تقيه در سيره معصومين «عليهم السلام»
تقيه در سيره معصومين «عليهم السلام»
بسم الله الرحمن الرحیم
علی بخشی
چکیده:
این نوشتار با بررسی مفهوم و معنای تقیه ، به پیشینۀ این بحث از منظر قرآن و روایات نگریسته است. سپس یکی از تقسیم های رایج دراین زمینه را با شواهد آوردن از سیره و گفتار اهل بیت علیهم السلام اهتمام نموده و در سیر منطقی خودش به اهداف ، ضرورت،نقش، فقه و شبهات تقیه توجه و عنایت خاص شده است.
کلید واژه ها:
تقیّه،کتمان،حفظ، حقوق، اظهار ، دشمن
مقدمه
در سیره اهل بیت علیهم السلام تقیه از جایگاه و اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است. در اقع تقیه تاکتیکی بی نظیر و یکی از شکل های دفاع در هنگام کمی یاران و تسلط باطل به شمار می آید.
برای روشن تر شدن ابعاد بحث، بهتر است به این سوالات پاسخ داده شود:
1-تقیه چیست؟ آیا اصل وجود حکمی به نام تقیه در اسلام ومنابع اصیل اسلامی آمده است یا اینکه بدعت و تشریع است؟
2-برفرض وجود تقیه،اهداف آن چیست؟
3-چه عواملی باعث شده تا تقیه ضرورت پیدا نماید؟
4- تقیه چه نقش و تاثیراتی در طول تاریخ بر مذهب تشیع بجای گذاشته است؟
معنای لغوی تقیه
تقیه از مادۀ وقی و وقایه به معنای صیانت و نگه داری آمده است.[1] در مفهوم تقیه ارباب لغت اختلاف نظر ندارند و درمعنای تحفظ[2] و مصونیت[3] و مرادف آن برای تقیه هم عقیده اند. اما برخلاف آن، برخی از فرهنگ نویسان فارسی به اشتباه درترجمۀ تقیه معنای پرهیز و پنهان کاری را آورده اند،[4] که ترجمه مناسبی برای تقیه نیست؛ زیرا این معانی جزو لوازم تقیه است نه معنای تقیه.
تعریف اصطلاحی تقیه از نظر شیعه
تعریف های گوناگونی برای تقیه از سوی محققان و صاحبان اندیشه ارائه شده است که ما در اینجا به چند تعریف از قدما و متاخران اکتفا می کنیم :
1.شیخ مفید تقیه را چنین تعریف می کند:
تقیه ، کتمان حق و پوشاندن عقیده خود در مورد آن است و نیز مخفی کاری و ترک آشکار سازی در مقابله با مخالف در مورد چیزهایی است که ضرر دینی و یا دنیایی را در پی دارد.[5] شیخ مفید در این تعریف ، تقیه را به کارهای سلبی مثل اظهار نکردن حق و عقیده نسبت داده است. نکته اساسی دراین تعریف آن است که حق بودن مذهب و اعتقاد تقیه کننده در آن مفروض است. لفظ مخالف هم به خودی خود اعم است و شامل هر مخالف شیعه امامیه می شود.
2.شیخ انصاری در رساله فی التقیه می فرماید:
مقصود از تقیه در این جا جلوگیری از ضرر بر دیگری به وسیله موافقت با او در گفتار یا رفتار که مخالف حق است.[6]
بر اساس این تعریف ، تقیه منحصر به موارد خوف از ضرر می شود، در حالی که همۀ انواع تقیه و لااقل تقیه مداراتی در بعضی از موارد آن چنین نیست .کلمهغیر یکی از نکات جالب این تعریف است که شمول آن را نسبت به مخالفان و کافران و حتی موافقان تعمیم می دهد .
تعریف اصطلاحی تقیه از نظر اهل سنت
1.محمدرشید رضا در تفسیر المنار می نویسد:
]التقیه[ مایقال او یفعل مخالفاً للحق لاجل توقی الضرر[7] ؛ تقیه گفتار یا کردار مخالف حق است به جهت حفظ از ضرر
2.ابن حجر عسقلانی شافعی در شرح صحیح بخاری می نویسد:
التقیه الحذر من اظهار ما فی النفس من معتقد و غیره للغیر [8]؛ پرهیز از اظهار مسائل درونی همانند باورها و غیر آن برای دیگری است .
