حرف ناحق
سوال:در مقابل حرف ناحق چه کار کنیم حتی اگر گوینده پدر و مادر باشند؟
پاسخ: اگر گوینده پدر و مادرتان باشند، دو امر پیش روی شماست:
۱. امر به معروف و نهی از منکر ۲. حفظ نظام خانواده
توضیح اینکه در برخورد با منکر در این شرائط، باید به گونهای رفتار شود که از طرفی امر به معروف کرده باشید و از طرفی هم نظام خانواده دچار مشکل نشود.
اما در مورد امر اول باید عرض کنیم که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب و درجاتی است. شخصی که میخواهد به این وظیفه اقدام کند لازم است از مرتبه اول شروع کند اگر نتیجه نگرفت مرتبه دوم را آغاز کند. اصولاً رمز موفقیت در هر کاری آن است که انسان از مسیر صحیح به آن اقدام نماید. برخلاف مسیر حرکت کردن نه تنها انسان را به هدف نمیرساند بلکه از مقصد دور میسازد. قرآن مجید میفرماید: کار نیک آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزگار باشید و از دَرِ خانهها وارد شوید۱. بسیاری از فقها برای امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله قائلند:
الف مرحله قلب.
ب مرحله زبان.
ج مرحله عمل.
هر کدام از این مراحل نیز دارای مراحلی است که باید از مرحله پائین و ضعیف شروع کرد تا به مرحله بالاتر رسید.
اولین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر مرتبه قلبی است. برای انکار قلبی دو معنی متصور است.
اول: نارضایتی از گناه دوم: اظهار عدم رضا به گناه هر مسلمانی وظیفه دارد که وقتی مطلع شد فردی مرتکب معصیت شده قلباً از انجام گناه ناراضی باشد. در احادیث وارده از معصومین رضایت به گناه، به حساب گناه آمده است. علی علیهالسلام میفرماید: «آن کس که از کار مردمی خشنود باشد مثل کسی است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلی روی آورد دو گناه به عهده او باشد، گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل.»۲
و نیز آن حضرت میفرماید:«ای مردم همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک میباشند چنانکه شتر ماده ثمود را یک نفر پی کرد اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت زیرا همگی آن را پسندیدند.»۳
فقها عظام به استناد همین روایات فتوی میدهند که رضایت به انجام گناه یا ترک واجب حرام است. امام خمینی(ره) در این مورد فرمودهاند:«رضایت به انجام گناه و ترک واجب حرام است بلکه دور نیست ناخوشایندی قلبی نسبت به آنها واجب باشد»۴
البته این قسم انکار قلبی در مرحله امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه از مقتضیات ایمان است. لازمه تبرّی که از فروع دین است همان است که از گناه و گناهکار قلباً بیزاری جوئیم. فردی که قلباً از گناه راضی باشد از حقیقت ایمان به دور است. علی علیهالسلام میفرماید: «کسی که ترک کند انکار منکر با قلب و دست و زبان او، مردهای است بین زندگان»۵ از این حدیث شریف استفاده میشود که دین سه نشانه و مظهر دارد.
اول: اعتقاد قلبی که انسان قلباً به یگانگی خدا معتقد باشد.
دوم: اقرار با زبان.
سوم: عمل به دستورات اسلام.
فردی که وظیفه دارد نهی از منکر کند اگر این وظیفه را ترک کند حتّی در قلب از انجام گناه ناراضی نباشد چنین فردی هیچ یک از مظاهر و نشانههای ایمان را دارا نیست. و چنین فردی فاقد حیات معنوی است و همانند مردهای است که بین زندگان قرار دارد.
فردی که میخواهد به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل کند نخست باید نارضایتی خود را از گناه ابراز کند به طوری که گناهکار متوجه شود او از انجام گناه ناراضی است و این اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر است. صاحب جواهر میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر به انکار قلبی تنها تصوّر نمیشود زیرا انکار در قلب، امر و نهی نیست… بنابراین باید امر دیگری در این مرتبه امر به معروف معتبر بدانیم که این مرحله نیز در مرتبه امر و نهی قرار گیرد. و آن اظهار عدم رضا به فعل منکر است به قسمی که بدون تلفّظ سخنی، اظهار کراهت در چهره او مشخص شود.۶
علی علیهالسلام میفرماید: «پایینترین درجه نهی از منکر آن است که انسان با گنهکاران با چهره گرفته برخورد کند.»۷
قرآن نیز دستور میدهد از گناهکاران دوری و اعراض کنید.۸
ابراز نارضایتی از گناهکار اقسامی دارد مانند: روی گرداندن از او، ترک معاشرت، چهره درهم کشیدن. هر کدام از این امور که بداند مؤثر است، واجب است انجام دهد.
