مطلقه بودن ولایت فقیه
با سلام؛ برای کسی که ولایت فقیه را قبول دارد اما مطلقه بودنش را رد می کند چگونه مطلقهبودن ولایت فقیه را اثبات کنم؟ لطفا چند دلیل مستند از آیات قران برای اثبات ولایت مطلقه فقیه ارائه دهید.(برای رفع شبه در حلقه های صالحین).با تشکر
با عرض سلام
ولايت مطلقه فقيه در گفتمان فقه اماميه ،مكانيسمي است براي تحقيق و اجراي مقاصد و اهداف دين در عرصه حكومت و اجتماع
ولايت مطلقه فقيه به مفهوم مطلق العنان بودن و فراتر از قانون بودن رهبر جامعه نيست. رهبر جامعه هم در برابر قانون از حقوق و الزاماتي برابر با جمع شهروندان برخوردار است. ولی فقیه در زمان غیبت معصومین همانند دوران حضور معصوم مسئوليت اجرا و پياده كردن همة بخش هاي شريعت وفقه را به عهده دارد.
آنچه تحت عنوان عصمت در گفتمان كلامي شيعه براي معصوم مطرح است به اين جهت است كه شخص امام در مقام بستن و تبليغ احكام دين بايد مصون از اشتباه باشد و در مقام هدايت و ارشاد و تربيت هم به عنوان يك انسان كامل از هر لغزشي و انحراف وي باشد اين دومورد از شئون اختصاص امام است كه اصل عصمت هم بر آن دو مبتنی است ولي موضوع اداره اجتماع و تشكيل حكومت هيچگونه پيش نيازي همچون عصمت را طلب نمي كند و آنچه در باب فقيه مطرح است صلاحيت نسبي او و برخورداري از شايستگي نسبي مي باشد . در بحث حكومت و ولايت فقيه هرگز صحبت از اين نيست كه هيچ اشتباه روي نمي دهد به دليل عصمت شخص ولي بلكه صحبت ا ين است كه اين الگوي حكومتي كم اشتباه ترين مدل و نزديكترين الگو به مباني دين و شريعت است.
مقايسه هر شخص غير معصوم با يگانه تاريخ علي(ع) كار ناروايي است و آنچه در شعارها گفته مي شود مقصود مقايسه اشخاص نيست بلكه مقايسه شرائط اجتمائي دو دوره تاريخي است.گويا شعار دهندگان در حد نه بگويند ما نسلي هستيم كه بر خلاف حاضران دوران علي (ع) اسم وفا و حمايت و حضور در صحنه هاي مقاومت و جهاد و ايستادگي را پيشه كرده ايم.رهبر جامعه اسلامي بيش از هر كس ديگر به مسئوليت ادامة اهداف دين را به دوش داشته و كمتر از هر كس بايد بر خورداري شخصي داشته باشد ولي غفلت نشود كه او در چارچوب امكانات و ظرفيتها و وظايف خود را بايد انجام دهد. ضمن اينكه توقع و دستاوردها ي نامحدود را نمي توان داشت ولي اين حق براي آحاد شهروندان محفوظ است كه با نظارت دقيق و استفاده از حق اجتهاد خود . رهبر جامعه را ياري مي رساند . بي گمان هر چه حساسيتها بيشتر باشد و مطالبات براي تحقيق عدالت ومبارزه با فساد از سوي جميع مردم بيشتر باشد امكان اجرائي بيشتر پديد مي آيد . اميد وارم اين اندك توانسته باشد پاسخي مناسب براي سئوال و ابهامات شما باشد . در غير اين صورت براي گفتگوي بيشتر مي توانيددر اوقات مقتضي به بخش مشاوره ديني اداره پاسخگوئي مراجعه فرمائيد.
