چله نشینی
پرسش : در روايت آمده كه اگر چهل روز عمل خالص براى خدا باشد چشمه حكمت بر روى انسان باز مى شود كه مىخواستم ببينم آيا اين چهل روز را بايد روزه بگيريم، حكمش را بگوييد؟
پاسخ: روايتى از امام رضا نقل شده ـ البته با تعابيرى از امامان ديگر نيز نقل شده است ـ به اين شكل است كه «ما اَخْلَص عَبْدٌ للّهِ عَزَّوَجَلْ اربعينُ صِباحاً اِلاّ جَرَت ينابيعُ الحِكمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ» ( بحارالانوار، ج 67 ، ص 186 و 197.)
هيچ بندهاى نيست كه چهل شبانهروز چهل صبح خودش را براى خداوند عزوجل خالص كند مگر اينكه چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش جارى می شود. اما اينكه حالا چكار بايد بكند يا كدام كار را بايد خالص بكند؟ پاسخ اين است كه همه كارها را، مراد اين نيست كه بايد يك عمل خاص را انجام بدهد، مثلاً فقط روزه بگيرد. نه اينطور نيست. می خواهد روزه بگيرد بايد خالص براى خدا باشد، می خواهد نماز بخواند، چه نماز واجب، چه نماز مستحب بايد خالص براى خدا باشد راه می رود، كار می كند، همه بايد خالص براى خدا باشد حالا يك نمونه هايى را بايد عرض كنم. كه اين مطلب روشنتر شود. چون همين سؤال را از ائمه عليهم السلام گاهى پرسيده اند. گاهى از علماء هم پرسيدند، جواب دادند.
جوابها مختلف است اما همه اينها به اين برمی گردد كه ما خودمان را فراموش كنيم. جز براى خدا هيچ انگيزه اى نداشته باشيم. حتى براى آنكه چشمه هاى حكمت از قلبمان به زبانمان جارى شود نيز، اخلاص نورزيم براى بهشت هم كار نكنيم از ترس جهنم هم كار نكنيم. بلكه فقط براى خدا چون محبوب ماست «حُبّاً له»، يا چون تو را اهل يافتم عبادت می كنم، به تعبيرى از اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود: «خدايا من تو را از خوف جهنم عبادت نمی كنم و به طمع بهشت عبادت نمی كنم، بلكه چون تو را شايسته عبادت می دانم، عبادت می كنم.»( بحارالانوار، ج 67 ، ص 186 و 197.) حتى براى آنكه ما حكيم بشويم، براى اينكه به بهشت برويم، و به مقام قرب الهى برسيم، اين كار را نكنيم. فقط براى خدا هر نتيجه اى می خواهد داشته باشد، ولذا در بعضى از تعابير داريم كه اخلاص، يعنى انقطاع از خلق. انسان از غير خدا به صورت كامل و به كلى ببرد.
در روايات داريم كه حقيقت اخلاص اين است كه دوست نداشته باشد كه به خاطر عملى كه براى خدا انجام می دهد از او تعريف بكنند. اگر ما نماز خوانديم و بعد تعريف مان كردند، ديديم از اين تعريف خوشمان می آيد بايد بدانيم در آن نماز اخلاص نداشتيم. البته اين نياز به تمرين دارد با يك جلسه و دو تا جلسه درست نمی شود و بايد يكى از اين شاخه هاى كج و يكى از اين زوائد را بايد حذف كرد، تا بعد از مدتها انسان به جايى برسد.
پس حقيقت اخلاص اين است كه انسان دوست نداشته باشد كه از او و عملش تعريف كنند. وقتى كارهاى خوبى را انجام می دهد از خلق كاملاً بريده و مأيوس باشد. از پيامبر سؤال كردند كه حقيقت اخلاص چيست؟ فرمودند كه: اينجورى بگوييد، بگوييد ربى اللّه، جز خدا من پروردگارى ندارم، آن وقت بر اين گفته استقامت بورزيد. و براى خدا هم به دنبالش عمل كنى پس در اعتقادات، و در باور بگوييد: فقط خدا، فقط خدا، در عمل هم فقط براى خدا كار انجام دهيد. اين كارها را كردى به حقيقت اخلاص رسيدى. عمل را انسان از غير خدا پاك بكند همانطور كه گفتيم از حضرت على(ع) نقل شده: «ما عَبَدْتُكَ خوفاً مِنْ نارِكْ ولاطمعاً فى جنتك و لكِن وَجَدْتُكَ اَهْلاً لِلعِبادَة فعبدتك»( بحارالانوار، ج 67 ، ص 186 و 197.).