امام فرمودهاند: مرتبه اول آن که با شخص معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت، این نحو عمل با او شده است، مثل این که از او روبرگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات کند، یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض کند به نحوی که معلوم شود این امور برای آن است که او ترک معصیت کند.۹
و نیز فرمودهاند: اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اکتفا کند، مثلاً اگر احتمال میدهد که با ترک تکلّم با او مقصود حاصل میشود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، خصوصاً اگر طرف شخصی است که این نحو عمل موجب هتک او میشود.۱۰
اگر مرتبه اول یعنی ترک معاشرت و ترک تکلّم و امثال این امور نتیجه حاصل شد و فردی که واجب را ترک میکند یا مرتکب فعل حرامی میگردد از گناه کناره گیری نکرد بر مکلف واجب است که وارد مرحله دوم شود و او را امر به معروف و نهی از منکر کند. در این مرحله نیز مراتبی تصوّر میشود.
اول: موعظه و ارشاد
تردیدی نیست که اثر موعظ در بسیاری از افراد از امر و نهی بیشتر است، چون امر و نهی آمیخته با یک نوع علّو و برتری است که امر کننده به عنوان یک دستور، صادر میکند از این رو خیلی از افراد حاضر نیستند اطاعت کنند، امّا موعظه و ارشاد جنبه خیرخواهی و عطوفت و محبّت دارد و افراد زودتر میپذیرند. برخی به گناه و پیامدهای بدی که به آن مترتب است توجه ندارند. اگر کسی با نرمی و ملاطفت آنها را موعظه کند میپذیرند. ذات الهی هنگامی که به حضرت موسی و برادرشهارون مأموریت میدهد تا برای هدایت فرعون بروند. میفرماید: «به نرمی با او سخن بگوئید شاید او متذکر شود یا از خدا بترسد.»۱۱
این درسی است که قرآن به همه میدهد که ابتدا در برخورد با افراد گناهکار باید با نرمی و ملایمت وارد شد. حضرت امام نیز فرمودهاند:
«اگر احتمال دهد که با موعظه و ارشاد و گفتار نرم مقصود حاصل میشود همان واجب است و تعدّی از آن جایز نیست.»۱۲
برای اینکه موعظه دارای اثر باشد، زیبنده است اموری رعایت شود.
اول، اینکه موعظه در پنهانی باشد زیرا آشکار و در حضور دیگران فردی را موعظه کردن باعث شکسته شدن شخصیت آن فرد میشود چون دیگران به عیب او مطلع میشوند.
دوم، آنکه موعظه نیکو و حسنه باشد یعنی با نرمی و ملاطفت و خالی از خشونت و بزرگی جوئی.
سوم، موعظه باید گام به گام باشد. فردی که اطلاعات دینی او ضعیف است نخست باید مبانی دینی را در او تقویت کنیم تا موعظه در او اثر کند. مثلاً اگر نماز نمیخواند به او بگوئیم آیا نمیدانی نماز ستون دین است و هر کس نماز را ترک کند سایر اعمال او پذیرفته نیست، پس ابتدا باید فکر او را به طرف دین و مذهب توجه داد. وقتی مسائل مقدماتی را پذیرفت آنگاه اهمیت نماز را به او گوشزد کنیم.
اما نسبت به بعضی افراد موعظه غیرمستقیم اثرش بیشتر از موعظه مستقیم است چنانکه گفتهاند: الکنایة ابلغ من التصریح.