چند دلیل مستند از آیات قران
قرآن كريم كه روشن گر راه هدايت است برخي از امور را خود به طور مستقيم و بدون واسطه بيان كرده است مانند كليات بسياري از احكام و برخي از امور را به طور غير مستقيم و باواسطه پيامبران بيان كرده است ولي خودش به اين واسطه تصريح كرده است . قرآن كريم تبيين هدايت خود را بر عهده پيامبر مي گذارد ( ( و انزلنااليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ؛ و اين قرآن را به سوي تو فروفرستاديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي ) ) ، ( نحل ، آيه 44 ) و نيز فرمود ( ( ما آتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا؛ آنچه را رسول خدا براي شما آورد بگيريد و آنچه را نهي كرد خودداري كنيد ) ) ، ( حشر، آيه 7 ) . از اين آيات به دست مي آيد كه خداوند متعال فرامين رسول خود را نازل منزل و قايم مقام خود كرده است پس هر چه را پيامبرخداگفت مي توان با استناد به اين آيات سخن غير مستقيم قرآن دانست درست مانند اين كه مالك خانه از دو طريق مي تواند كليد همه اتاقهاي خانه را به شخصي بدهد يكي اين كه مستقيما” همه كليدها را به او بدهد و ديگر اين كه كليد يك اتاق را بدهد و كليد اتاقهاي ديگر را در آن اتاق بگذارد و محل آن رانيز به آن شخص بگويد در هر دو طريق مي توان گفت آن شخص كليد همه اتاقها را از مالك خانه گرفته است. بااين سخن مي توان عمل به همه روايات معصومين ( ع ) را عمل به قرآن و سخن آنان را سخن قرآن دانست پس ادله روايي مساله ولايت مطلقه فقيه كه در همه كتب مربوط به ولايت فقيه آمده است بيگانه از استناد به قرآن نيست.
به هر روي قبل از پاسخ ، ذكر دو مقدمه لازم است: مقدمه اول : ولايت مطلقه از سه طريق قابل اثبات است : الف ) دليل عقلي محض : يعني بدون استناد به هيچ آيه و روايتي . ب ) دليل نقلي محض : يعني فقط از آيه و روايت و بدون مدد از دليل عقلي . ج ) دليل تلفيقي : يعني از مجموع دليل عقلي و نقلي . هر يك از اين سه طريق به تفصيل در كتب مربوطه مطرح شده است ولي در اين پاسخ فقط بخش قرآني آن ( يعني استناد ولايت فقيه به قرآن ) مطرح مي شود .مقدمه دوم : در ولايت مطلقه فقيه ولايت به معني زعامت ، رهبري و حكومت اسلامي و اطلاق آن بدين معنا است كه دايره اختيارات در ولايت فقيه اختصاص به يك حوزه خاص از مسايل اجتماعي ندارد بلكه هر حوزه اي را كه دخالت حكومت در آن لازم است شامل مي شود پس فقيه مي تواند در تمامي اين حوزه ها با رعايت ضوابط وقوانيني كه اسلام تعيين كرده تصميم گيري و اجرا كند. ولايت مطلقه فقيه هرگز بدين معنا نيست كه فقيه در تصميم گيري و اجرا هيچ قيد و شرطي ندارد و رعايت هيچ ضابطه اي بر او لازم نيست اين معناي باطل از ولايت مطلقه توسط هيچ فقيهي ابراز نشده فقط توسط ناآگاهان يا غرض ورزان بین شده است پس اطلاق در ولايت به معناي گستره ولايت بر همه حوزه هايي است كه دخالت حكومت در آن لازم است بدين معنا اختيارات همه حكومت هاي متعارف در سطح جهان امروز مطلقه است زيرا بقاي هيچ حكومتي بدون اجازه و دخالت در همه حوزه هاي حكومتي امكان پذير نيست البته هر حكومتي در جهان براي تصميم گيري و اجرا رعايت ضوابطي را بر خود لازم مي داند در حكومت ولايت فقيه نيز اين ضوابط از سوي دين تعيين شده است.