جبرئيل به پيغمبر عرض كرد من هديههايى برايت آوردم. اين هديه ها را البته شمرد تا رسيد به اخلاص، كه بالاتر از همه هديه ها است. پيامبر از جبرئيل پرسيد تفسير اخلاص چيست؟ گفت كه: از مردم هيچ چيز نخواهد تا آنچه كه می خواهد خودش به آن برسد. وقتى كه رسيد خشنود باشد راضى باشد، آنچه كه خدا به او داده است از مردم نخواسته خدا به او داده است. اگر چيزى پيش او هست آن را در راه خدا بدهد، نگران اين نباشيم كه اگر اين را داديم، ديگر به دستمان نمی آيد و در پايان پيامبر فرمود علامت مخلص چهار چيز است:
1) قلب سليم، انسان قلبش سالم باشد، در قلب كينه و آفات نباشد 2) اعضا و جوارح سالم، كه البته نقص عضو نيست، بلكه يعنى اعضا و جوارح سلامت الهى داشته باشد. 3) خير خود را بذل كند، آنچه كه از خوبيها دارد آنها را ببخشد ممسك نباشد كه خوبيها را فقط براى خودش بخواهد، و نگاه دارد. 4) مردم را از شر خودش حفظ بكند. اينها را پيغمبر فرمودند كه علامتهاى مخلص اند و اگر اينها را كسى داشت اين مخلص است.( بحارالانوار، ج 1، ص 121.)
منظور از سالم بودن جوارح يعنى همان آلوده نبودن به گناهان است. و هر گناهى می تواند به جوارح هم لطمه بزند، اما به طور كلى سالم است. سلامت، عرض كنم كه بيماريها نيست، خوب آنها خودش از نعمتهاى خداست. مراد اينكه، اين هم ظاهرش پاك و هم باطنش پاك است. هم جوانحش سالم است هم جوارحش سالم است كه حضرت على هم در دعاى كميل اشاره می فرمايند: حاصل پاسخ اين شد كه شما عمل خاصى لازم نيست انجام بدهى، بلكه همان واجبات خود را انجام بدهيد محرمات را ترك بكنيد و اگر توانستيد يك مقدار از مستحبات را انجام بدهيد مكروهات را ترك بكنيد، لازم نيست برنامه خاصى و فوق العاده اى براى خودتان بچينيد، بلكه در نيّت آنچه انجام می دهيد تجديدنظر كنيد، يعنى هر كارى را كه داريد انجام می دهيد، چه كارهاى عبادى مثل نماز خواندن، و حتى كارهاى غير عبادى، حتى انسان در خانه دارد كار می كند، آشپزى می كند می تواند آشپزى را براى خدا قرار بدهد، البته اين كار نياز به تمرينهاى مكرر دارد و با يك بار دو بار درست نمی شود اين باعث می شود، اخلاص در او ملكه شود، اگر رسيد به مرحله اى كه واقعاً همه كارهايش به درجه اخلاص رسيده باشد به اصطلاح اهل فن، و مخلِص شده باشد وقتى كه دارد از اين دنيا می رود، در اواخر عمرش ديگر فاعل اخلاص خودش نيست بلكه خدا او را خالصش می كند كه به او می گويند مُخلَص كه پيامبران مخلص بودند يعنى اگر می خواهد ادامه بدهد، بايد با تمرينهاى مكرر با چله گرفتنهاى متعدد [همراه باشد] با يك چله كار اصلاح نمی شود. براى ما انسانهاى عادى تكرار لازم است. آن وقت به يك جايى می رسد كه ديگر او لازم نيست اخلاص بورزد ديگر فاعل اخلاص او نيست بلكه فاعل اخلاص خداست. يعنى ديگر از درجه مخلِصين فراتر رفته و به درجه مخلَصين رسيده است. در كتاب «معراج السعادة» اين بحث اخلاص مطرح شده است.
——————
منبع: کتا ب پاسخ به پرسشها و شبهات: اثر استاد رضا محمدی، ج 2، انتشارات زمزم هدایت(وابسته به پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع).