آیا امیدواری به شفاعت موجب تقویت روحیۀ کاهلی و تنبلی و جرئت بر معصیت نمیشود؟
پاسخ:
برخی، از مخالفین مکتب اهل بیت(علیهم السلام) می گویند: «اعتقاد به شفاعت، موجب گستاخی و تجری فرد گناه کار نسبت به گناه می شود. چون این عقیده باعث می شود که فرد گناه را کوچک شمارد و به امید تشفع دست به هر گناهی بزند». برای پاسخ به این شبهه باید به چند نکته ذیل توجه کرد:
شفاعت و مغفرت الهی
اگر شفاعت اینگونه باشد که شما فکر میکنید پس، دربارۀ آیاتی که وعدۀ مغفرت میدهد چه میگویید. چون این آیات نیز بهگمان شما، باید مردم را به ارتکاب گناه جری کند. بهویژه اینکه مغفرت بیانتهای الهی به نص آیۀ شریفۀ زیر، شامل همۀ گناهان، بهجز شرک (بدون توبه) میشود:[1]
«إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَک بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یشاء (نساء: 48)؛ خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد! و پایینتر از آن را برای هرکس (بخواهد و شایسته بداند) میبخشد.»
و این یک پاسخ نقضی است که آیات شفاعت، شبیه آیات مغفرت است؛ هرگونه جوابی که شما برای آیات مغفرت دارید، برای آیات شفاعت هم مطرح است.
شفاعت و مشیت الهی
وعدۀ شفاعت وقتی مستلزم جرئت و جسارت بر انجام گناه میشود که ویژگیهای مجرم یا شفاعتشونده، گناه مورد شفاعت و عقابی که با شفاعت برداشته میشود کاملاً مشخص باشد؛ درحالیکه در آیات مربوطه اینطور روشن نیست. فقط خیلی کوتاه و سربسته فرموده به بعضی اجازۀ این کار داده و شفاعتشان را میپذیریم. افزونبر اینکه، این امر را مشروط به شرطی کرده که ممکن است آن شرط حاصل نشود و آن مشیت خداست: «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ (بقره: 255)؛ کیست که در پیشگاه او جز به اذن وی شفاعت کند».
شفاعت و اذن الهی
خداوند اجازه شفاعت را دربارۀ بندگانی میدهد که خودش از آن بندگان راضی باشد: «وَ لا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ (انبیاء: 28). او همۀ اعمال امروز و آیندۀ آنها را میداند و هم گذشته آنها را و آنها جز برای کسیکه خدا از او خشنود است (و اجازۀ شفاعتش را داده) شفاعت نمیکنند و آنها از ترس او بیمناکند». بنابراین، هیچ گنهکاری اطمینان ندارد که این امر شامل حال وی میشود یا خیر؛ ازاینرو، باعث جرئت و جسارت بر گناه نمیشود.[2]
شفاعت و آیات آن با این کلیات و ویژگیها، نهتنها دعوت به تنبلی یا فرار از زیر بار مسئولیت و یا چراغ سبز در برابر ارتکاب گناه و جرئت بر معصیت نیست، بلکه یک مکتب انسانساز است. ازطرفی آدمی را وادار به تلاش کرده تا برای رسیدن به جرگۀ شفاعتشوندگان، خود را به مقام ارتضای الهی برساند و هم وسیلهای است برای زندهنگهداشتن روح امید به رحمت الهی، برای بازگرداندن آلودگان از نیمۀ راه و جلوگیری از ناامیدی که خود عاملی است برای غرقشدن در انحراف و گناه.
ایمان و اعتقاد به چنین شفاعتی سبب حفظ ارتباط افراد گنهکار با خدا و پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام میشود تا همۀ پلها را پشت سر خود ویران نکرده و راه بازگشت را همچنان محفوظ نگهدارند؛ درنتیجه، موضوع شفاعت با این ویژگیها، یک مکتب انسانساز و جمع بین خوف و رجا، بهترین روش تربیتی است؛ [3]
شفاعت اخروی و دنیوی
رابطۀ دنیا و آخرت، رابطۀ ظاهر و باطن است؛ دنیا ظاهر جهان هستی و آخرت باطن آن است. در آخرت اتفاق تازهای نمیافتد، بلکه اتفاقاتی که در دنیا افتاده است، درآخرت به ظهور میرسد و تجسم مییابد.