پس از ذكر اين دومقدمه به اصل پاسخ مي پردازيم : براي اثبات ولايت مطلقه فقيه از قرآن بايد مسايل زير را از قرآن بدست آورد: 1- اصل حكومت و ولايت در اسلام. 2- اطلاق ولايت . 3- شرايط حاكم يعني اسلام و ايمان ، عدالت آگاهي به اسلام ( فقاهت ) ، كفايت . مساله اول ، اصل حكومت در اسلام : لزوم حكومت درهر جامعه اي از بديهيات و نيازي به دليل ندارد در اينجا فقط به آياتي كه ولايت پيامبر اكرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) را ثابت مي كند اشاره مي كنيم . ( ( النبي اولي بالمومنين من انفسهم ) ) ( احزاب آيه 6 ) پيامبر نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتر است پس اگر تصميمي درباره آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است ( ( و ماكان لمومن و لا مومنه اذ اقضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم ) ) ( احزاب آيه 36 ) هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارند هنگامي كه خدا و پيامبرش مطلبي را لازم بدانند اختياري از خود دربرابر خدا داشته باشند و مجموع آياتي كه امر به اطاعت از پيامبركرده است ( آل عمران آيه 32 و132 ) ( مايده آيه 92 ) ( انفال آيه 20 ) ( نور آيه 54 و56 ) ( محمد آيه 33 ) ( مجادله آيه 13 ) ( تغابن آيه 12 ) و درباره ولايت امامان معصوم ( ع ) نيز فرمود : ( ( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون ) ) ( مايده آيه 55 ) همانا ولي شما خداونداست و پيامبر او و مومناني كه نماز را بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند اين آيه به اتفاق همه مفسراني كه ( شيعه و سني ) براي آن شان نزول ذكر كرده اند در حق علي بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است ( ( اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ) ) ( نسا آيه 59 ) از خداوند و پيامبر و اولوالامرتان اطاعت كنيد مساله دوم : اطلاق ولايت : آياتي كه در مساله قبل ذكرشد هيچ يك اطاعت از پيامبر و اولواالامر را مقيد به مورد خاص يا موضوع خاص نكرده است و آن را به صورت مطلق بيان فرموده است . در آيه دوم اطاعت هرحكمي كه خدا و رسول كردند بر مردم لازم شمرده شده است . در آياتي كه امربه اطاعت از پيامبر و اولواالامر شده است نيز هيچ قيدي براي آن ذكر نشده است پس از اين آيات اطلاق در ولايت ثابت مي شود .از آن جا كه حكومت درجامعه اسلامي از ضروريات است و اختصاص به زمان رسول الله يا زمان حضورمعصوم ندارد از اين آيات مي توان اطلاق ولايت را براي حاكم اسلامي در هردوره اي ثابت كرد .مساله سوم شرايط حاكم و ولي : شرط اول : اسلام و ايمان. خداوند مي فرمايد : ( ( لن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا”؛ خداوند هرگزكافران را بر مومنان سلطه نمي دهد ) ) ، ( نسا آيه 141 ) و ( ( لايتخذ المومنون الكافرين اوليا من دون المومنين و من يفعل ذالك فليس من الله في شي ؛مومنان نبايد كافران را به جاي مومنان دوست و ولي خود بگيرند و هر كس چنين كند از لطف و ولايت خدا بي بهره است ) ) ، ( آل عمران آيه 28 ) . شرطدوم : عدالت در مقابل ظلم است . خداوند حكومت و ولايت ظالمين رانمي پذيرد پس حاكم و ولي بايد عادل باشد .فرمود : ( ( ولاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار؛ به ستم پيشگان گرايش نيابيد كه آتش دوزخ به شماخواهد رسيد ) ) ، ( هود آيه 113 ) و اين ركون در روايات به ركون دوستي واطاعت تفسير شده است ، ( تفسير علي بن ابراهيم ج ، 1 ص ، 338 ) و در شرطامامت به حضرت ابراهيم فرمود : ( ( قال اني جاعلك للناس اماما” قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين ) ) ( بقره آيه 124 ) خدا فرمود : من تو راپيشواي مردم گماردم گفت : و از فرزندان من ؟ فرمود : عهد من به ستمكاران نمي رسد شرط سوم : فقاهت . حاكم اسلامي بايد عالم به احكام اسلام باشد تابتواند آنها را اجرا كند در زمان پيامبر ( ص ) و امام معصوم ( ع ) اين علم از سوي خداوند به آنان داده شده است و در زمان غيبت امام معصوم ( ع ) داناترين مردم به احكام يعني فقها اين علم را دارند قرآن درباره شرط علم مي فرمايد : ( ( افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لايهدي الا ان يهدي فمالكم كيف تحكمون ؛ آيا كسي كه به راه حق هدايت مي كند سزاوارتر است ك از او پيروي شود يا كسي كه راه نمي يابد مگر آن كه راه برده شود شما را چه مي شود؟