با توجه به اشکالات تعریف های یاد شده و نیز با عنایت به موارد مختلف تقیه ، به نظر می رسد تعریف زیر تعریف جامع و مانعی از تقیه باشد :
التقیه اخفاء الحق عن الغیر او اظهار خلافه لمصلحه اقوی ؛ تقیه مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن است به جهت مصلحتی که مهم تر از مصلحت اظهار آن می باشد.
تقیه در قرآن
تقیه از مفاهیم قرآنی است. در قرآن کریم ، آیات متعددی درباره تقیه وجود دارد که به دو مورد از آن اشاره می کنیم :
*آیه اول : من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قبله مطمئن بالایمان ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم[9] ، کسانی که پس از ایمان آوردنشان، به خدا کافر شوند، نه آن کسی که به گفتن سخنی کفر آمیز مجبور گردد ولی دلش به ایمان آرامش یافته است، بلکه کسانی که سینه را برای کفر گشوده و آن را به دل پذیرفته اند، خشمی از جانب خدا بر آنان خواهد بود و عذابی بزرگ خواهند داشت .
در آغاز اسلام کفار مکه ، پدر و مادر عمار یاسر را به سبب اسلام آوردن با شکنجه شهید کردند ، همین که نوبت شکنجه به عمار رسید او کلماتی را که کفار از او می خواستند به زبان جاری کرد و جان خود را نجات داد، بنابراین عمار مورد سرزنش بعضی ها مبنی براین که او از اسلام خود دست برداشته است قرار گرفت ، پس عمار گریه کنان نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و حضرت دست نوازش بر سر او کشید و فرمود : اگر باز هم جانت در خطر افتاد این کلمات را بگو و خودت را نجات بده، تو سرتا پا ایمان هستی . این عمل را یکی از موارد تقیه می باشد .
*آیه دوم:لایتخذ المومنون الکافرین اولیا ء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقه و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر[10]،مومنان نباید کافران را به جای مومنان دوست و یاور گیرند؛ و هر کس چنین کند، در هیچ حال از حزب خدا نیست،مگر این که به راستی از آنان بترسید، طرح دوستی با کافران کیفر حتمی خدا را در پی دارد؛ از این رو خدا شما را از کیفر خود می ترساند، و بازگشت همگان به سوی اوست. این آیه در مورد کسانی است که با یهودیان هم پیمان بودند، از این رو به مسلمانان رخصت داده است که در صورت ترس از کفار (از مشرکان یا اهل کتاب)با آنان پیمان دوستی و ترک مخاصمه اعلام کنند و با صلح و صفا زندگی مسالمت آمیز، آغاز نمایند.
به موجب پاره ای از روایات،رخصت تقیه در صدر اسلام بر همه مسلمانان صادر گردیده شده بود. چنان که علاوه بر اصول، در صورت ضرورت؛ در فروع دین نیز جاری می شد . این مسئله نه تنها مورد ادعای شیعه بلکه حتی بزرگان اهل سنت نیز به آن تصریح کرده اند. به عنوان مثال :
غزالی در احیاء العلوم گفته است :مراقبت از خون مسلمان واجب است و هر گاه هدف جلوگیری از ریخته شدن خون مسلمانی باشد که از دست ظالم مخفی شده باشد، دروغ گفتن به عنوان یک ضرورت واجب می شود.[11]
تقیه از منظر روایات
روایات بسیاری از اهل بیت (ع) درباره ضرورت، مشروعیت و رجحان تقیه صادر شده است در این جا به چند نمونه اشاره می کنیم :
پیامبر اکرم (ص) تقیه را از شرایط ایمان دانسته و در این مورد به آیه 28 سوره آل عمران استناد می کنند؛ عن جعفر بن محمد عن ابیه (ع) قال : کان رسول الله(ص) یقول : لا ایمان لمن لا تقیه له و یقول : قال الله الا ان تتقوا منهم تقاه[12]
و در روایتی تارک تقیه را همانند تارک نماز قلمداد می کنند. قال النبی (ص): تارک التقیه کتارک الصلاه[13] و نیز در روایت دیگری حضرت فرمودند : قال رسول الله (ص) : مثل مؤمن لاتقیه له کمثل جسد لارأس له … [14] .
