راههای کنار زدن حجابهای نورانی
پرسش: چطور مى شود حجابهاى نورانى را كنار زد و به مقام محمود نائل شد؟ چه عملى بايد انجام بدهند؟
پاسخ: چند نكته بايد گفته شود: نكته اول، حجابهايى كه انسان را از راه بازمى دارد و مانع رسيدن انسان به قرب الهى است. مانع لقاء اللّه دو گونه است: گاهى حجاب ظلمانى است گاهى حجاب نورانى است. حجابهاى ظلمانى مثل گناهان. هر گناهى حجابى است كه بنده را از حق بازمى دارد و حجابهاى نورانى ظاهرشان و حقيقتشان و ماهيتشان نور است، اما همان نور هم گاهى انسان را از راه بازمى دارد، مثل علم، علم نور است و قائدتاً بايد انسان را به مقصد برساند اما همين علم اگر در راه قرب نباشد، اگر جهتدار نباشد، همين علم مى شود حجاب «العِلمُ هُوَ الحِجابُ الاَكبَر»(پاورقی 1). يا عبادت كه خود مى تواند حجاب باشد عبادتى كه خَرق حجاب مى كند عبادتى كه «الصلوةُ مِعراجُ المؤمن» (پاورقی 2) در واقع باعث عروج انسان است به لقاء اللّه و به قرب الهى، همين عبادت اگر آن آداب و شرايط كامل را نداشته باشد خود همين عبادت حجاب مى شود. (در مورد حجابهاى نورانى هم بعضى از عرفا توضيح داده اند، كه عالم برزخ و عالم ملائكه همه اينها حجابهايى هستند براى آن معدن عظمتى كه بايد به آن نزديك شد. حالا در اين دعاها واقعاً گذر از اين مراحل را هم ائمه مى خواستند يا نه خودش بحثى است.) علم و عبادت در همين عالم ناسوت كه ما هم هستيم البته علم از عالم جبروت است ولى به هر حال همين علم كه در عالم جبروت است گاهى ممكن است مانعيت پيدا كند كه مى شود حجاب.
نكته دوم اينكه: ما چكار كنيم كه به مقام محمود برسيم. اگر مراد از اين مقام محمود چيزى است كه در آيه قرآن است «وَ مِنَ الليل فتهجد بِهِ نافِلَةَ لَك عَصَى اَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مقاماً محموداً» (اسراء: 79) و به پيامبر(ص) مى فرمايد كه: شب بلند شو نافله بخوان اهل تهجد باش، چون خداوند مى خواهد تو را به مقام محمود مبعوث كند، آن مقام محمود در آن حدش خوب خاص پيامبر است. در تفسير اين مقام محمود هم گفته شده كه مراد از اين مقام محمود شفاعت ا ست. آن شفاعت عظمايى كه خواست پيامبر بود. اما اگر به معناى لغوى آن باشد اشكالى ندارد. هر انسانى مى تواند به مقام محمود برسد؛ يعنى اگر مرادشان از مقام محمود اين است كه چه كار كنم كه به مقام پسنديده اى برسم در مسير قرب الى اللّه؟ پاسخ اين است كه انسان مى تواند برحسب ظرفيت خودش مطابق با استعدادهاى خودش، اگر در راه باشد، مراحل سير و سلوك را طى بكند.
اما در آنجا كه فرموده كه من در عين حالى كه عبادت مى كنم، نماز شب مى خوانم، ولى هيچ اثرى نمى بينم، اينجا دو نكته خيلى ظريف وجود دارد كه خيلى مهم است. اين نكته اى كه عرض كرديم كه خود عبادت حجاب مى شود، همين جاست، يعنى اگر انسان نماز شب بخواند كه به جايى برسد، اين خودش شرك است. اين ديگر نه حجاب نورانى بلكه حجاب ظلمانى است. چرا نماز شب مى خوانيم؟ براى اينكه اهل كشف و كرامت بشوم! در واقع اين فرد خدا را عبادت نمى كند، بلكه نفس را دارد عبادت مى كند. چون شيطان خيلى زرنگ است و خوب وارد مى شود، بنابراين اول كه ما داريم كار مى كنيم بايد حواسمان را جمع كنيم. عبادت جز براى خدا عبادت نيست. اگر انسان نماز شب را بخواند براى نتايجش بخواند، آن نماز شب حقيقى نيست. البته اين نكته را بايد تذكر بدهم كه هم در روايات داريم از اميرالمؤمنين، امام حسين و امام صادق عليهم السلام نقل شده كه عبادات را به سه دسته تقسيم كرده اند:
عبادت انسانهاى احرار يا كسانى كه از روى حب خدا را عبادت مى كنند و عبادت كسانى كه خداوند را از ترس جهنم عبادت مى كنند و عبادت كسانى كه خدا را به طمع بهشت عبادت مى كنند. تقريباً همه علما مخصوصاً در بحث صحبت عمل گفته اند كه اگر انسان خدا را به طمع بهشت عبادت بكند، عبادتش قبول است، اگر از ترس جهنم هم خدا را عبادت كند عبادتش قبول است، اما حقيقت اين است كه اين عبادت عبادت عارفانه نيست. عارف خدا را جز براى خدا عبادت نمى كند. اگر خدا بهشت و جهنم هم نداشت، اگر خدا مى گفت: من عبادت كننده ها را عذاب مى كنم، باز عابد اگر مى ديد كه عبادت محبوب خداست، خدا را عبادت مى كرد. اين است عبادتى كه اثر دارد، وعبادت كامل اين است. بنابراين اگر عبادت كنيم براى اينكه به مقام برسيم، اين همان تسويل شيطان است. و بايد از خودمان دور بكنيم. و بگوييم: كه من خدا را عبادت مى كنم، چه به مقام شهود برسم، چه نرسم، چون اينها علت و معلولاند. رياضت شرعيه و عبادت علتى است كه معلول خودش را در پى خواهد داشت. اما ما نبايد به خاطر آن و به طمع معلول، خدا را عبادت كنيم. ما خدا را چون شايسته عبادت است، عبادت مى كنيم.
نكته دوم اينكه از كجا ايشان فهميده اند كه به جايى نرسيده است؟ ما خبر نداريم، همين كه ما توفيق نماز شب پيدا مى كنيم، اين مقام كمى نيست، يعنى اگر مثلاً اهل كشف و كرامت بود، ولى توفيق تهجد را از او مى گرفتند و يا اگر مى توانست، خيلى خوب حرف بزند و حافظه قوى داشت، ولى نماز شب نمى توانست بخواند، و شب خواب مى ماند، كدامش بهتر بود؟ اين كه گفته است، هر چى نماز شب مى خوانيم به هيچ جا نمى رسيم. به نظر اين هم خيلى صحيح نمى آيد. رسيده و خوب هم رسيده است، منتها تصورش بر اين بوده كه به جاى ديگرى مى رسد، به بهتر از آن رسيده است. پس اين دو نكته: اولاً اين كارهايى كه مى كنيم نبايد به خاطر نتيجه اش باشد نبايد به خاطر اينكه به جايى برسيم باشد، كه اگر باشد شرك محسوب مى شود (شرك خفى) و ثانياً آنكه ايشان گفته نرسيدم اين مورد تأييد ما نيست، اگر نرسيده بود عبادت نمى كرد و خداوند لذت نماز شب را از او مى گرفت. اينكه اين توفيق را دارد معنايش اين است كه رسيده است.
———————————
1- اين جمله را در كتب روايى نيافتيم. به نظر مىرسد يك ضربالمثل عرفانى باشد.
2- مستدرك سفينة البحار، ج 6 ، ص 343. حديث از رسول خداص نقل شده است؛ نماز معراج مؤمن است.