در اینجا به نکتهای از تاریخ اشاره میکنیم در مورد مردی به نام شقرانی (از یاران امام صادق علیه السلام)، حضرت اطلاع پیدا کرد او گاهی مرتکب کار حرام میشود. روزی به او فرمود: ای شقرانی، همانا کار نیکو، هر کسی انجام دهد نیکو است و از تو نیکوتر است به خاطر منزلتی که در نزد ما داری و کار قبیح از هرکس، صادر شود زشت است و از تو زشتتر. همین چند جمله کوتاه که حضرت به کنایه فرمود باعث شد که شقرانی برای همیشه آن گناه را ترک کند.۱۳
علی علیه السلام نیز فرمودهاند: لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکر دادن بر او از ملامت صریح، دردناکتر است.۱۴
اگر موعظه اثر نکرد واجب است گناهکار را به انجام واجب یا ترک حرام امر و نهی کرد. امام(ره) فرمودهاند: اگر بداند آنچه ذکر شد [موعظه و ترک معاشرت] اثر ندارد باید به حکم کردن به وسیله امر و نهی منتقل شود و واجب است که از آرام و آسانترین درجه گفتار شروع نماید و اگر تأثیر نکرد به درجه شدیدتر از آن با احتمال تأثیر منتقل شود و تجاوز کردن جایز نیست مخصوصاً اگر مورد، طوری باشد که فاعل منکر با گفتن آن هتک میشود.۱۵
نکتهای که بسیاری از فقها در مراتب امر به معروف و نهی از منکر به آن عنایت دارند منتقل شدن از مرحله آسان به شدید و شدیدتر است. به عبارت دیگر باید اصل الاسیر فالایسر را در همه حال رعایت نمود. اگر بداند با موعظه میتوان جلوی منکر را گرفت نباید امر و نهی کند در این مرحله نیز ابتدا باید امر یا نهی ساده باشد اگر اثر نکند با تهدید و خشونت جلو منکر را بگیرد. امام راحل میفرمایند:
اگر از بین بردن منکر و برپا داشتن معروف متوقف بر غلیظ نمودن گفتار و شدت به خرج دادن در امر و تهدید و ترساندن بر مخالفت آن باشد جایز است بلکه با اجتناب از دروغ واجب است.۱۶
آخرین مرحله امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری از منکر با زور و قدرت است. مشهور فقها فرمودهاند: اگر امر و نهی مؤثر نشد و مکلف قدرت بر دفع منکر دارد واجب است که منکر را دفع کند مثلاً در آنجا که افرادی مشغول شرب خمر یا قمار بازی هستند در صورت قدرت، آنها را متفرق کند و آلات لهو و حرام آنها را از بین ببرد. در این مرحله اگر جلوگیری از منکر متوقف بر زدن و وارد کردن آسیب به انجام دهنده منکر باشد، فقها اجازه حاکم شرع را لازم دانستهاند.
امام فرمودهاند: اگر مطلوب با زدن و آسیب رساندن حاصل نشود ظاهر آن است که با مراعات الایسر فالایسر و الاسهل فالاسهل جایز باشد و سزاوار است که از فقیه جامع الشرایط اذن گرفته شود بلکه این اذن گرفتن در حبس کردن و ایجاد [جرح] بر او هم سزاوار است.۱۷
دلیل بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر گرچه منجر به زدن و آسیب رساندن شود روایات زیادی در این باره وجود دارد که در تایید این مورد به ما رسیده است. امام باقر علیه السلام میفرماید: با دلهایتان اعمال خلاف آنها را انکار کنید و با زبانتان آن را اعلام کنید و با سیلی به صورت آنها بزنید و در راه انجام امر الهی از سرزنش هیچ سرزنش کننده نترسید.۱۸
اما موردی که باید آمر رعایت کند این است که اشاعه فحشاء و بازگو کردن گناه از گناهان بزرگی است که اسلام به شدت از آن نهی کرده و خداوند متعال وعده عذاب به آن داده است.
«کسانی که دوست میدارند زشتیها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان اشاعه یابد عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند.»۱۹
علی علیه السلام میفرماید:
کسی که پرده از روی اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را برملا میکند.۲۰ بنابراین آمر به معروف و ناهی از منکر حق ندارد هرگز گناهی که کسی مرتکب شده برای دیگران نقل کند و حیثیت او را از بین ببرد و باید توجه داشت که مراد از فحشاء تنها کارهای منافی عفت و فساد اخلاق نیست، فحشاء در لغت به گفته راغب در مفردات رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد.۲۱
مطلب دیگر اینکه اسلام از تجسس منع کرده زیرا کنجکاوی و تجسّس چه بسا آبرو و حیثیت افراد را خدشه دار میکند علاوه بر این که باعث کینه و نفاق هم میشود. همانگونه که قرآن مجید میفرماید:
«ای مؤمنین از بسیاری از گمانها پرهیز کنید زیرا بعضی از گمانها گناه است و هرگز [در کار دیگران] تجسّس نکنید.»۲۲
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز میفرماید:
«جستجو کردن از عیب دیگران از زشتترین عیوب و بدترین گناهان است.»۲۳
پس آمر به معروف و ناهی از منکر حق ندارد برای اصلاح فرد، بدون اجازه، وارد منزل یا محل کار شخص گردد یا از اعمال گذشته او تفحّص و کنجکاوی نماید حتی در آنجا که با اجازه حاکم شرع به منزل کسی میرود که وی را به دادگاه احضار کند نمیتواند در زندگی او به جستجو و تفحّص بپردازد. این رفتار نه تنها سبب اصلاح فرد میشود بلکه وی را به اسلام و نظام اسلامی بدبین مینماید. برخی افراد در اثر آگاهی نداشتن به شرایط امر به معروف و نهی از منکر و کیفیت آن چه بسا برای انجام یک عمل واجب مرتکب چندین کار حرام میگردند، در کار خصوصی فرد جستجو میکنند به اسباب و وسایل شخصی او به عنوان کشف جرم دست میزنند، برای اقرار به گناهان گذشته به او فشار میآورند و عیب او را برای دیگران بازگو میکنند. همه اینها از گناهان بزرگ است که قرآن مجید و احادیث رسیده از معصومین به شدت از آن نهی کردهاند.