امام علی (ع) در هشداری نسبت به کوفیان ، می فرمایند :آگاه باشید! به زودی معاویه شما را به بیزاری و بد گویی من وادار می کند، بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست، اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافته ام و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم تر بوده ام [15] .
محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود : کلما تقارب هذا الامر کان اشد للتقیه [16]؛ هر چه زمان حکومت و ولایت ما نزدیک تر می شود تقیه و راز داری شدت بیشتری می گیرد .
این روایت نشان می دهد که شدت و ضعف حکم تقیه نسبت به زمان و شرایط و زمینه هایی است که تقیه در آن انجام می شود. تقیه این طور نیست که فقط یک حکم ثابت ولایتغییر داشته باشد. بنابراین سیره معصومین (ع) در دوره های گوناگون و نوع برخورد آنها و نیز مدارا و حضور در نماز جمعه و جماعات و نشان دهنده این نکته است که در بعضی از شرایط، تقیه تنهاترین راه ممکن است.
در روایات و کلام عرب لغتی وجود ندارد که بتواند حاوی تمام معانی و لوازم تقیه باشد، بلکه به معرفی بُعدی از ابعاد آن و یا به لوازم و آثار آن به کار رفته است. همانند : تُرس، جُنه(سپر)، حصن حصین(قلعه محکم)، سد و ردم(بند-سد) و … پس تقیه؛ بی کاری، سکون و فرار از تکلیف نیست بلکه پنهان کاری، سکوت و بهترین نوع دفاع در شرایط سخت و دشوار است.
نکته جالب توجه اینکه تقیه در برابر جهاد نیست بلکه تقیه در برابر اذاعه در روایات آمده است که به معنی پخش کردن، لودادن و اسرار را به دشمن دادن است.
تقسیمات تقیه
تقسیمات گوناگونی در اعصار و ادوار تاریخ از سوی محققان و علمای اسلام مورد تقیه از جهات مختلف صورت گرفته است. ما در اینجا به تقسیم تقیه از جهت موضوع می پردازیم:
الف)تقسیم از جهت کیفیت و شکل تقیه
1- تقیه کتمانی
تقیه ی کتمانی عبارت از آن است که تقیه کننده، حق و واقع را کتمان می کند و این موضوع به چهار صورت قابل تحقق است :
الف. کتمان ابتدایی حقیقت و واقعیت: روایات فراوانی که در سفارش به کتمان و مذمت کردن از اذاعه[17] وارد شده است ناظر به همین نوع تقیه می باشد. از موارد قرآنی آن می توان کتمان ایمان مؤمن آل فرعون را برشمرد[18] و نیز تقیه اصحاب کهف را از این نوع تقیه دانست. از موارد این نوع تقیه در سیره معصومین (ع) می توان به کتمان کردن نام مخالفین از سوی پیامبر اکرم (ص) را اشاره کرد .[19]
ب. تقیه کتمانی به شکل سکوت در مقابل پرسش گر: در بعضی از روایات چنین آمده است که خداوند مردم را به پرسش از ما فرمان داده، اما جواب دادن بر ما واجب نیست.[20] از موارد آن می توان به سکوت امام رضا (ع) در جواب دادن به کسی که از جواز کشتن عباسی سوال می نمود[21]، اشاره کرد .
ج. تقیه ی کتمانی به شکل منحرف کردن سوال:
در روایتی، راوی از امام صادق (ع) درباره ی حکم آمین گفتن بعد از آن که امام جماعت غیر المغضوب علیهم و لاالضالین را قرائت نموده، سوال می کند و امام (ع) در جواب چنین می فرمایند :آنها را (مغضوب علیهم و ضالین) یهود و نصارا هستند[22] که در این جا امام (ع) سوال را منحرف کرده و پرسش راوی را به جهت تقیه و اضطرار جواب نداده است.
