم با مسالمت و همكارى نزديك داشته باشند لااقل بايد به آن حد از رشد اخلاقى برسند كه حقايق مربوط به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فكرى، روحى و عاطفى درك كنند.
چرا كه انسانها در جهات مختلف با يكديگر متفاوتند؛ به همين، دليل هرگز نمىتوان انتظار داشت كه ديگران در همه چيز از ما پيروى كنند، بلكه بايد در حفظ اصول مشترك كوشيد، و اختلاف سليقهها و انديشهها را با گذشت و اغماض و سعۀصدر و بلندنظرى و نرمى و بردبارى پذيرا شد.
حتّى دو نفر نمىتوانند براى يك مدّت طولانى همكارى نزديك با همديگر داشته باشند مگر اين كه از اصول اخلاقى – كه يك نمونهاش در بالا آمد – برخوردار باشند.
بديهى است آمادگيهاى اخلاقى كه براى هضم نقاط اختلاف و رسيدن به وحدت و قدرت و عظمت لازم است، چيزى نيست كه با گفتگو به دست آيد، بلكه نيازمند به تهذيب نفوس و تعليم و تربيت كافى است كه موجب رشد و تعالى در جهات اخلاقى گردد. [4]
[1] بحار، ج ۶۸، ص ۳۹۵.
[2] بحار، ج ۷۴، ص ۱۴۸.
[3] ررالحکم، ص 667.
[4] مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، جلد: ۱، صفحه: ۵۷، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (علیه السلام)، قم – ایران، 1385 ه.ش.