از جمله گناهان بزرگ، اهانت و سرزنش دیگران است که در بعضی موارد باعث حدّ و یا تعزیر میگردد یعنی اگر فردی که به او توهین شده علیه کسی که توهین کرده. ادعای کیفر و مجازات کند در صورت اثبات میتوان سرزنش کننده را مجازات کند. فردی که مرتکب گناهی شده نمیتوان در پرتو امر به معروف و نهی از منکر، او را مورد توهین و سرزنش قرار داد. کلمات زشت و ناروا مانند بیدین، بدبخت، بیشعور، فاسق، توهین به مسلمان است و خداوند هرگز به توهین بندگان خود گرچه گناهکار باشند راضی نمیباشد.
اما در مورد امر دوم (حفظ نظام خانواده )، باید رفتار شما به گونهای باشد که خانه به محیط جنگ و دعوا تبدیل نگردد. باید با ایجاد همدلی، محیطی گرم و صمیمی به وجود آورد تا افراد خانه با علاقه و احترامی که برای یکدیگر قائل هستند به نظرات و اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند و مواظب باشید که برخوردتان به گونهای نباشد که باعث دلشکستن و بیاحترامی به والدین گردد چرا که خداوند برای والدین ارزش و احترام خاصی قائل است؛ همانگونه که در قرآن کریم فرموده است:
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ۲۴
و ما انسان را دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را حمل کرد، در حالی که هر روز ناتوانتر میشد، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش کردیم که) برای من و پدر و مادرت سپاس گزار، که بازگشت (همه) فقط به سوی من است.
با توجه به آنچه ذکر شد باید دقت نمود تا در حل اختلافاتی که یک طرف آن والدین هستند محتاطانه برخورد نمود. موفق باشید.
پینوشتها:
۱. بقره/ ۸۹.
۲. نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴.
۳. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱، ص ۴۲۲، ترجمه محمد دشتی.
۴. تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۵۴.
۵. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۶، ۲۷۶.
۶. جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۶۸.
۷. میزان الحکمه عمان و وسائل الشیعه حر عاملی، ج ۱، ص ۴۱۳، باب ۶ از ابواب امر و نهی.
۸. انعام/ ۶۷.
۹. توضیح المسائل حضرت امام، مسأله ۲۸۰۵.
۱۰. توضیح المسائل حضرت امام، مسأله ۲۸۰۶.
۱۱. طه/۴۴.
۱۲. تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۵۴.
۱۳. سفینة البحار، ج ۴، ص ۴۶۷.
۱۴. غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۴۸.
۱۵. تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۵۴.
۱۶. تحریر الوسیله، ج۱، ص ۴۵۵.
۱۷. ترجمه تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۳۱۹، مترجم علی اسلامی، ناشر دفتر انتشارات اسلامی.
۱۸. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۰۳، ابواب الامر و النهی، باب ۳، حدیث ۱.
۱۹. نور/ ۱۹.
۲۰. شرح غرر و درر، ج ۵، ص ۳۶۸، ح ۸۲۹۵، به نقل از اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم، ج ۳، ص ۳۶۳.
۲۱. مفردات راغب، ماده فحش.
۲۲. حجرات/ ۱۲.
۲۳. شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۳۷۱، حدیث ۸۷۹۹، به نقل از اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۳۵۰.
۲۴. لقمان/ ۱۴.