د. تقیه کتمانی با اظهار خلاف آن: این نوع تقیه در واقع نوعی توریه است و تقیه کننده عمل خود را به شکلی انجام می دهد که مخاطبین و ناظران تصور می کنند که این عمل بر طبق مذهب و مرام آنان انجام شده، اما در حقیقت چنین نیست ؛ به عنوان مثال، نماز میت خواندن پیامبر اکرم ص بر جنازه ی عبد الله ابن ابی و نماز خواندن امام حسین (ع) بر جنازه ی یکی از منافقان بود که اطرافیان تصور می کردند، آن دو بزرگوار به مرده دعا می کنند اما در واقع عکس آن بود یعنی در نمازشان نفرین بر آنان می نمودند[23] .
2- تقیه ی اظهاری
تقیه اظهاری عبارت از آن است که تقیه کننده نخست در جواب سوال پرسش گر خلاف حقیقت و باور خود را می نمایاند. از موارد این نوع تقیه می توان به تقیه عمار که در قرآن آمده و نیز لباس سیاه پوشیدن امام صادق (ع) به جهت هماهنگی با بنی عباس[24] و … اشاره نمود .
ب)تقیه از جهت انگیزه و علت تقیه
1- تقیه حفظی را می توان به حفظ دین، حفظ جان، مال و آبرو تقسیم کرد که در اینجا به سه مورد اشاره می گردد :
الف. حفظ دین : منظور از دین، در اینجا ممکن است اصل دین و یا دین شخصی باشد. از موارد آن مثلا: سکوت 25 ساله ی علی (ع) به خاطر بقای دین و خودداری کردن از گرفتن حق خود و نیز تغییر روش مبارزه ی امام باقر و امام صادق (ع) از مبارزه نظامی به تلاش علمی، فرهنگی و تربیتی را در همین جهت می توان بر شمرد. اما اگر منظور، حفظ دین شخصی باشد، شاید توجیه آن، چنین باشد که با عدم رعایت تقیه ازسوی شخص و افشای اسرار و شناخته شدن او از سوی دشمن موجبات فشار دشمن بر خویش را فراهم می آورد و چه بسا تحت این فشار ناگزیر به ترک حقیقی دین خود و روی آوردن به دین دشمن می شود .
ب. حفظ جان: به وسیله ی تقیه، جان یک امت در برابر دشمنان تضمین شده و باعث جلوگیری از ریخته شدن خون شیعیان و به خصوص حفظ جان امام و رهبر یک نهضت می گردد . نمونه بارز در این زمینه؛ صلح امام حسن مجتبی (ع) است که حضرت علت اصلی صلح خودشان با معاویه را حفظ خون های مسلمانان مطرح می کنند. [25]همچنین خود ائمه اطهار (ع) در مواردی به وسیله ی تقیه جان خود را حفظ می کردند؛ چنان که امام صادق (ع) درباره ی افطار نمودن روزی از ماه مبارک رمضان که از سوی سلطان عید اعلام شده بود، می فرماید:افطر یوما من شهر رمضان احب الی من ان یضرب عنقی[26]؛روزی از ماه رمضان را افطار کنم بهتر از آن است که گردنم زده شود. از سویی دیگر اهل بیت پیامبر (ص) گاهی از سپر تقیه برای حفظ جان اصحاب و یاران خود استفاده می کردند مثل آن که امام صادق (ع) در روایاتی از زراره بدگویی می کند تا دچار فشار و صدمه از ناحیه حکومت نشود و نیز طبق دستوری از امام کاظم (ع) به علی بن یقطین که در دستگاه جبار هارون عباسی نفوذ کرده بود؛ دستوری صادر شد مبنی بر اینکه مطابق مذهب اهل سنت وضو بگیرد[27]
ج. حفظ مال: در روایتی امام باقر (ع) در جواب زراره اجازه ی سوگند تقیه ای را برای حفظ اموال می دهد.[28] آن حضرت در جواب سوال راوی دیگر چنین می فرماید:من دوست داشتم که می توانستم اموال مسلمانان را با سوگند خوردن در مورد آنها (به سلامت) از (مقابل مأمورین جمع آوری مالیات) عبور دهم. در هر موردی که مؤمن بر خود بترسد و در آن ضرورت باشد، می تواند تقیه کند.[29]
2. تقیه مداراتی
به منظور حسن معاشرت با اکثریت مسلمانان یعنی عامه این نوع تقیه اجازه داده شده است و در حقیقت نشان دهنده ی اهتمام و عزم مذهب تشیع به همزیستی مسالمت آمیز در بین مسلمانان می باشد. اهداف مهم تقیه مداراتی به قرار زیر است :
الف. حفظ وحدت و یکپارچگی مسلمانان: در راه استحکام بخشیدن به حفظ وحدت مسلمانان ، امامان شیعه تا آنجا پیش رفتند که این نوع تقیه را حتی در اعمال فقهی جاری ساخته و خود نیز به رعایت آن پرداختند؛ نمونه آن را می توانیم در نماز خواندن امام حسن و امام حسین (ع) پشت سر مروان بن حکم، حاکم مدینه بیابیم.[30]
ب. ادای حقوق مسلمانان و هم زیستی مسالمت آمیز: شیعیان نسبت به هم حقوقی متقابل دارند که موظف به رعایت آن می باشند. شاید در عصر ائمه (ع) که شیعیان در اقلیت به سر می بردند، این تصور برای بعضی از آنان پدید آمده بود که آنان غیر از رعایت حقوق متقابل در بین اقلیت خود وظیفه ای ندارند، اما امام صادق (ع) در حدیثی ضمن بر شمردن بعضی از موارد تقیه مداراتی، آنان را از این اشتباه باز می دارد. آن حدیث چنین است:در قبیله خود نماز گزارید و در تشییع جنازه ی آنان (مخالفان) شرکت کنید و از بیمارانشان عیادت نمایید و حقوق آنان را ادا کنید و … .[31]
اهداف تقیه
تقیه اهداف مختلفی دارد. گاهی به خاطر حفظ و حفاظت از ولی خدا در برابر حکومت ها و حاکم های مسلط این مهم تأمین می شود و نیز جهت حفظ مؤمنین از شر دشمنان به کار برده می شد و همچنین گاهی به خاطر جذب نیرو و جمع آوری یاران پراکنده و بدبین ها از این که دیگر نمی شود کاری کرد و راهها را بر خویشتن بسته می دیدند، استفاده می شد. از سویی دیگر برای نفوذ در دستگاه دشمن و تسلط بر او و فهمیدن نقشه ها و طرح هایش از تقیه بهره برداری می شد.
ضرورت تقیه
با مشخص شدن مفهوم تقیه و اهداف آن در مباحث گذشته، به این سوال می رسیم که آیا نیازی به این گونه واکنش ها و جبهه گیری ها هست، یا نه؟ بر فرض تقیه یک راه باشد چه ضرورتی است که فقط از آن راه باید وارد شد؟
عبد الله بن عطا از امام باقر (ع) روایت می کند که به ابی جعفر عرض کردم، دو نفر از اهل کوفه گرفتار شدند، به آنها گفته شد از امیر المؤمنین علی بن ابیطالب برائت بجویید، یکی از آن دو برائت جست ولی دیگری زیر بار نرفت. آن کس که برائت جسته بود آزادش گذاشتند و دیگری کشته شد. حضرت باقر (ع) فرمودند:آن کس که برائت جست مردی فقیه بود که تکلیفش را می شناخت و اما دیگری که زیر بار نرفت و برائت نجست مردی بود که به سوی بهشت شتافت[32] این روایت و دسته ای دیگر از همین گونه روایات گرچه تقیه را ترجیح می دهد و محبوب تر می شناسد، ولی خلاف تقیه را بی دینی معرفی نمی کند و از طرفی تقیه رخصت تخییر است در مانند این روایات.