چگونه داوري مي كنيد؟ ) ) ، ( يونس ، آيه 35 ) . فقيه كسي است كه با تخصصي كه سالها در تحصيل آن كوشش كرده خودش مي توان احكام اسلام را از قرآن وسنت و عقل و اجماع به دست آورد و غير فقيه كسي است كه اين تخصص راندارد و بايد احكام اسلام را از فقيه بياموزد .اشكال : غير فقيه مي توانداحكام اسلام را از فقيه بگيرد و حكومت كند پس لازم نيست خودش فقيه باشد .پاسخ : اولا”، آگاهي هاي لازم از اسلام براي حكومت اختصاص به فتواندارد تا گفته شود غير فقيه از فقيه تقليد مي كند بلكه در بسياري از مواردفقيه بايد با توجه به ملاك هاي ترجيح در تزاحم احكام و يا تشخيص مواردمصلحت به حكم حكومتي صادر كند و حكم حكومتي خارج از دايره فتوا و تقليداست . صدور حكم حكومتي در تخصص فقيه است . ثانيا” آيا غير فقيه اطاعت ازفقيه را در همه موارد بر خود لازم مي داند؟ يا فقط در مواردي كه خود تشخيص مي دهد از فقيه اطاعت مي كند در صورت دوم هيچ ضمانت بر اطاعت از فقيه وجود ندارد و در صورت اول در واقع آن فقيه ولايت دارد و اين شخص مجري از سوي او به شمار مي آيد اين با ولايت فقيه منافاتي ندارد .اشكال : در اين آيه اطاعت از ( ( من يهدي الي الحق ) ) سزاوارتر از ( ( من لايهدي الايهدي ) ) معرفي شده است و در تطبيق آن بر مورد ما اطاعت از فقيه را سزاواتر ازاطاعت غير فقيه مي داند .اين است كه پس اطاعت غير فقيه نيز با وجودفقيه مقبول است گرچه اطاعت از فقيه بهتر است ( مانند اين سخن را ابن ابن الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه ج ، 9 ص ، 328 نسبت به مقايسه امام علي ( ع و خلفاي پيش از او مي گويد ) پاسخ : اين سزاواتر بودن سزاواري در حدالزام است يعني فقط بايد از او پيروي كرد به قرينه اينكه در ذيل آيه مردم را توبيخ مي كند كه چرا از ( ( من يهدي الي الحق ) ) پيروي نمي كنيد ( ( فما لكم كيف تحكمون ) ) اين سزاواري در حد الزام در واقع معناي صفت تفصيلي راساقط مي كند مانند آيه ( ( واولوا الارحام بعضهم اولي ببعض ) ) ( احزاب آيه 6 ) كه در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم مي شود.آيات بيشمار ديگري نيز وجود دارد كه فضيلت عالمان را بر غير عالمان بيان كرده است ، ( زمر، آيه 9 ) . شرط چهارم : كفايت : يعني توانايي شايستگي دراداره امور جامعه كه از آن به مدير و مدبر بودن نيز تعبير مي شود .حضرت يوسف فرمود : ( ( قال اجعلني علي خزاين الارض اني حفيظ عليم ؛ گفت مرا برخزاين اين سرزمين بگمار كه من نگهبان امين و كاردانم ) ) ، ( يوسف ، آيه 55 ). درباره داستان حضرت موسي و دختر شعيب نيز فرمود : ( ( ان خير من استيجرت القوي الامين ؛ بهترين كسي كه مي تواند به كارگيري ( اوست كه ) تواناي دستكار است ) ) ، ( قصص ، آيه 26 ) . در داستان عفريت جني و حضرت سليمان ( ع ) نيز از قول آن عفريت فرمود : ( ( و اني عليه لقوي امين ؛ من بر اين كار تواناي درستكارم ) ) ، ( نمل آيه 39 ) . از مجموع اين آيات به دست مي آيداگر كسي كاري و پستي را به عهده مي گيرد بايد توانايي و صلاحيت لازم براي آن را داشته باشد .از مجموع آياتي كه در اين موضوعات ذكر شد مي توان تصويري كلي از سيماي حاكم از ديدگاه قرآن به دست آورد در منطق قرآن حكومت و زمامداري تنها شايسته كساني است كه از صلاحيتهاي علمي و اخلاقي و توانمندي هاي لازم برخودار باشند .به دست آوردن اين تصوير در زمان غيبت امام معصوم ( ع ) بر ولايت مطلقه فقيه تطبيق مي كند .از طرف ديگرحكومت اسلامي حكومت قانون خداست ( ( و من لم يحكم بما انزل الله فاوليك هم الكافرون ؛ و آن بدون حاكميت دين شناسي و متخصص مستعد دراجراي احكام الهي ( فقيه عادل و جامع الشرايط ) امكان پذير نيست ) ) ، ( مايده ،آيه 44 ) . براي مطالعه بيشتر مستندات قرآني ولايت مطلقه فقيه و حكومت اسلامي به منابع زير رجوع كنيد : 1- نگاهي به مباني قرآن ولايت فقيه علي ذوعلم موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر پاييز 79 .2- پيام قرآن ج 10قرآن مجيد و حكومت اسلامي آيت الله مكارم شيرازي مدرسه امام علي بن ابي طالب قم 1374 .( ( اظهار نظر دقيق شما [ با ذكر شماره نامه قبلي ] درباره ي پاسخ ها، موجب تكامل و پويايي كار ماست ) ) ;
برايتان آرزوي توفيق دارم.