شفاعت اخروی نیز ریشه در شفاعت دنیوی دارد و کسانی از شفاعت انبیا و اولیای الهی در آخرت بهره میبرند که در دنیا از آنان پیروی کرده باشند. کسیکه در دنیا با قرآن رابطه داشته و از نور هدایت آن بهره جسته است، در آخرت نیز از شفاعت آن بهره میبرد و بهوسیلۀ قرآن به بهشت راه میبیابد. همچنانکه، کسیکه در دنیا از انبیای الهی پیروی کرده است، در آخرت نیز، با حرکت در پشت سر آنها، راه بهشت را مییابد.
به گفتۀ استاد مطهری ره، هرکس در این جهان واسطۀ خیر و هدایت دیگری بوده است، در آن جهان نیز بهصورت شفیع ظهور میکند. این شفاعت حتی دربارۀ معصومین نیز صدق میکند. رسول خدا شفیع امیرالمؤمنین و امیرالمؤمنین شفیع حسنین و همینطور تا علما و مردم عادی. [4]
در نقطۀ مقابل، کسانیکه با پشتکردن به انبیای الهی، پشت سر مخالفان و دشمنان انبیا حرکت کردهاند، در قیامت نیز پشت سر آنها حرکت میکنند و به جهنم رهنمون میشوند.[5] در آنروز هرکس پشت سر امام و رهبر خود حرکت میکند و به بهشت یا جهنم راه مییابد، حال یا پشت سر رهبر حق و یا به دنبال رهبر باطل: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (اسراء: 71)؛ [یاد کن] روزی را که هر گروهی از مردم را با پیشوایشان میخوانیم.»
نتیجه
براساس تحلیل یادشده، شفاعت شافعان در قیامت تجلی و ظهور هدایتگری آنها در دنیاست. شفیع بودن در روز قیامت امری تشریفاتی و اعتباری نیست، بلکه امری واقعی است که واقعیت آن همان پیروی از رهبران الهی است. پیروی کردن یا نکردن از رهبران الهی نیز به اختیار انسان وابسته است. کسانیکه با انتخاب درست، راه خدا را انتخاب کرده باشند، خداوند اجازۀ شفاعت رهبران الهی را خواهد داد و کسانیکه با انتخاب نادرست راه شیطان را برگزیده باشند، خداوند اجازۀ شفاعت آنها را نخواهد داد.
نتیجۀ این سخن آن است که کسانیکه خواهان شفیع در آن روز هستند، از هماکنون باید زمینههای آن را در دنیا فراهم کنند و با انتخاب راه و رهبر برحق، در دنیا و آخرت از رحمت و مغفرت خداوند بهرهمند شوند.
اساساً، حقیقت شفاعت بهرهمندی از رحمت و فیض خداوند است. رحمت خداوند هنگامیکه در چهرۀ بخشش گنهکاران ظاهر میشود «مغفرت» نامیده میشود و هنگامیکه از طریق وسایط فیض خداوند به انسان میرسد «شفاعت» نامیده میشود. این همان مغفرت الهی است که از طریق شافعان، شامل حال بندگان خدا میشود.
ناگفته پیداست که شفاعت همۀ شفیعان به اذن و اجازۀ خداوند وابسته است. بدون اذن الهی هیچکس را یارای یاریرساندن به دیگری نیست: «یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا* یعْلَمُ ما بَینَ أَیدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یحِیطُونَ بِهِ عِلْماً (طه: 10 – 11). در آن روز شفاعت کسی سودی ندهد، مگر آنکه [خدای] رحمان به او اذن دهد و گفتارش را [دربارۀ شفاعت از دیگران] بپسندد. [خدا] آنچه را [از احوال و اعمال بندگان] پیش روی آنهاست و آنچه را [از ثواب و کیفر] در آینده دارند، میداند و آنان از جهت دانش به او احاطه ندارند.»[6]
[1]. ر. ک. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1374، ج 1، ص 165.
[2]. ر. ک. عبدلله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، اسراء، 1378، ج 5، ص 158.
[3]. ر. ک. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، هجرت، 1368، ج13، ص 305.
[4]. مرتضی مطهری، یادداشتها، تهران، صدرا، 1381، ج6، ص 56.
[5]. یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (هود: 98) (این آیه در بارۀ فرعون است).
[6]. همینطور نگاه کنید به: سورۀ سبأ، آیۀ 23: وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ؛ سورۀ نجم، آیۀ 26: وَ کمْ مِنْ مَلَک فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یشاءُ وَ یرْضی.
برگرفته از کتاب پرسمان معرفتی بصیرتی 2، قم، زمزم هدایت، 1402، ص 27-25.
شفاعت موجب گستاخی و جرأت به گناه!