نکته ظریف و بسیار مهم این است که ضرورت تقیه با شرایط زمان شدت و ضعف پیدا می کند. آنجا که دشمن مسلط است و در مقام تصفیه و آزار، رهبری می تواند افراد و نیروها را با هجرت و یا دستور تقیه حفاظت و نگهداری نماید. این وجودهایی که دسترنج یک عمر دعوت هستند؛ نباید خونشان بوسیله ی دشمنان ریخته شوند، گرچه خونشان بی اثر و بی تاثیر نیست، اما باید این نیروها و یاران حفظ و جمع آوری شوند تا آثار بیشتری از آنها جلوه کند.
نقش تقیه
الف- با نیروی کم باز دهی بسیاری به همراه دارد؛ اگر یک اقلیت بخواهد، کاری را شروع کند؛ نمی تواند افرادش را پراکنده نماید. بنابراین باید مواضع قدرت و کلید نفوذ به دشمن را شناسایی کند و در این راه باید به تولید و تکثیر نیرو باکیفیت اقدام نماید.
ب- نجات از بن بست و رکود نهضت: امام علی (ع) را به سبب تنهایی و با آن همه تجلیل و تکریم و روایات فراوانی که درباره ی شخصیت او از جانب رسول خدا (ص)، صادر شده بود؛کنار گذاشتند. امّا علی (ع) آن قدر ظریف و دقیق پیش آمد و موانع را دور زد که از ابو بکر پسرش را و از سعد بن عباده پسرش را و از دشمنان خود دوستانش را بیرون کشید و علی را که باید نامش در تاریخ ماندگار نمی شد، دوباره به حکومت رسید.
ج-نجات از نابودی و اضمحلال حرکت: زمانی که دشمن ستمگر مسلط است، نباید تمامی نیروها را به کار گرفت، چرا که توسط دشمنان مورد شناسایی واقع می شوند. باید نیروهایی را ذخیره داشت تا در فرصت مناسب به جنگ و پیکار با باطل و ناحق پرداخت و نقش تقیه این جا روشن و مشخص می شود؛
فقه تقیه
تقیه تمامی احکام پنجگانه را در موارد گوناگون به خود اختصاص داده است که عبارتند از:
1. حرام: در آن جایی که ضرورتی برای تقیه نباشد و حقوقی هم ضایع بشود؛ یعنی مفسده ای اعظم از قتل نفس و هدم مال و ناموس به وجود بیاید، مثلا موجب نابودی دین اسلام و مخفی ماندن حقیقت برای نسل های آینده و نیز تسلط دشمنان دین بر امور مسلمین و مانند آن باشد، چنین تقیه ای حرام خواهد بود. همچنین با آشکار شدن بدعت ها و تحقق و تمکن ستمگران، سکوت و کتمان؛ سبب از بین رفتن حق و حکم می شود در این جا تکلیف، اظهار حقیقت است که اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه[33] ؛ و یا گاهی ضرورتی باشد برای تقیه نمودن اما در رابطه با قتل نفس و ریختن خون محترمی مجاز به تقیه نیستیم. امام صادق ع می فرمایند: انما جعلت التقیه لیحقن بها الدم، فاذا بلغت التقیه الدم فلا تقیه[34] ؛ تقیه در حقیقت برای جلوگیری از ریختن خون ها قرار داده شده است. پس هرگاه تقیه منجر به ریخته شدن خون شود، دیگر تقیه نباشد.
2- مستحب: باعث جذب و دلجویی دشمن می شود، در حالی که با ترک تقیه ضروری ایجاد نمی شود و گرفتاری و مشکلی به وجود نمی آید.
3- مباح: در این جا انسان مخیر است به ترک و عدم ترک تقیه؛ یعنی با ترک تقیه شهادت و بهشت نصیب و روزی مومن می شود و یا با عدم ترک تقیه، به کار های تأثیر گذارتر بتوان رو آورد.
4- مکروه: مثل آن جایی که به سبب حفظ مال اندک و ناچیز اقدام به تقیه می گردد .
5- واجب: در صورتی که با ترک تقیه موجبات ضایع شدن حقوق دیگران و خود انسان ، فراهم می شود، در حالی که با تقیه نمودن استمرار حیات و فعالیت انسان می شد مفید تر و موثرتر ادامه یابد.
