چگونه می توانیم گناهان را ترک کنیم؟
چگونه می توانیم گناهان را ترک کنیم؟
روايت شده كه مردى خدمت حضرت حسين بن علی(علیهما السلام) رسيده و عرض کرد: من مردی گناه كارم كه نمی توانم خود را از معصيت نگه دارم؛ مرا پند و اندرزى بده. امام حسین(علیه السلام) فرمود: «پنج كار را انجام بده؛ سپس هر گناهى مايلى بكن: اوّل از روزى خدا نخور؛ هر گناهى مايلى بكن. دوّم از ولايت خدا خارج شو؛ هر گناهى مي خواهى بكن. سوّم جايى را پيدا كن كه خدا ترا نبيند؛ هر چه مي خواهى بكن. چهارم وقتى ملك الموت براى قبض روح تو آمد، او را از خود دور كن؛ سپس هر گناهى می خواهى بكن. پنجم وقتى مالك دوزخ ترا داخل جهنم كرد، داخل نشو؛ هر گناهى مايلى انجام ده؛ فَقَالَ(ع): افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ: فَأَوَّلُ ذَلِكَ لَاتَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِي اُخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لَايَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي النَّارِ فَلَاتَدْخُلْ فِي النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ».[1]
در اين حديث منطق روشنى به كار رفته است و آن اين كه انسان در پنج موقف گرفتار است كه هر يك از آن ها براى ترك گناه كافى است: از يك سو دائماً بر سر خوان نعمت خدا نشسته و از رزق او استفاده مى كند؛ آيا با اين حال وجدان انسانِ بيدار اجازه مى دهد گناهى كند؟! ديگر اين كه دائماً تحت سرپرستى خداست و خدا فرشتگانى را براى حفظ او مأمور كرده است. آيا شرم آور نيست كه انسان تحت اين حفاظت، به معصيت مولايش بپردازد؟! سوم اين كه تمام عالم، محضر خداست؛ آيا شرم آور نيست كه انسان در محضر او مرتكب گناه شود؟! چهارم و پنجم اين كه انسان گنهكار چه بخواهد و چه نخواهد روزى به دست ملك الموت قبض روح مى شود و در عرصه محشر به حساب او مى رسند و او را مجازات خواهند كرد. آيا مى تواند در مقابل فرشته مرگ مقاومت كند و يا بر مالك دوزخ غلبه نمايد؟ حال كه خود را اسير چنگال آنها مى بيند چگونه به خود اجازه مى دهد آشكارا به مخالفت فرمان خدا برخيزد و آلوده انواع گناهان شود؟! فكر كردن در اين امور براى بازداشتن انسان از گناه، به يقين كافى است[2] گناه و نافرمانى از مولا هميشه زشت است، ولى زشت ترين حالات نافرمانى و عصيان اين است كه انسان نعمت هاى او را وسيله نافرمانى وى قرار دهد.
در بعضى از تواريخ آمده است «سبكتكين» كه از كاركنان عزّالدوله بختيار بود، بر ضد او خروج كرد. «صابى» نويسنده معروف از طرف عزّالدوله نامه اى به او نوشت كه اى كاش مى دانستم با چه وسيله اى بر ضد ما قيام كرده اى، در حالى كه پرچم ما بالاى سرت در اهتزاز است و بردگان ما در طرف راست و چپ تو قرار دارند و اسبهاى سوارى تو علامت ما را بر خود دارند و لباس هايى كه بر تن دارى به وسيله ما بافته شده است و سلاح هايى كه براى دشمنانمان تهيه كرده بوديم در دست توست؟![3] از اين مثال تاريخى به خوبى روشن مى شود كه چه اندازه زشت است كه انسان مشمول نعمتى از سوى ديگرى شود و همان نعمت را بردارد و بر ضد او اقدام كند.[4]
امام امیرالمؤمنین(عليه السلام) نیز فرموده اند: «أَقَلُ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ [سُبْحَانَهُ] أَلَّاتَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيه؛[5] كمترين حقى كه خدا بر شما دارد، اين است كه با استمداد از نعمت هايش، او را معصيت نكنيد». امیرالمؤمنین(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره مى كند و آن اين كه «انسان در برابر نعمت هايى كه خداوند به وى داده كمترين وظيفه اش اين است كه نعمت هايش را وسيله معصيت او قرار ندهد». پيام ديگرى كه اين گفتار حكيمانه دارد اين است كه انسان هر گناهى كه مى كند به يقين با استفاده از يكى از نعمت هاى الهى است؛ چشم، گوش، دست، پا، فكر، قدرت و مواهب ديگر همه نعمت هاى پروردگارند و انسان بدون استفاده از اينها نمى تواند كار خلافى انجام دهد، بنابراين مفهوم كلام اين مى شود كه انسان منصف نبايد هيچ گناهى كند، زيرا هر گناهى مرتكب شود با استفاده از يكى از نعمت هاى خداست و اين كار بسيار شرم آور است.[6]
پی نوشت:
[1] . بحارالأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج75، ص126.
[2] . پيام امام امير المومنين عليه السلام، آيت الله ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج14، ص 659.
[3] . شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404 هـ ق، چاپ اول، ج19، ص242.
[4] . پيام امام امير المومنين عليه السلام، همان، ص657.
[5] . نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، تحقيق و تصحيح: صبحي صالح، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اوّل، ص533، حکمت330.
[6] . پيام امام امير المومنين عليه السلام، همان، ص655-658.