شبهات تقیه
در طول تاریخ اسلام شبهات فراوانی از سوی کج اندیشان و بدخواهان نسبت به مسئله مهم تقیه وارد شده است . ما در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم :
شبهه اول : تقیه از بدعت های شیعیان برای پوشاندن عقاید فاسد و نادرست شان است.
جواب این شبهه متوقف بر فهم درست معنای بدعت است که راغب اصفهانی، بدعت را چنین تعریف می کند: البدعه هی ادخال مالیس من الدین فی الدین[35] ؛ بدعت آن است که چیزی را که از دین نیست در دین جای دهیم. آیات قرآن و روایات فراوانی اثبات می کند که تقیه از دین است و از خارج دین بدان ملحق نشده است. اهل سنت به صورت فی الجمله مشروعیت آن را قبول دارند . بنابراین تقیه نه بدعت و نه از ملحقات خارج از دین است که بخواهد بوسیله ی شیعه برای پوشاندن عقاید خود مورد استفاده واقع شود .
شبهه دوم : تقیه موجب بی اعتمادی به کلام امام می شود؛ زیرا درباره هر فرمایش امام احتمال تقیه بودن می رود و از باب قاعده اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال به هیچ یک از گفتار و رفتار ائمه نمی توان استدلال کرد.
جواب این است که : اگر بگوییم موارد تقیه ی امام بدون ضابطه و قانون بوده است، این شبهه وارد است، اما اگر بتوانیم ضوابط و علل تقیه ی امامان را با استفاده از سیره و گفتار آنها کشف بکنیم و آنها را اعمال نماییم، این شبهه منتفی می شود. از سوی دیگر، اصل اولی در اقوال و رفتار معصومان (ع)، عدم تقیه است. پس در مواردی که شک در تقیه داریم، کلام آنها را بر غیر تقیه حمل می کنیم.
شبهه سوم : تقیه معصومان با فلسفه وجودی آنها که تبیین احکام الهی است، منافات دارد .
پاسخ: اولا: فلسفه وجودی ائمه (ع) منحصر در تبیین احکام شرعی نمی باشد، بلکه افزون بر آن، برکات و الطاف بسیاری شامل حال همگان می شود، از جمله اینکه آنها واسطه فیض میان خدا و مخلوقاتند. ثانیا: ائمه در هر زمان و مکان و شرایطی نسبت به بیان حقایق و معارف فرو گذاری نمی کردند، هرچند به جهت فراهم نبودن شرایط در برخی از زمان ها و مکان ها ممکن است بعضی از احکام بیان نشود، این نقض متوجه قابلیت قابل است نه فاعلیت فاعل. ثالثا: از نظر شیعه، تقیه در رابطه با اصول اساسی اسلام روا نیست.
برای مطالعه بیشتر در رابطه با تقیه منابع ذیل پیشنهاد می شود:
1- تقیه سپری برای مبارزه ی عمیق تر؛ آیت الله ناصر مکارم شیرازی
2- تفسیر جامع آیات الاحکام: امر به معروف و نهی از منکر و تقیه؛ زین العابدین قربانی لاهیجی
3- درسهایی از انقلاب؛ علی صفایی حائری
4- تقیه، امر به معروف و نهی از منکر؛ احمد طیبی شبستری
نتیجه گیری: بی شک اتحاد و عزت مسلمانان در برابر دشمن مشترک از ضرورت های اجتناب ناپذیر در عصر کنونی به شمارمی رود. از سویی تقیه در سیره اهل بیت علیهم السلام جایگاه بس والایی داشته و مورد اهتمام و توجه آن حضرات بوده، بنابراین لازم است به طور جدی روایات تقیه بار دیگر مورد تحقیق و بررسی اجتهادی قرار گیرد، تا این استراتژی ظریف و دقیق شیعه هرچه بهتر تبیین و تحلیل گردد تا جلوی تهمت ها، افتراها و شبهات گوناگون از این ناحیه گرفته شود.
فهرست منابع
* قرآن کریم
** نهج البلاغه
1. ابن اثیر جزری؛ ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکلام فی التاریخ، تصحیح محمد یوسف الدقاق، چاپ اول: بیروت ، دار الکتب العلمیه، 1407 ق.
2. ابن منظور؛ جمال الدین ابو الفضل، لسان العرب، تحقیق علی شیری، چاپ اول: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
3. انصاری؛ مرتضی بن محمد امین (شیخ انصاری)، رسائل فقهیه ، چاپ اول: قم 1414ق.
4. تیجانی سماوی؛ محمد، مع الصادقین، بیروت، دارالفجر 1412 ه. ق
5. حر عاملی؛ محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح عبد الرحیم ربانی شیرازی، چاپ ششم: تهران، مکتبه الاسلامیه 1403 ق.
6. دهخدا ، علی اکبر ؛ لغتنامه، زیر نظر محمد معین، تهران، دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1337.
7. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن، طبعه الاولی 1412 ه
8. رشید رضا؛ محمد، تفسیر المنار ، چاپ دوم: بیروت ، دار المعرفه ،[بی تا]
9. سبحانی؛ جعفر، محاظرات فی الالهیات، موسسه نشر اسلامی، قم، 1415ق.
10. صفایی حائری؛ علی ، درس هایی از انقلاب، چاپ دوم، تابستان 1380، موسسه انتشارات هجرت
11. طباطبائی؛ محمد حسین، شیعه ، قم: موسسه انتشارات رسالت.
12. طوسی، محمد بن حسن ، تهذیب الاحکام فی شرح للشیخ المفید، چاپ سوم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1390 ق.
13 عمیدی؛ ثامر هاشم حبیب، واقع التقیه عند المذاهب و الفرق الاسلامیه من غیر الشیعه الامامیه، چاپ اول: قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1374
14. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، چاپ چهارم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1362.
15. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه؛ 15ج، قم، دارالحدیث، 1377ه.ش
[1] لسان العرب، ج 15، ص 377 و معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 568
[2] العین؛ ج 5، ص 238
[3] ابن اثیر؛ ج 5، ص 217
[4] فرهنگ فارسی معین؛ ج 1 ، ص 1123 و لغت نامه علی اکبر دهخدا؛ ج 15، ص 858
[5] شرح عقاید صدوق، ص 246
[6] رسائل فقهیه؛ ج 23 ، ص 71
[7]المنار؛ ج 3 ص 280
[8]واقع التقیه عند المذاهب و الفرق الاسلامیه؛ ص 22
[9]نحل؛ 106
[10]آل عمران؛ 28
[11]به نقل از محمد تیجانی سماوی، ص 185
[12] بحار الانوار؛ ج 75 ص 412، ح 61
[13] بحار الانوار؛ ج 75 ص 412، ح 61
[14] وسائل الشیعه، ج 11 ، ص 473، ح 2
[15] خطبه 57
[16] وسائل الشیعه ؛ ص 462، ح 11
[17] بحار الانوار؛ ج 75، ص 68-90، باب فضل کتمان السر و ذم الاذاعه
[18] مومن ؛ 28
[19] بحار الانوار ؛ ج 21 ص 222-232
[20] وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 43 ، ح 8
[21] همان ، ج 11 ، ص 62 ، ح 12
[22] تهذیب الاحکام؛ ج 2 ، ص 75، ح 46
[23] وسائل الشیعه ؛ ج 5 ، ص 385 ، ح 8
[24] همان، ج 3 ص 280 ، ح 9
[25] بحار الانوار؛ ج 44 ، ص 62 ، ح 11
[26] وسائل الشیعه؛ ج 7 ، ص 95 ، ح 4
[27] همان، ص 362-363، ج 1 ، ح 3
[28] همان ، ج 11 ، ص 410، ح 56
[29] همان، ج 11 ، ص 411
[30] همان ، ج 5 ، ص 383 ، ح 9
[31] همان ، ج 8، ص 398، ح 2
[32] همان، کتاب امر به معروف ، ص 477 ، ح 4
[33] همان، ج 11 ، ص 510
[34] میزان الحکمه، ح 22513
[35] مفردات الفاظ القرآن ، واژه بدع